یادداشتهای مبینا سلیمانی (11) مبینا سلیمانی 1404/5/12 حصار و سگ های پدرم شیرزاد حسن 3.5 14 نمیدونم چرا این کتاب رو خوندم. ولی از یهجایی به بعد، فقط میخواستم تمومش کنم تا نفس بکشم. یهجاهایی مجبور شدم کتاب رو ببندم، خیره بشم به دیوار و با خودم بگم: «واقعاً؟ این زندگیه؟» خفقان، خشونت، تکرار. البته خشونتی که توی این داستان هست، از اون جنس نیست که تو رو بترسونه؛ خستهت میکنه، روانتو میسوزونه و تو رو توی خودش حل میکنه. از منظر فلسفی، کتاب حوالی مرزهای اگزیستانسیالیسم و ابزوردیسم قدم میزنه: نجاتی وجود نداره؛ فقط درک، فقط دیدن. و دیدن، همیشه دردناکه 0 9 مبینا سلیمانی 1404/5/7 ارواح ملیت ندارند یوکو تاوادا 3.4 17 مجموعهای از جستارهای کوتاه درباره مهاجرت، زبان و تفاوتهای فرهنگی. نویسنده از تجربهی زندگی بین دو فرهنگ ژاپن و آلمان مینویسه؛ بیشتر مناسب افرادی که به زبانشناسی، هویت و تجربهی زیستن بینمرزی علاقه دارند. اگه دنبال روایت کلاسیک یا داستانمحور هستید، ممکنه براتون کند و غیر منسجم پیش بره. ولی برای کسایی که از تأملهای شخصی و زاویهدید متفاوت لذت میبرن، کتاب خاص و اثرگذاریه. 0 3 مبینا سلیمانی 1404/5/5 زن و شوهری با قامت متوسط رضا فیاضی 4.0 1 آقای فیاضی تو این نمایشنامه، خیلی ساده و نرم، زندگی یه زوج رو نشون میده که دارن زیر بار بیاتفاقی له میشن. گفتوگوها گاهی خندهداره، گاهی پوچ، گاهی تکراری. ولی پشت همین تکرار، یه اضطرابِ بیصدا خوابیده. کوتاه، روان و دوست داشتنی بود ^^ «ما یه وقتی زیاد خیابون میرفتیم اما حالا دیگه رنگ خیابونها هم یادم نیست. خیابونهای تهرون چه شکلیان الان؟ هنوز هم کلهپاچهایها نئون سبز میزنن؟! صف اتوبوسها شلوغه؟ نون سنگک دونهای دو قرونه؟ زنگ ساعت مشیر هنوز هم تو کوچهها میپیچه؟ لالهزار هنوز همون لالهزاره؟ با تئاترا و کافههاش؟ بلیط لاتاری هم میفروشن؟ من دلم برای خیابونهای تهران تنگ شده!» 0 5 مبینا سلیمانی 1404/4/10 پاندای بزرگ و اژدهای کوچک جیمز نوربری 3.9 171 🐉☕🐼 (ارادت خاصی به چای داره) کتابیه برای ورق زدن وقتی که دلت یه مکث لازم داره و فقط میخوای کسی بگه «اشکالی نداره». 0 17 مبینا سلیمانی 1404/4/9 آدم خواران ژان تولی 3.9 252 از بین رفتن کرامت، هویت، و حقیقتِ فرد در سیستمهای پوسیده؛ خشونت در روایت، هدف نیست؛ بلکه ابزاریه برای افشای بیرحمیهایی که ما عادت کردیم نادیده بگیریم. 0 9 مبینا سلیمانی 1404/4/8 شاگرد قصاب پاتریک مک کیپ 3.5 20 از همون اول حس میکنی که یه چیزی این وسط درست نیست... داستان از دید یه بچه تعریف میشه که پدر الکلی و مادر افسردهای داره. پسرک توی خیال خودش سعی میکنه همه چیزو «عادی» و «بازیگونه» نشون بده، ولی دنیاش پر از خشم فروخورده، توهم، ناامیدی و خشونته. کمکم مرز بین واقعیت و توهم تو ذهنش پاک میشه و رفتاراش از طناز به خطرناک و آزاردهنده تغییر میکنه. راوی غیرقابل اعتماده: هم بامزهست، هم دلسوز، هم بهمرور عمیقاً نگرانکننده میشه. - کتاب جریان سیال ذهن داره، انگار مستقیم از توی فکر یه آدم روانپریش بیرون کشیده شده. جملهها بدون نقلقول، گاهی تکراری، گاهی آشفتهن. - گوش دادن به موسیقی The Butcher Boy که در طول قصه بهش اشاره میشه مثل یه جایزه کوچولو بعد تموم کردن کتابه (نسخه Tommy Makem) 0 3 مبینا سلیمانی 1404/4/7 سقوط آلبر کامو 4.0 123 این کتاب یه مونولوگه؛ صحبت طولانی، ولی نه خستهکننده. بیشتر شبیه یه گفتوگوی درونیه، اما با صدای بلند. - راویش یه وکیل پیشین موفقه که حالا با لحنی آگاه و گزنده، تیکهتیکهی باورها و گذشتهش رو جلوی مخاطب (و خودش گمونم) میذاره. - چیزی که عجیب تاثیرگذاره، اینه که خیلی از حرفاش، انگار همون چیزاییه که سالها پیش حس کرده بودی ولی بیان نه. - تو این کتاب، با جنسی از خودافشایی مواجه میشیم که نه اغراقآمیزه، نه مظلومنمایی؛ فقط صادقانهست، با ظرافت و بیرحمانه. 0 34 مبینا سلیمانی 1404/4/4 جز از کل استیو تولتز 4.1 225 داستانی فلسفی، طنزآمیز و عمیق. روایت جذاب و غیرخطی کتاب، مخاطب رو با ذهنیت پیچیده شخصیتهایی مثل مارتین و جسپر دین همراه میکنه و مدام بین خنده و تأمل در نوسانه. نثر کتاب پر از جملات قصار و نگاههای فلسفیه که هرکدوم میتونن بهتنهایی درگیر کننده ذهن باشن. ( و خوندن دوباره و دوبارهش لذت بار اولو داره، یا حتی بیشتر~) ترکیبی از رئالیسم تلخ و طنزی سیاه، که با ظرافتی بینظیر، پوچی زندگی و زیباییهای پنهانش رو کنار هم نشون میده. دوست داشتنی بود ^^✨ 0 9 مبینا سلیمانی 1404/4/2 چگونه در یک فیلم ترسناک زنده بمانیم؟ ست گراهام - اسمیت 4.5 1 مروری سرگرم کننده بر ✨ژانر وحشت✨، با چاشنی طنز که مترجم به خوبی تونسته منتقلش کنه استفاده از آثار بهیادماندنی مثل روانی، سکوت برهها و ... و جمع بندی از هر کدومشون، در کل به نظرم بامزه بود :> 0 4 مبینا سلیمانی 1404/3/31 اندوه آنتون چخوف 4.0 21 بیتفاوت بودن در قبال احساسات دیگران، شاید بزرگترین ظلمیه که ندونسته و ناخواسته در حقشون میکنیم 0 6 مبینا سلیمانی 1404/3/29 تهمت آنتون چخوف 3.7 18 گاهی به خاطر ترس از اتفاقی که ممکنه رخ بده و قضاوتهای اشتباهی که در پی داره، کارهایی میکنیم و حرفهایی میزنیم که شرایط رو برامون پیچیده و حتی ترسناکتر میکنه (شخصیت اصلی خیلی بیچاره و ساده بود🫠) 0 7