یادداشتهای فاطمه اقدم (8) فاطمه اقدم 2 روز پیش بهترین کلاس دنیا جفری کوهن 4.2 5 من و خواهر کوچکم با هم به یک مدرسه میرفتیم. من کلاس اول بودم و خواهرم پیش دبستانی الان که قبلا برای ماه دههه شصتی ها نامش «آمادگی» بود. یادم هست که روز اول مدرسه ها بود و من کلاس اول سرشار از غصه و دلشوره و حس سنگین مسئولیت نسبت به خواهر کوچکم که مدام گریه می کرد. خودم بغض سنگینی داشتم اما مدام به خودم میگفتم من بزرگترم و باید تحمل کنم. صفحه ۲۶ کتاب من را به همان روز سخت پرتاب کرد. استرس های کودکانه را جدی بگیرید مخصوصا اگر معلمید. چون زمانی که دچار تشویش می شوند ذهن فعالشان از کار می ایستد. انگار که در تاریکی گم شده باشند و من میدانم چقدر سخت است. درک احساس کردن می تواند جلوی خیلی از این لحظات سخت را بگیرد. این کتاب را بخوانید حتی اگر معلم و مربی نیستید. 0 21 فاطمه اقدم 3 روز پیش چیزی بگو پیتر همیلتن رینولدز 3.9 16 به نام خداجان. می شود که چیزی بگم؟! اینکه با تصاویر یک سری فعالیت و موقعیت و جمله های « چیزی بگو» بخواهیم اعتماد به نفس را به خورد بچه ها بدهیم، کمی تا قسمتی یه جورایی است. آن هم برای گروه سنی ب. مسأله اعتماد به نفس قرار نیست به این شیوه نهادینه شود. آن هم با ارائه موقعیت های مختلف و راهکار مستقیم. خلاصه با احترام به نویسنده، این کتاب را چندان دوست نداشتم. عیبی که ندارد؟ 0 1 فاطمه اقدم 5 روز پیش از کوله پشتی تا قطب جنوب درو دیوالت 3.7 3 شما با خواندن این کتاب به یه مسابقه تنیس جذاب دعوت میشید😁 بگو مگو های دو نفره جذاب و منی که وسط ماجرا چهارزانو نشستم و هی سرمو به چپ و راست می چرخونم تا ببینم حالا اون یکی چی میگه. نمیتونم پنهان کنم که با خوندن روایت های این دوتا فسقل چقدر قند تو دلم آب شده و حتی بیشتر و بیشتر تر دلم میخواد بدونم هاگی بداخلاق الان چی فکر کرده و چجوری دیده و آخرش تو دلم بگم «ای جان» فقط امیدوارم خودش نشنوه. اگر دوست دارید یاد بگیرید به ماجراهای زندگیتون چجوری نگاه جدید داشته باشید، سفر جنجالی هاگی و چوبی توی این کتاب یه جا برای شما داره تا همسفرشون بشی. کتابِ خوندنی، عسله، عسل! 0 3 فاطمه اقدم 1403/6/20 گوشه ی دنج کلاس دبورا هاپکینسن 4.7 10 «گوشه دنج کلاس»، چرا این اسم؟ چطور دخترکی که همیشه دلش میخواهد خلاف جهت آب شنا کند و از همان اول سر ناسازگاری برداشته، گوشه دنجی در کلاس دارد؟ مگر نه اینکه کلاس باید تمام وجودش را بخورد؟ چرا نمیخورد؟ نگاهی به تصاویر کتاب انداختم. خیلی دقیق. می دانستم پاسخ سوالم خیلی دور نیست! من آن را در حرکات مربی و تبادل توجه و نگاه بین دخترک و او پیدا کردم. همان که در صفحه ۲۰ به وضوح می بینی. همین است. درسته. این کتاب مرا عجیب یاد توتوچان انداخت. کودک آرزوهایم❤️ 1 10 فاطمه اقدم 1403/6/4 معلم من یک هیولاست! نه، نیستم پیتر براون 3.9 10 من این کتاب را با دخترای کلاسم به صورت بلند خوانی خوانده ام.کتاب رو خیلی دوست داشتم چون 👇 به مربی و بچه هاش کلی کمک می کنه تا به راحتی احساسشون نسبت به هم رو بازگو کنند( شما بگو مامان یا بابا و بچه ها) از اون احساسات که من میدونم تو دلشون نشسته و درنمیاد میترسه دربیاد آخه! آخرش هم باعث حال بد بچه ها میشه. ممکنه سالها تو دلشون حبس بشه! و دیگه اینکه بهمون یاد میده برای قضاوت کردن همدیگه عجله نکنیم! لازم نیست زود از کوره دربریم و یه برچسب به طرفمون بزنیم و تامااام! اصلا کتاب ها به دنیا اومدن تا همینارو یادما و بچه ها بدن. 0 2 فاطمه اقدم 1403/6/2 کلاس قصه خوانی خانم بروکس: ورود غول ها آزاد! باربارا باتنر 3.8 4 باز هم خانم بروکس و حل نکردن یک مسأله. چه معنی دارد اصلا معلم تمام مشکلات دانش آموزش را خودش تنهایی حل کند؟ آنچه در این کتاب بیشتر مرا با خودش درگیر کرد نوع همراهی خانم بروکس با «نمی توانم» های دخترک بود. جمله ای که بارها و بارها از بچه ها شنیدیم و سریع دست به کار شدیم و گره ی کلاف پیچیده او را با حوصله خودمان باز کردیم بدون اینکه او ذره ای در حل مشکلی سهیم باشد. کتاب را دوست داشتم.و حتما با بچه های کلاسم خواهم خواند. 0 0 فاطمه اقدم 1403/6/2 کلاس قصه خوانی خانم بروکس: من اصلا کتاب دوست ندارم! باربارا باتنر 4.5 9 خانم بروکس را دوست دارم چون خیلی خودش است و برای جا کردن خودش در دل دخترک قصه زور زیادی نمی زند. اصلا زور نمیزند. او فقط یک تسهیل گر خجسته است. کسی که در دنیای واقعی خیلی خیلی نیازش داریم. حرفی نمیزند که خودش انجامش نداده باشد. انگار فقط دریچه جدیدی برای ورود به دنیای کتاب ها به بچه ها نشان می دهد. پیش به سوی خانم بروکس شدن. 0 0 فاطمه اقدم 1403/5/30 دو خط شاهنامه؛ از رستم حدیث لزرغلامی 4.6 11 و سلام نام خداست.. اون چیزی که توی این کتاب توجه من رو به خودش جلب کرد، مهیا شدن مشارکت فعال بچه ها در فرایند خواندن کتاب بود. انگار که قرار نیست بچه ها فقط به تکرار موزون کلمه«رستم» بپردازند. اونها باید منتظر مفهوم جملات صفحه باشند تا مطابق با اون در بیان کلمه ی همراهی دقت داشته باشند. این جاست که از شنیدن جملات داستان ، به گوش کردن ارتقا پیدا می کنند و درک مطلب اتفاق میوفته. امروز که توی کارگاه، آقای ابوالقاسمی بزرگوار کتاب رو برامون خوندند، خودم رو در جایگاه یکی از بچه های کلاس پیدا کردم و حتی از رَکَب خوردنم در صفحه ی جنگ دیو سفید و رستم، موقعی که به جای دیو سفید، بر حسب تکرار کلمه رستم در صفحات قبلی، بلند و رسا داد زدم و به اشتباه گفتم رستم، لذت بردم و حقیقتا از ته دلم خندیدم. بنظر منم بچه ها با خواندن این کتاب آشنایی نسبی با کاراکترهای معروف شاهنامه پیدا می کنند و حتما زمانی که مواجهه جدی تری با شاهنامه داشته باشند، با اعتماد به نفس و قیافه ی فرهیخته طور میخوان بگن: بعله میدونم دیو سفید کیه و رستم چه بلایی سرش آورد. قشنگ میشه زمانی که همین آشنایی کوچولو باعث بشه سنگینی خواندن شاهنامه براشون کمتر بشه. زیاده عرضی نیست🌸 0 0