یادداشت‌های آرشیدا. (17)

          از کتابخونه خوندمش اما اونقدر برام جالب بود که بعد دو سال رفتم و خریدمش. 
        

          اولین بار که کار آقای موراکامی رو خوندم تقریبا هیچ درکی از داستان های کوتاه ایشون پیدا نکردم ، همه چی برام گنگ و عجیب بود. در نهایت به طور عجیبی به سمت دوباره خوندنشون و حتی کتاب های دیگشون کشیده شدم. فکر میکنم قلم و بیان داستان ها یا شما رو بسیار شیفته میکنند یا کلا ارتباطی برقرار نمیکنید. 
        

          اولین کتاب ترسناکی بود که تو زندگیم خونده بودم و واقعا هم نفوذ کننده بود! جدا ازینکه هیجان و دلهره رو خوب منتقل میکرد ، داستان زیبایی داشت، از بین کار های ار ال استاین مورد علاقمه~
        

          چیزی که من رو بسیار شیفته کرد شخصیت متفاوت کارکتر اصلی داستان بود. اگه دلتون یه چیز متفاوت تر میخواد ، بهش یه فرصت بدید ~
        

          به قصد خوندن کتاب ترسناک نه ولی به قصد خوندن یه کتاب با خط داستانی زیبا و ماورایی بخونیدش. ترسناک نبود اما شجاعت من رو بیشتر کرد! با شخصیت اصلی ارتباط برقرار کردم ~
        

          داستان با تم دارک و فانتزی با یه شخصیت اصلی شجاع و یونیک ~ ارزش خوندن رو داشت. 
        

          همیشه یکی از اولین پیشنهاد هام بوده ، اگه اهل کیدراما/سیدرما هستید ، قشنگترین درامای آسیای شرقی میشه که میتونید تو ذهنتون تصور کنید. 
        

          امکان نداره اسم مدرسه جادوگری بیاد و مجستریوم از گوشه ذهنم بیرون نپره! تسخیر کننده بود و اشتیاق درونم رو به بیشترین حد میرسوند.
        

          چندین بار خوندمش و هر دفعه فرصتی پیش بیاد باز هم میخونم. کوتاه و در عین حال لمس کننده بود ، و اگر با شخصیت اصلی همذات‌پنداری کنید مورد علاقتون خواهد شد.
        

          تو این ژانر بهترین کتابی بود که خوندم و همیشه تعجب و شگفتی‌م رو موقع خوندش یادم میمونه ، قلبم رو به جوش می‌آورد 💗~
        

          برام مثل یه صندوقچه ی عمیق و ارزشمند از معنا بود ، ذهن نووجونم کلی تخت تاثیرش قرار گرفت و تونست ازش درس های متفاوت بگیره. 
        

          خاص , زیبا و متفاوت 🌸 گوشه ی ارزشمندی از قلبتون رو تسخیر می‌کنه. 
        

          محرکی بود برای به حرکت درآوردن قلمم و ثبت خاطرات. 
        

          ماجراجویی شاعرانه و کلاسیک 🪽🪷
        

          میشد معنا های عمیقی پشت دست های عروس دریایی ها درونش پیدا کرد. 
        

          تونست قلبم رو به بند کلمات جادوییش بکشونه. 💕
        

          چنگ زدن به قطرات امید از میون امواج سختی زندگی ~