یادداشت‌های جنّات (104)

          ایران دیروز و انقلاب رو با حکومت پهلوی مقایسه می کرد و خوب بود اما من حس می کردم که همش میخواد رقابت کنه و یه جورایی خودشو بکشه بالا...من طرفدار حکومت پهلوی نیستم اما خوب بود که به خواننده حق رای میداد همونطور که انقلاب به مردم حق رای داد.
ایران امروز و فردا  هم از پیشرفت ها و دستاوردها گفته بود و این هم خوب بود و بدی موضوع دوباره همون قسمت مقایسه ش...
        

          کتاب اصلا لذت بخش و دلپسند نبود😫😫😫
        

          یکی از کتابهایی که در این حوزه بسیار ساده و مفهومی و کاربردی نوشته شده...برای تحقیق و یا کنفرانس عالیه....
کنفرانسی که من از این کتاب دادم بهترین شد...🌹
در ضمن هر یک از مطالب رو که توی اینترنت جستجو کنید عکسهاش رو به راحتی می تونین ببینین که به درک بیشتر شما کمک می کنه....😊
        

          بسم الله الرحمن الرحیم
عشق به امام و وطن بسیاری از غیورمردان این مرز و بوم را مجنون کرد و این در حالیست که شیرزنان این خاک دربرابر درد فراق زیباترین  شکیبایی را داشتند.
        

          کتاب عزاداران بیل یکی از کتابهای مورد علاقه ام بود و خیلی دوست داشتم بخونمش...اما به کسی نمی تونم توصیه کنم.‌.😊 کلا این کتاب طوری بود که انگار ساعدی آدمو میندازه وسط داستانش طوری که خودت باید آروم آروم بری جلو و راهتو پیدا کنی و تازه خودتو با حال و هوای اون مکان و زمان تطبیق بدی...
برشی از متن کتاب:
هر دو ساکت در تاریکی نشستند.باد سردی می وزید،از دور صدای زنگوله ای شنیده میشد.
مشدی جبار و حسنی نگاه کردند؛گاری کوچکی از خاتون آباد به طرف سید آباد می رفت.
حسنی گفت:گاری را می بینی؟
مشدی جبار گفت:آره.
حسنی گفت:چرا صاحب نداره؟
مشدی جبار گفت :باشه ، شب از این چیزها زیاد دیده می شه. اما شتر دیدی ، ندیدی.
حسنی گفت: می ترسم.
مشدی جبار گفت: حرف نزن.
گاری دور شد و صدای زنگوله برید....😈
        

          تا این باشد که دیگر دنبال ترفیع رتبه نگردد😊
        

          اصلا دوستش نداشتم....
به طور کاملا غیر حرفه ای یک شخص را بزرگ و دوست داشتنی معرفی کرده که در نهایت هم جانش را از دست می دهد.....
به نظرم سرشار از یاس و نا امیدی بود.
        

          هزاران ابزار و بهانه تو را از امامت دور می کنند...
تو اما عمر کوتاهی داری، شاید هفتاد سال...
پی حرف شهوت ران های مجازی و کم سوادهای درس خوانده بروی، زندگی ات را بر باد داده ای...
        

          داستان بسیار پرفراز و نشیب و جالب از یک استاد ادبیات دانشگاه است...و جالبتر آنکه این داستان واقعی است....
به نظرم خیلی خوب بود...
        

          با خوندن این کتاب میشه هویزه رو توی زمان جنگ لمسش کرد...پس فرصت رو از دست ندیم...حتما پیشنهاد میشه
        

          داستان بسیار بسیار جای کار داشت...بعضی مواقع تا میومدی خودتو فرض کنی تو فضا اون قسمت تموم می شد...و واقعا افسوس می خوردم...
        

          جالب و عجیب و در قسمت هایی هیجان انگیز...
روث ور در آخرین صفحات کتاب هم دست از غافلگیری برنداشت.
پ ن:میتونی تو بهترین جای دنیا باشی ولی لذت نبری...
        

          دوست داشتنی
        

          هر کس تاریخش را نداند و نخوانده باشد قادر به آینده سازی نخواهد شد. شخصیت اصلی یک دختر افغانستانیست که  در فصل اول در زندان های اسراییل به سر می برد در حالیکه نمیداند چرا از آنجا سر در آورده است‌. بعد از مدتی می فهمد آنجایی که به اسم زندان در آن بوده نوعی آزمایشگاه ژنتیکی اسراییلی ها بوده که معمولا روی ژن های مردم افغانستان و ایران و معدود کشورهای اسلامی تحقیقات می کنند....فقط اول باید حیفا را بخوانید بعد بیایید سراغ نه...آخرش دیگه کم کم داشتم خسته می شدم که یکهو غافلگیر شدم...و عالی بود.

بخشی از متن کتاب: کلا ذهنم درگیر بود...نمی دانستم به کی بگویم و چکار کنم؟ با خودم می گفتم اصلا با این اوصاف مگر کار خاصی هم از دست کسی بر می آید؟ فکر ملت و امت اسلامی را می کردم،فکر مردم مظلوم کشورم و منطقه؛یعنی چی که دارند روی ژن و تغییر دوز ایمان و معنویت از راه تحقیقات ژنتیکی کار می کنند....؟!!.
        

          کتاب رو که میخونی دقیقا یاد این فیلم هایی می افتی که همشون بهت گوشزد می کنن نباید بچه رو با پدرش تنها بذاری...به خاطر فضای با نمک و خنده دارش امتیاز بیشتری می گیره...اما در اصل کتابی نبود که آخرش بتونی یه چیزی یاد بگیری...فقط ممکنه بعضی جملات باشه که دیدگاه متفاوتی نسبت به بعضی مسائل داشته باشه. کتاب بیشتر جنبه ی سرگرمی داره.
        

          علی نشست.عبدالله جلو دوید و برای او پشتی گذاشت.علی گفت:بعضی فکر می کنند اگر زهد به خرج دهند و به نعمت های این دنیا پشت کنند، نعمت های آخرت را به دست می آورند.درست است که دنیا برای ماندن دائمی نیست اما باید به قدر کفایت از نعمت های حلال دنیا استفاده کنیم. همان قدر که حرام خواری بد است، پرهیز از حلال خواری هم بد است...

کتاب از لحاظ تاریخی و تجدید سیره ی اهل بیت در ذهن انسان عالی...البته به قول یکی از رفقا نویسنده هیچ منبعی رو ذکر نکرده و این می تونه یک نقص باشه..اما از لحاظ داستانی ناخوشایند...

پیشنهاد دوستانه: فصل ۲ و ۵ رو مطالعه کنید...کل کتاب رو نخونید چیز خاصی رو از دست ندادید...
        

          کتاب خوبی بود به همه ی پرسش هایی درباره ی حجاب که ممکن است هر انسانی بر اساس استدلال و منطق به دنبال جواب آن باشد پاسخ داده است....
این سوال و جوابها در قالب نامه هایی از طرف استاد و دانش آموزش بود...جالب بود...
فقط از نظر من اگر متن و لحن نامه ها تکراری نبودند کتاب جذابی میشد....
        

          نمی دونم چی بنویسم....
فقط می دونم که خیلی دوستش داشتم....
        

          بیقرار توام و در دل تنگم گله هاست...
آه بیتاب شدن عادت کم حوصله هاست

اکنون زتو با ناامیدی چشم می پوشم
اکنون زمن با بی وفایی دست می شویی
آیینه خیلی هم نباید راستگو باشد
من مایه ی رنج تو هستم، راست می گویی

آب نطلبیده همیشه مراد نیست
گاهی بهانه ایست که قربانی ات کنند...
        

          تنها یه زمان است که بسیار ارزشمند است و آن اکنون است زیرا تنها در این زمان است که تو قدرت داری...
مهمترین شخص کسی است که با او هستی و
مهمترین کار انجام کار نیک است.