یادداشت‌های نرگس🌱 (14)

          اگه بگم کتاب قشنگی نبود دروغ گفتم , اولین کتابم از آگاتا کریستی بود و باید بگم چقدر نحوه ی تفکر این زن نسبت به جنایت رو دوست دارم ، واقعا هزاران جرم تو دنیا اتفاق میوفته که قانون نمیتونه مجرم رو به سزای اعمالش برسونه ، تنها در صورتی میشه مجرم رو به سزای اعمالش رسوند که خود قانون رو زیر پا بذاری مرتکب خطا بشی که در نهایت عدالت اجرا شه .
لب کلام آگاتا کریستی این که خیلی وقتا برای اجرای عدالت نیاز به قانون نداریم نیاز به جرم و جنایت داریم .

ولی چرا بهش دو نمره کم دادم؟ خیلی بهش فکر کردم ، همچی کتاب عالی بود اما لا به لای صفحات هنوز یه چیزی میخواستم که نویسنده بهم نداده بود اون چیزی جز شناختن بیشتر شخصیت ها نبود , توضیح بیشتر میخواستم .

خواندش خوش گذشت و قطعا کتاب های بیشتری ازش در آینده میخونم...
        

          حسادت برادرانه یا خیانت مادرانه ؟
چه چیزی پاک تر از عشق خالص کودک به مادر و چه چیزی تعفن آمیز تر از خیانت مادر به کودک ؟
چه کودکانه است ایمان داشتن به دروغ ها و فرار از واقعیت ها . این رو هم اضافه کنم که صحبت های موپاسان رو در بخش اول کتاب چقدر دوست داشتم .

این قسمت از داستان ناراحتم نکرد اما تکه ای از قلبم رو لرزاند :

رولان : همه افسرده به نظر می رسند انگار عزادر کسی باشیم !
پی یر : از قضا من اعزادر کسی هستم
رولان : تو!؟ چه کسی ؟
پی یر : آه,  کسی که تو نمیشناختی و من خیلی دوستش داشتم .




 
        

          کودک که بودم ، با بچه های فامیل بازی ترسناکی به نام { بریم تو برف گیر کنیم } داشتیم  ، روایت بازی به این شکل بود که با ماشین که عملا با بالشت ساخته شده بود به سفر می رفتیم اما ماشین وسط جاده تو جنگل خراب می شد و ما با آذوقه محدود و هوای سرد باید خودمون رو ار دست هیولا های قایم شده در جنگل نجات می دادیم ...

این کتاب یادآور این خاطره نوستالژی بود با این تفاوت که ماشین بالشتی  تو اتاق خانه ای گرم و نرم خراب نمی شد ‌.

ترس ، بی اعتمادی ، مرگ و مهم تر از همه تلاش برای بقا در لا به لای صفحات این کتاب جا خوش کرده اگه علاقمند به ژانر ترسناک و دلهوره آور هستید این کتاب پیشنهاد میشه...
        

          قدرت این کتاب اینه که تو هم همراه با مینا ( کرکتر اصلی ) به اعماق دریا سقوط میکنی :’) یه سفر 308 صفحه ای همراه با ارواح ، خدایان مختلف ، جشن های رنگی رنگی ، کوفته های بخارپز ، ایموگی و اژدها و مهم تر از همه ریسمان سرخ سرنوشت پیش رو داری😭🩵
این کتاب گوشه ای از قلبمو تصاحب کرد ، گوشه ای برای مینا که شجاعانه جنگید ، گوشه ای برای کرین که همیشه وفادار موند ، گوشه ای برای نامگی که در بدترین شرایط ممکن هم بازیگوش بود و یه قسمت بزرگی از قلبم برای شین عزیزم😭🩵🐉
        

          عادت دارم جملات قشنگ کتاب ها رو با استیک نوت مشخص میکنم ، و این کتاب صفحه به صفحه ، بند به بند و خط به خط   قشنگ بود :')  
تنها کتابی که برای تمام سنین مناسبه ، مخصوصا برای بچه هایی که هنوز کتاب خوندن رو شروع نکردن ، چون کلی زیبایی های بصری داره 
ممنون از دوستی که این کتابو بهم هدیه داد🤍
        

          به سلامتی مهره ی بدشانسی مون🍻♥️
 از اونجا که این کتاب چند جلدیه ،  نباید از جلد اول کتاب انتظار داشت که پر از پلات توییست و هیجان باشه ، بیشتر  داشت ما رو با شخصیت های کتاب و فضای داستان اشنا میکرد ، کتاب روندی آروم اما لذت بخش داره ، تلاش مخاطب برای کشف راز ها و ارتباط بین شخصیت های کتاب باعث میشه موقع خوندن کتاب خسته نشید ، کتابو دوسش داشتم اما در کل داستان جا برای بهتر شدن داره .
        

          کتابی که فیلمش قشنگ تره ، دوسش نداشتم بخاطر چندین دلیل ، یک ، اینکه کتاب شرح حالش در زمان تصرف اسپانیا توسط فاشیست ها بود ، خط موازی داستان مربوط به پری ها ، فان ، موجودات خیالی و جادویی بود و من اصلا نتونستم ارتباط جنگ با دنیای فانتزی رو بفهمم ، دو ، ترجمه ی کتاب رو زیاد دوست نداشتم و سه ، خیلی از سوالام بی جواب موند با اینکه کتاب تموم شده بود
شخصیت پردازی بعضی از کرکتر ها رو دوست داشتم مثل مرد رنگ پریده یا شخصیت مرسدس و یک سری پلات توییست های به جا و  البته سبک رئالیسم جادویی و متن ادبی نقاط قوت این کتاب هستند

        

          نمیدونم چرا همیشه از این کتاب حس زرد بودن می‌گرفتم ، 
اصلا دلم باهام یاری نمی کرد برم سمتش ، اما به اصرار یه آدمی که برام خیلی مهمه و نظرش همیشه قابل احترامه این کتاب رو خوندم 
میتونید حدس بزنید چی شد ؟ نه تنها زرد نبود بلکه هرچی هم که میگفت با منطق جور در می امد ، این سبک کتاب ها فقط زمانی مفید هستن که عملگرا باشید ، یعنی اگر صرف بخونید‌ و بندازید کنار  و تو زندگیتون ازش استفاده نکنید بدرد نمیخورن .

من همچنان دارم سعی میکنم توصیه های توی کتاب رو اجرا کنم ، و تا الان که جواب داده ، نمیگم کتابش قرار معجزه کنه چون عملا قرار نیست حرف جدیدی بزنه ، بلکه عادت ها و رفتار ها و کار های منفی که در طول زندگیمون به مدت طولانی انجام دادیم و جز ٕ بخشی از ناخوداگاه شدن رو اصلاح میکنه 

        

          آملی نوتومب  ورژن مونث آلبر کامو 
تقریبا یه ماه پیش این کتابو خوندم ولی نتونستم Review رو بنویسم (مرگ بر تایم امتحانا ) ولی اینو خوب یادمه انقدر کتاب جذابی بود که با سرعت x2 خوندمش
خوندن این کتاب به وضوح اینو بهتون نشون میده بدترین دوشمن شما کسی نیست جز خودتون ...

اگه یه نفر تو این دنیا باشه که بتونه جلوت رو بگیر ، قطعا خودتی 
البته آرایش دوشمنت خیلی قوی تر از این حرفاس:')
        

          صادقانه بعد از خوندن این کتاب هنوز نتونستم به دنیای واقعی برگردم :')

آدما وقتی نظرشونو بخوان راجب این کتاب بگن به دو دسته تقسیم   میشن ، دسته ی اول عاشق این کتابن و دسته ی دوم متنفرن از این کتاب ...

و من جزو دسته ای اولم:')
وایب و حسی که کتاب بهتون میده توصیف نشدنیه ،  این کتاب پر از معما ، چالش ، مثلث عشقی ، غم ، مرگ  و... هست 
 
انقدر این کتاب رو دوست داشتم که نمیتونم در قالب کلمات بگم ، بخاطر همین یه ویدیو از وایب کتاب براتون میزارم حتما ببینید 

خلاصه شاید خیلیا بگن دارم درمورد این کتاب اغراق میکنم ، ولی صادقانه اغراق نیست ، فقط  کتابی که خیلی به سلیقم نزدیک بود رو پیدا کردم و عاشق وایب و البته برادرهای هاثورن شدم :')


        

          🩵🐟کوتاه ، مختصر ، مفید به معنای واقعی کلمه ، برازنده ی این کتابه 
🔹نویسنده🔹
صمد بهرنگی نویسنده ، مترجم ، معلم و منتقد اجتماعی بود ، ۱۳۱۸/۴/۲ در تبریز به دنیا امد و در ۱۳۴۷/۶/۹ درگذشت . ماهی سیاه کوچولو از آثار مهم اوست و به زبان های آلمانی ، ترکی، عربی و ۸ زبان دیگر ترجمه شد و جایزه ششمین نمایشگاه کتاب کودک رو به خود اختصاص داد .

🌊داستان🌊
شخصیت های نمادین این کتاب منو خیلی تحت تاثیر قرار داد ، ماهی سیاه کوچولو که شخصیت انسانی رو داشت میخواست راجب هویت و جهان ( دریا) بدونه ، و مادر ماهی سیاه کوچولو که براساس معیار های تکراری و ساده جامعه بزرگ شده بود و میخواست همه ی این معیار هارو به بچش هم تحمیل کنه ، تحمل اینو نداشت که ماهی سیاه کوچولو حرف از کشف دریا بزنه 

این کتاب در عین کم بودنش محتوایی داره که نیاز به تامل زیاد داره 🐟

به طور کلی اگر انسان با معیارهای مورد قبول جامعه ، کنار نیاد  معمولا توسط بقیه انسان ها مورد حمله قراره میگیره حتی ممکنه به جایی برسه که باعث مرگ اون انسان بشه مثلا به این قسمت از کتاب توجه کنید 

مادر ماهی کوچولو  گفت : حقش بود آن حلزون رو بکشیم ، مگر یادت نیست چه حرفایی میزد ؟
ماهی کوچولو گفت : پس مرا هم بکشید
یکی از ماهی پیره ها گفت : خیال کردی به تو رحم میکنیم ؟
دیگری گفت : فقط یک گوشمالی ساده می خواهد
یکی دیگر گفت : بچه  ات رو انطور که لازم بود تربیت نکردی و باید سزایش هم ببینی 
ماهی ها آمدند تا ماه سیاه کوچولو را بگیرند 

پایان کتاب هم دقیقا چیزی بود که حدس میزدم و مفهوم و پیام رو نه به صورت مستقیم ، ولی به صورت مفهومی به خواننده میرسونه 



        

          🔵 از متن کتاب 🔵
با صدای خفه می گوید : همچی تمومه انگار تو بردی 
نه ...می توانستم کار های بیشتری برایش انجام دهم ، چطور میتوانم خودم رو دکتر بدانم وقتی حتی نمیتوانم دوست صمیمی ام را درمان کنم ؟ شاید همچی تمام شده باشه ولی قطعا من برنده نشده ام 

🔵قلم  نویسنده🔵
این دومین کتابیه که از این نوسینده میخونم ، قلم نویسنده به این صورت که معمولا ۶۰ درصد از کتاب روند کند و ۴۰ درصد از کتاب روند خیلی سریع داره . البته روند کند کتاب حوصله سر بر نیست چون قلم فریدا مک فادن غیرقابل پیش بینیه و ۴۰ درصد کتاب که روند سریع داره انقدر مجذوب کنندس که اخر کتاب معمولا از شدت تعجب دهنتون باز میمونه

🔵 نظرم راجب کتاب 🔵
من 3.5 از 5 به این کتاب دادم ، بخاطر اینکه دوست ندارم فقط اخرای کتاب مخاطب غافلگیر بشه ، کتابهای فریدا مک فادن غیر قابل پیش بینیه و اخرای کتاب یک سری حقایقی برملا میشه که امکان نداره خواننده حدس زده باشه بخاطر همین میدونستم که هر حدسی که میزنم به احتمال زیاد غلطه البته مک فادن بخاطر همین سبک نوشتن که کلی طرفدار داره ولی خب من یکم این موضوع روی اعصابمه ولی در کل کتاب جالبی بود وارزش خوندن داره

🔵 ظاهر کتاب 🔵
ترجمه خوب و روان داره ، جنس کاغذها کاهی و سبک هستن ، طراحی جلد کتاب هم دوست داشتم 

در آخر باید اینو اضافه کنم که این کتاب خیلی ترند شد ولی بنظرم لایق و سزاوار این همه تعریفی که ازش میشد نبود ، کتاب جذاب و گیرایی بود اما در  مقایسه با کتاب اولی که از مک فادن خوندم (اسم کتاب زندانی هست که متاسفانه ترند هم نشد) یک سروگردن ضعیف تره 
        

          ⚫ از متن کتاب ⚫
فقط کافی بود به چهره‌هایی بنگری که در اتاق بودند و بفهمی که این دختره ها علی رغم توانشان باید به سختی تلاش کنند تا دیده شوند . دختران محجبه ، دخترانی که انگلیسی زبان دومشان بود ، دخترانی که پوستشان قهوه ای رنگ بود . می دانستم که باید همیشه از کلیشه هایی که آن ها را تعریف میکرد فرار کنند و می‌دانستم همیشه قبل از اینکه فرصتی بیابند که خود را تعریف کنند ، دیگران آن ها را تعریف میکردند 

⚫ راجب نویسنده ⚫
میشل اوباما ، بانوی اول امریکا ، همسر باراک حسین اوباما که طی دوران ریاست جمهوری همسرش ، کاراهای موثر و اثر بخش مهمی مثل ، کمک کردن و تامین تحصیل دختران محروم از تحصیل ، زنده کردن روحیه مبارزه طلب زنانی که زیر سایه کلیشه های جنسیتی و زن ستیزانه بودن و پیش گیری از فربگی کودکان در سراسر امریکا کرد
کتاب "شدن" که شرحال میشل هست سال 2018 منتشر شد در 15 روز اول 15 میلیون نسخه به فروش رسید و تبدیل به پرفروش ترین های کتاب سال آمریکا شد   

⚫ روایت کتاب ⚫
به صورت کلی کتاب 3 تا بخش اصلی داره که شامل "من شدن ، ما شدن ، بیشتر شدن " میشه . بخش *من شدن * راجب دوران کودکی تا جوانی میشل هست ، بخش *ما شدن * راجب دوران آشنایی و ازدواجش با باراک اوباما هست و بخش *بیشتر شدن* راجب دوران بانوی اول بودن و زندگی در کاخ سفید هست . 

⚫ نظر خودم راجب کتاب ⚫
خوندن کتابی درمورد زندگی یه دختر سیاه‌پوست با وضع مالی رو به پایین تا رسیدن به کاخ سفید با اون همه تجملات جالب بود . میشل سیاست رو از دیدگاه یک زن که همیشه بخاطر ظاهرش ، مادر بودنش و مهم تر از همه زن بودنش مورد قضاوت و تهدید قرار گرفته تعریف میکنه ، کتاب اطلاعات زیادی راجب سیاست میده اما فک نکنم کتابی باشه که دوباره دلم بخواد بخونمش دلیل هم اینه که من کلا زیاد طرفدار کتاب‌های سیاسی نیستم ولی خوب خوندن همچین کتابی برای اولین بار جالب بود

⚫ظاهر کتاب⚫
جلد کتاب سخت نیست و طراحی به نسبت خوبی داره ، مشکل من با این کتاب این بود که جنس کاغذها تحریر بودن و کتاب خیلی سنگین شده بود . حمل کتاب سخته ، ترجمه روان و خوبه 
        

          🔴 از متن کتاب 🔴
بعد از برداشتن چند بطری شراب ، یک بطری مرلوت رو انتخاب می کنم . آیا مرلوت با اسپاگتی خوشمزه میشود ؟ نمیدانم
درست وقتی که می خواهم از پله ها بالا بروم ، روکش پلاستیکی خاکستری رنگی را میبینم که کنج زیرزمین ، چیزی داخلش پیچیده شده . به طرف پلاستیک می روم ، بوی عجیبی در این منطقه است ، خم میشوم و میبینم که یک لنگه کفش است ... نه ... فقط یک کفش نیست ، یک کفش قرمز پاشنه بلند است . 
و پای صاحبش هنوز داخلش قرار دارد

 🔴 درباره ی نویسنده 🔴
رمان ^ زندانی^ نوشته ی فریدا مک فادن پزشک متخصص در آسیب های مغزی که  با استفاده از دانشش تو این زمینه قلمی به شدت جذاب و گیرا داره طوری که دلت نمیخواد یه لحظه هم کتاب رو زمین بزاری چون هر خط مشتاق میشی خط بعدی رو بخونی ، اکثر کتاب های مک فادن جز پروفروش ترین های آمازون هستن که معمولا هم در ژانر های روانشناختی و جنایی نوشته شدن 

🔴 عناصر و شخصیت های کتاب 🔴
در اکثر داستان ها تمرکز فقط روی کارکتر های اصلی کتاب هست و بقیه کارکتر ها فقط در حد سیاه لشکر میان و میرن . ولی مک فادن روی تمام شخصیت های کتاب به خوبی و با دقت تمرکز میکنه ، یعنی همه ی کارکتر ها به دلیل خاصی وارد داستان میشن و با ورودشون مسیر داستان رو به کل عوض میکنن با این تفاوت که ، شما رو گیج یا داستان رو براتون مبهم نمیکنن

🔴 نظر خودم راجب روایت داستان 🔴
  چیزی که به صورت قاطعانه میتونم بگم اینه که امکان نداره کسی بتونه اخر داستان رو حدس بزنه یا پیش بینی کنه ، فریدا مک فادن تمام سرنخ ها رو به شما میده و حتی بعضی جاها این سرنخ ها رو تایید میکنه و شما رو امیدوار میکنه که تونستید داستان رو  پیش بینی کنید ، ولی هیچوقت این اتفاق قرار نیست بیفته .  روند داستان تو چهل و پنج فصل اول یک مقدار کنده ولی نه در حدی که حوصله رو سر ببره اما از فصل چهل و پنج به بعد روند داستان خیلی سریع میشه 

🔴 ظاهر کتاب 🔴
متن تایپی بعضی از صفحات مشکل داره ، مثلا بعضی از حروف خیلی بهم چسبیده هستن و خوندنش یک مقدار دشواره ولی در کل جنس کاغذ ها کاهی و سبک هست ، جلد کتاب قشنگ طراحی شده و کتابی که من دارم چاپ سوم به ترجمه ی اقای رضا اسکندری آذر هست