یادداشت

بهترین کلاس دنیا
        من و خواهر کوچکم با هم به یک مدرسه می‌رفتیم. من کلاس اول بودم و خواهرم پیش دبستانی الان که قبلا برای ماه دههه شصتی ها نامش «آمادگی» بود. یادم هست که روز اول مدرسه ها بود و من کلاس اول سرشار از غصه و دلشوره و حس سنگین مسئولیت نسبت به خواهر کوچکم که مدام گریه می کرد. خودم بغض سنگینی داشتم اما مدام به خودم میگفتم من بزرگترم و باید تحمل کنم. صفحه ۲۶ کتاب من را به همان روز سخت پرتاب کرد. استرس های کودکانه را جدی بگیرید مخصوصا اگر معلمید. چون زمانی که دچار تشویش می شوند ذهن فعالشان از کار می ایستد. انگار که در تاریکی گم شده باشند و من میدانم چقدر سخت است. درک احساس کردن می تواند جلوی خیلی از این لحظات سخت را بگیرد. این کتاب را بخوانید حتی اگر معلم و مربی نیستید. 
      
536

25

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.