یادداشتهای زینب سادات رضازاده (321) زینب سادات رضازاده دیروز پسری روی کاغذ پیتر کارناواس 3.7 6 فکر میکنم همه آدم ها به این موضوع فکر میکنند که چرا در این زندگی هستم؟ اصلا فلسفه وجودی من چیست ؟ پسر داستان هم یک روز وارد یک کاغذ شد ، به این سوال فکر میکرد اما زندگی هم میکرد. البته خوش شانس هم بود توانست یکبار زندگی اش را از بالا ببینید، از جایی که بتواند کل زندگی اش را در یک صفحه کاغذ ببینید. حالا میدانست چرا اینجا هست .... 0 5 زینب سادات رضازاده 2 روز پیش فهرست کتاب سارا نیشا آدامز 4.1 21 تمام مدت خواندن این کتاب به این فکر کردم که چقدر کتابهایی که خواندم در زندگی من نقش داشته اند و حتی همان زمان خواندنشان، به من کمک کردند. چیزی شبیه به شخصیت های کتاب، که با کتاب توانستند زندگی شان را بهتر کنند. به فهرست کتابها که در کتاب معرفی شد، خیلی علاقه مند شدم. بعضی ها را نخواندم و دلم میخواهد حتما امتحانشان کنم. با دوستم که صحبت میکردم، گفتیم که چقدر شبیه زندگی همه کتابخوان ها است و ایده جالبی را نویسنده انتخاب کرده و نوشته. دلم میخواهد یکبار فهرست مورد علاقه خودم را بنویسم و در کنارش بنویسم چه تاثیری گذاشته است. 0 6 زینب سادات رضازاده 6 روز پیش آبنبات لیمویی مهرداد صدقی 4.3 41 وقتی اپلیکیشن نوار این کتاب صوتی را با صدای میر طاهر مظلومی را میزند که آورده است، سریع به دوست هم سلیقه ام پیام میدم که بدو، کتاب جدیدش آمد. او هم میگوید من هم میخواستم به تو خبر بدم. تمام مدتی که پشت فرمان هستم و یا کار خانه میکنم لیمویی را گوش میدهم. بعضی وقتها به قدری میخندم که جلوی دهانم را میگیرم تا کسی فکر خاصی نکند و من هم در مدت شنیدن کتاب ، شبیه محسن کاچه میشوم و اگر او درس عبرتی نگرفت ، لااقل من تغییر میکنم. با اینکه از ابتدا فکر میکردم دقیقا چه بشود، اما هیجان و انگیزه گوش دادن را اصلا کم نکرد و اگر میخواهید از دنیای روزانه خودتان فاصله بگیرید، این کتاب گزینه مناسبی است. 2 47 زینب سادات رضازاده 1404/1/9 روباه توی تاریکی آلیسون گرین 3.7 3 ترسها در شب خیلی عجیب هستند. مثلا ممکن است یک لباس روی چوب لباسی را در تاریکی فکر کنیم یک هیولا است. اما همه توافق داریم که از یک روباه در تاریکی میترسیم. حیوانات کوچک جنگل هم میترسیدند. پس باید دنبال جای امنی بگردنند. کجا بهتر از خانه گرم و نرم خرگوش. حتی میتواند یک روباه در تاریکی هم آنجا پناه بگیرد تا دوباره دوستی و مهربانی ها جوانه بزنند. تصویرگری کتاب بسیار بسیار زیباست . 0 6 زینب سادات رضازاده 1404/1/6 موش سر به هوا فرهاد حسن زاده 3.8 18 قدیم ها هر موقع کار اشتباهی میکردیم میگفتند سر به هوا شدی ؟ حالا موش هفتم هم کلا سر به هوا بود ولی خوب از آنجایی که همه چیزهایی به ظاهر بد، ممکن هستند کارکرد خوبی در مواقعی داشته باشند، خدا رو شکر مثال نقض بچگی های ما درست شد. دیالوگ ها مدل تعامل با بچه ها را دارد و من را هم میتوانست بخنداند. 0 8 زینب سادات رضازاده 1404/1/3 کتاب دزد مارکوس زوساک 4.0 55 ترجمه بد، پرش زمانی زیاد و عدم انسجام باعث شد کتاب را بیشتر از ۱/۳ نتوانم بخوانم...راحت رفتم سراغ کتاب بعدی 0 13 زینب سادات رضازاده 1404/1/3 آنا کارنینا جلد 1 لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.3 51 نمیدانم چطور نویسندگی تولستوی را تشریح کنم. یک دانای کل ، یک خدا که انگار زیر و بم تمام شخصیت های کتاب را میداند و ما هستیم که هر لحظه جایمان را عوض میکنیم و دنیا را از منظر نگاه شخصیت دیگر میبینیم. ترس ها، محبت ها، اضطراب ها و البته عشق را خیلی واضح درک میکنیم.... میتوانستم با شخصیت ها دوباره عاشق بشوم، به همه چیز شک کنم، در بحث ها شرکت کنم، نگران و دلواپس باشم و باز به یقین ایمان برسم... من صوتی کتاب را گوش دادم، همیشه آنقدر شنیده بودم که شخصیت های روسی سخت هستند که ترس داشتم برای مواجهه، اما حالا خوشحالم که توانستم گوش بدم و در تمام مدت لذت ببرم. 2 5 زینب سادات رضازاده 1404/1/1 رودخانه تام پرسیوال 3.8 3 تا به حال شده هر روز به طبیعت نگاه کنید و ببینید چقدر با دیروز متفاوت است ، میشود این طبیعت یک درخت، غروب خورشید و یا یک رودخانه باشد. رودخانه شبیه به زندگی است .. در حال گذر و هر روز با روز دیگرش متفاوت است. این را رونی که در کنار رودخانه زندگی میکند ، بسیار خوب فهمید،. فهمید که حتی حالات روحی انسان هم در گذر هستند ، گاهی باید فرصت داد و تجربه های جدیدی کرد... 0 7 زینب سادات رضازاده 1403/12/23 کی با من جورتره؟ جیمز جونز 3.8 2 بعضی وقت ها شبیه مثلث به دنبال کسانی هستیم که شبیه شبیه خودمان باشند، اما ممکن است این همه شباهت حوصله سر بر هم بشود. گاهی وقتها با اینکه کنار کسانی نیستیم که دقیقا شبیه ما هستند اما احساس رضایت داریم. کتاب علاوه بر آموزش پذیرش، به آموزش شکل های هندسی و ترکیب آنها و قابلیت های آنها هم میپردازد. 0 5 زینب سادات رضازاده 1403/12/14 این منم : نصیرالدین طوسی ملیحه شاهرخی جاوید 4.3 2 این کتاب تالیفی هست اما در ادامه مجموعه این منم مهرسا. راستش دلم میخواست سبک و سیاق جدیدی نوشته میشد. مدل نوشتاری و تصویر گری شبیه نسخه آمریکایی است. در جشن رونمایی بودم و گفتند که مدیر انتشارات نمیخواست ریسک کند. اما کتاب تالیفی مشاهیر خندان نمونه از کتابهایی تالیفی به سبک جدید و نو است. در مجموع کتاب ، نوع نگارش و تصویر گری زیبای آقای دوست محمدی و زبان طنز کودکانه اش میتواند جذاب باشد برای بچهها. 0 6 زینب سادات رضازاده 1403/12/11 این منم : مجید سمیعی ملیحه شاهرخی جاوید 4.3 2 این کتاب تالیفی هست اما در ادامه مجموعه این منم مهرسا. راستش دلم میخواست سبک و سیاق جدیدی نوشته میشد. مدل نوشتاری و تصویر گری شبیه نسخه آمریکایی است. در جشن رونمایی بودم و گفتند که مدیر انتشارات نمیخواست ریسک کند. اما کتاب تالیفی مشاهیر خندان نمونه از کتابهایی تالیفی به سبک جدید و نو است. در مجموع کتاب ، نوع نگارش و تصویر گری و زبان طنز کودکانه اش میتواند جذاب باشد برای بچهها. 0 5 زینب سادات رضازاده 1403/12/8 رویای دویدن وندلین ون درانن 4.3 54 یادم میآید وقتی پایم پیچ خوردگی بدی داشت و باید ۶ هفته در اتل و بی حرکت میماند ، خیلی حال بدی داشتم. با اینکه میدانستم چندین ماه بعد میتوانم دوباره راه بروم، اما هرگز تصور اینکه پایی نداشته باشم را نکرده بودم. با روایت داستان جسیکا میتوانستم حس های او را بفهمم. حس نبود عضو، حس ناتوانی، حس اندوه و ... در داستان ورود رزا نور روشنی بود و در آخر فکر نمیکردم داستان اینگونه پیش برود. مسابقه با تیم رزا. میتوانستم با فیونا و رزا و گوین همدلی کردن را یاد بگیرم و شبیه مربی کی رو ، یک معلم همراه و تلاشگر باشم در هر شرایطی. 0 13 زینب سادات رضازاده 1403/11/22 ماتیلدا رولد دال 4.4 87 با اینکه همچین تجربه های شبیه به ماتیلدا در زندگی ام، چه در خانواده و چه در مدرسه نداشتم، اما داستان ماتیلدا را میتوانستم باور کنم . با او کتاب بخوانم، بخندم ، دنبال ماجراجویی بروم و حتی دنبال راه حل هم گشتم. کتاب اولی است که از رولدال خواندم و حالا فهمیدم که چطور آنقدر معروف شده است، با ساخت دنیای عجیب ولی بسیار ملموس. 0 14 زینب سادات رضازاده 1403/11/18 در ماگدا سابو 4.1 39 در تمام صفحات کتاب دنبال این میگشتم که این امرنس خدمتکار مادر خانم نویسنده باشد... اما در آخرین صفحات امیدم ناامید شد. از اینکه یک نویسنده بتواند کل کتاب شخصیتش را توضیح دهد و روابط او را با بقیه تبیین کند درحالی که آدم دلش بخواهد ادامه بدهد خودش یک نوع هنرمندی است. البته ابتدای کتاب و مواجهه خواننده با آخر کتاب و نوع نوشته که انگار مه همه جا را گرفته بود، مزید بر علت بود. اما در کل روابط بین این دو را نویسنده نتوانسته بود، قابل باور کند. این روزها بیشتر به این موضوع فکر میکنم که چقدر ساخت جهان توسط نویسنده سخت است اگر بخواهد آن را باور پذیر کند. 0 7 زینب سادات رضازاده 1403/11/8 وقتی باباها بزرگ نمیشوند مارجری بلین پارکر 4.2 2 به مناسبت روز پدر ، همراه با بچه ها کتاب را خواندیم. هر صفحه ای که ورق میخورد یکی از بچه ها میگفت، وای شبیه بابا من! غرق در خاطرات با پدر شدیم. قرار شد دخترها نامه ای برای پدرهای عزیز بنویسند و از خاطره های مشترک بگویند. قلم هایی که با سرعت روی کاغذ میرفت و لبخند هایی که روی چهره ها بود. از حجم نوشته ها شگفت زده شدم. بخشی از کتاب: بعضی از باباها هیچ وقت بزرگ نمی شوند؛ همان باباهایی که می دانند تق تق ترکاندن حباب های پلاستیک های بسته بندی خیلی لذت بخش است و لازم نیست لباس هایی که می پوشند باهم هماهنگ باشند؛ همیشه پنکیک هایی با شکلهای خنده دار و با مزه درست میکنند و نگران خیس شدن موهایشان نیستند. گول ظاهرشان را نخور! ممکن است از بیرون شبیه آدم بزرگها به نظر برسند، اما در درون، درست مثل ما... خوش به حال بچه هایشان! 0 6 زینب سادات رضازاده 1403/10/27 خرسی که می خواست قصه بگوید فیلیپ کریستین استید 4.3 2 دلم میخواهد یک قصه بگویم ... این جمله را خرس گفت خرس دلش میخواست قبل از خواب زمستانی قصه اش را بگوید، اما همه کار داشتند و حسابی گرفتار بودند، خیلی گرفتار .... تا حالا شده بخواهی چیزی را برای کسی بگویی اما گوش شنوایی پیدا نکنی؟ خرس به همه کمک کرد و خودش هم به خواب زمستانی رفت. شاید بهار وقت مناسبی برای قصه گویی باشد. اما متاسفانه قصه اش را فراموش کرد، فکر میکنید دوستانش چه کمکی به او میکنند ؟ 0 6 زینب سادات رضازاده 1403/10/7 الینور آلیفنت کاملا خوب است گیل هانی من 3.9 18 تمام کتاب به معنای واقعی دوست فکر کردم، اگر کسی دوستی واقعی داشته باشد ، میتواند با کمک او دنیای خودش را بهتر کند و هر دو در این مسیر رشد کنند ... شخصیت پردازی کتاب خیلی جالب بود، طوری که میتوانستم در مدت خواندن کتاب خودم را جای الینور بگذارم و دنیا را از دریچه چشم او نگاه کنم.... 0 9 زینب سادات رضازاده 1403/10/6 کی بود؟ کی بود؟ ساده بود، تو سفره واستاده بود: آشپزخانه مهشید دانشیان 4.2 2 دلم میخواست در کلاس نوشتن خلاق با بچهها شعر هم کار کنم، اما از آنجایی که خیلی کتاب شعر نمیشناسم و خودم دنبالش نمیروم، گذاشته بودم این فکر را سر طاقچه ذهنم. تا اینکه در باشگاه کتاب خوانی صحبت از کتاب شعر کودکان شد. چند تایی هم معرفی شد. سلیقه ام برای شعر سخت پسند و در عین حال ساده است. از بین معرفی شده ها ، از این کتاب خوشم آمد. سر کلاس کتاب را بردم و شروع کردم به خواندن. جالب این بود که بچهها هم از شعر ها خوششان آمد و دلشان میخواست خودشان هم بخوانند. بعد یک قندان و یک نمکدان را وسط میز قرار دادم و گفتم حالا قرار است دست بکار بشویم. بیایم شبیه کتاب شعر خودمان برای اینها داستانی شعر گونه بنویسیم. در کلاس نوشتن بیشتر مواقع خودم هم مشغول نوشتن میشوم و در نوبت خواندن پای تخته وقتی کارم تمام میشود، اسم خودم را هم وارد میکنم. بچهها توانستند من را غافلگیر کنند ، نکته های جالبی را دیده بودند و حواسشان به ریتم هم بود. بعد از کلاس در اولین فرصت به آقای کشاورز پیام دادم و چند نوشته بچه ها را برایش فرستادم. ایشان هم پاسخ دادند که چه خوب ،همه را خواندم .... 2 7 زینب سادات رضازاده 1403/10/4 چه کار می کنی با یک فرصت؟ کوبی یامادا 4.1 7 فرصت ها همین طوری مفهوم سختی برای توضیح هستند. انگار از آدمی به آدم دیگر حتی معنی اش هم فرق میکند . کتاب فرصت را شبیه یک موشک اوریگامی کشیده است و تلاش کرده است احساسات را هم پایشان را به کتاب باز کند و تصویر ها خیال برانگیز هستند. اینکه ما فرصت ها را میسازیم و یا فرصت ها ما را پیدا میکنند هم جای بحث دارد. که کتاب گزینه دوم را انتخاب کرده است. احساس میکنم بچهها در مواجهه با کتاب بیشتر گیج میشوند و نمیفهمند در آخر فرصت چیست و باید چکار کنند ، مگر اینکه معلم یا والد از تجربه زیسته خودش بگوید و بعد هم بچهها حرف بزنند. 0 10 زینب سادات رضازاده 1403/10/2 چه کار می کنی با یک مشکل؟ کوبی یامادا 4.0 5 توی زندگی همه ی ما پر از مشکلات هست. از یک جایی از زندگی شاید وقت مدرسه، یاد میگیریم اونها را نادیده نگیریم و بخواهیم برای مقابله با اونها کاری انجام بدهیم. همین طور که بزرگ میشویم یاد میگیریم که هر بار با مشکلی مواجه میشویم و حلش میکنیم ، به آدم دیگری تبدیل میشویم. آدمی که به نظر قوی تر از قبل است... این ناداستان هم شاید برای گفتگو با بچهها زیاد سخت باشد، اما یک نوجوان آن را درک میکند. باید تجربه زیسته ای مخاطب داشته باشد تا حرف کتاب را بفهمد و برای مشکلات آینده آماده باشد. 0 7