یادداشتهای ریحانه عارفنژاد (9) ریحانه عارفنژاد 1402/12/17 سر بر خاک دهکده: روایت یک نویسنده از راهپیمایی اربعین به همراه چهار محافظش! فائضه حدادی 4.1 47 از پشت جلد کتاب: «از تصور قیافهٔ فرشتههای نگهبان طریقالحسین خندهام میگیرد! حالا به همدیگر میگویند: «اینو باش! با چهارتا محافظش اومده!»... نکند کاریکاتور من در بین چهار روح متعالی آنقدر مضحک و خندهدار باشد که فرشتههای راههای دیگر هم کارشان را ول کنند و برای تماشا بیایند طریقالحسین؟!» برایم خیلی جالب بود که بعد از «دهکدۀ خاک بر سر»، حالا «سر بر خاک دهکده» از همان نویسنده به چاپ رسیده است. کتاب جدید هم یک سفرنامه بود، اما در جایی زمین تا آسمان متفاوت با لوزان: مسیر پیادهروی اربعین. بخش جالبتر قضیه این بود که نویسنده در صفحات اول، توضیح میداد که زیارت اربعینش را هم از جای خالی امام حسین در سوئیس دارد! کنجکاو خواندنش بودم. هرسال در محرم و اربعین، سعی میکنم کتابهایی مرتبط بخوانم. اربعین چند سال قبل هم رفتم سراغ سر بر خاک دهکده. خودم عازم زیارت اربعین نبودم (همانطور که هنوز اربعین نرفتهام) و هیچ کتابی نمیتوانست به اندازهٔ یک سفرنامه اربعینی، حالم را جا بیاورد. خوشخوان و صمیمی بود. میشد از زمان بدوبدوهای پیش از سفر، همراه و همقدم نویسنده شد و با او پا به بهترین جادهی روی زمین گذاشت. خانم غفارحدادی در روایتهایی کوتاه که گاهی یکصفحه هم نمیشوند، هر لحظهٔ سفر را به بهترین شکل روایت میکند. سفری که به هیچ عنوان قرار نیست عادی و معمولی باشد، چون سرتاسرش پر است از معجزه و نگاه اباعبدالله. هنوز تا اربعین خیلی مانده. میدانم. ولی شاید کتابهای مناسبتی فقط مال همان مناسبت نباشند! مثلا در هر موقع سال که عازم زیارت کربلا شدید، خواندن چند کتاب مرتبط قبل از سفر میتواند مفید باشد. کاری که ما خودمان قبل از سفر کربلا انجام دادیم و باید بگویم خیلی چسبید! 0 2 ریحانه عارفنژاد 1402/12/17 دهکده خاک بر سر فائضه حدادی 4.0 44 شما موافق نیستید که اسم یک کتاب، میتواند گاهی تنها دلیل خریدنش باشد؟ مثلاً قبول کنید که در برابر وسوسهٔ خواندن "دهکدۀ خاک بر سر" نمیشود مقاومت کرد. خصوصاً اگر این کتاب یک سفرنامه باشد و خصوصاتر که آن سفر، تجربهٔ زندگی در یک کشور خارجهٔ باکلاس باشد: سوئیس، لوزان. آنقدری که اهل ادبیات داستانی هستم، اهل سفرنامهها نیستم. اما وقتی کتاب به دستمان رسید، اصرار داشتم زودتر از بقیه بخوانمش. طرح جلد شاد و شنگولی داشت که در کنار اسم فوقالعاده، به خواندن ترغیبم میکرد. دهکدۀ خاک برسر، مجموعهای از یادداشتهای روزانه فائضه غفارحدادی در لوزان است. به عنوان همسر و مادری که یک پسر سهساله و یک تو راهی دارد، قرار است در کشور غریب با چالشهای مختلفی سر و کار داشته باشد. لحن کتاب، خودمانی و دلچسب است. از آنجا که خودم اهل روزانهنویسی هستم، این شیوه روایت را خیلی پسندیدم. در کل، دهکدۀ خاک برسر شما را به یک سفر هیجانانگیز در دل لوزان میبرد. پ.ن: راستی! حرف طرح جلد شد، ما نسخهٔ نشر قاف را در کتابخانه داریم. بعدتر این کتاب توسط سورهٔ مهر به چاپ رسیده که فکر میکنم میتوانست طرح جلد خیلی خیلی بهتری داشته باشد. 0 1 ریحانه عارفنژاد 1402/12/17 زمستان بی شازده فاطمه نفری 4.5 5 بارها شده که برای معرفی به نوجوانان، دنبال کتابی در حال و هوای روزهای انقلاب گشتهام و هربار، دستخالی از جستجوهای اینترنتی بیرون آمدهام. اولینبار در یکی از جلسات "داستاننویسی نوجوانان" اسم این کتاب را شنیدم. قرار شد در فاصلهٔ بین دو جلسه آن را بخوانیم. قبل از آن کتابی از این نویسنده نخوانده بودم و از موضوع هم خبری نداشتم. خوشحالم که کلاسم بهانهای شد تا سراغش بروم، چون اتفاقا عضو یکی از حلقههای داستانی باشگاه بانوی فرهنگ بودم که تحت نظارت خانم نفری اداره میشد! داستان در بحبوحه روزهای انقلاب میگذرد. رضا که سرش گرم کفتربازی و زندگی خودش است، ناخواسته به دل مأموریتی خطیر کشیده میشود. مأموریتی که ترس از ساواک و مأمورینش، آن را خیلی سخت میکند. از طرفی اختلافات او با دوستانش سر لو دادن افراد انقلابی، شرایط را پیچیدهتر کرده است. تا نیمههای کتاب، از این مطمئن شدم که اگر نوجوانی از من سراغ کتابی را گرفت تا با آن به روزهای سال ۵۷ سفر کند، گزینهٔ خیلی خوبی برای معرفی دارم. زمستان بیشازده، در هفتمین جشنواره داستان انقلاب، تحت عنوان جایزهٔ امیرحسین فردی مورد تقدیر قرار گرفت. این هم دلیل دیگری که بدانید کتاب ارزش خواندن و همراهی با رضا را دارد. 0 2 ریحانه عارفنژاد 1402/12/17 دختر ماه: روایتی داستانی از زندگی حضرت فاطمه معصومه (ع) سارا عرفانی 4.1 17 تنها چیزهایی که پیش از خواندن "دختر ماه" از حضرت معصومه(س) میدانستم، خلاصه میشد به مطالبی که در صفحههای اول کتب زیارتی حرم ایشان نوشته شدهاند. هربار که به زیارت میرفتم، دربارهٔ اینکه او چطور زندگی کرده و چه روزهایی را پشت سر گذاشته فکر میکردم. خواندن دختر ماه، بهانهای شد که دختر ماه را بهتر بشناسم. این کتاب روایتی داستانی از زندگی حضرت معصومه سلامالله است که با ازدواج امام کاظم علیهالسلام شروع میشود و با محوریت حضرت معصومه(س) ادامه پیدا میکند. کتاب در کل شامل هفده بخش است که هرکدام گوشهای از زندگی دردانه امام را روایت میکنند. از زمانی که حضرت معصومه(س) به دنیا آمدند، تا وقتی که دور از پدر، توسط برادر تربیت یافتند و زمانی که عازم ایران شدند و به قم رسیدند. دختر ماه، در مجموعهٔ ریحانه یه چاپ رسیده است. انتشارات مدرسه در این مجموعه به زندگینامههایی از زنان نامدار اسلام پرداخته است. دخترماه، اولین کتابی بود که از خانم سارا عرفانی میخواندم و بعد از اتمامش، دوست داشتم سراغ آثار دیگر او هم بروم. نثری دلنشین داشت و روایتهایی کوتاه و متصل. بعد از اتمام کتاب، دوست داشتم همان لحظه به زیارت دختر ماه بروم. خوشحال و خوشبختم که در همسایگی او زندگی میکنم. 0 0 ریحانه عارفنژاد 1402/12/17 شاخ دماغی ها سیده عذرا موسوی 4.0 12 شاخدماغیها؟! شاخدماغی دیگر چه جانوری است؟ تا حالا نشنیده بودم که شاخدماغی، اسم یک حیوان باشد. برای همین عنوان روی جلد همانقدر که متعجبم میکرد، باعث کنجکاوی هم میشد. شاید تنها دلیلی که سراغ شاخدماغیها رفتم، سر درآوردن از ماجرای پشت این اسم بود. پدر و مادر نیلوفر، برای طیکردن پروسهٔ درمان مادر به آمریکا میروند. نیلوفر قرار است روزهای دوری را در خانه عمو و خالهاش بگذراند. این روزها برای او به قدر کافی چالشبرانگیز هستند و حالا باید پسرخالهاش را هم تحمل کند. نیلوفر و سهیل باهم مثل آب و روغن هستند و احتمالا قرار نیست یک روز آرام را در این خانه بگذرانند، بدون اینکه برای هم نقشه بکشند... ایدهٔ اصلی ماجرا، ظرفیت خیلی خوبی برای پرداخت دارد و نویسنده هم به خوبی از عهدهٔ نگارش آن برآمده است. کتاب به نوبت سراغ سهیل و نیلوفر میرود تا داستان را از زبان آنها روایت کند. متن بسیار خوشخوان و روان است. شاخدماغیها، داستانی پرماجرا و سرگرمکننده است که قطعاً برای مخاطب نوجوان دوستداشتنی خواهد بود. یادتان نرود حالا که چیزی تا عید نوروز نمانده، این کتاب میتواند برای عیدیدادن به نوجوانها گزینهٔ خیلی خوبی باشد. 0 0 ریحانه عارفنژاد 1402/12/17 آسنا و راز کنیسه سمانه خاکبازان 4.2 18 شبها زیاد به ستارهها خیره نمیشوم. یکبار کسی از من دلیلش را پرسید. گفتم شاید چون آسمان پر از راز و رمزهایی است که من آنها را بلد نیستم. آسمان شب خیلی اسرارآمیز است. آسمانی که به قول صدقیا، همیشه جولانگاه خیال بوده و هست. صدقیا، عالمی یهودیست که میانهٔ خیلی خوبی با آسمان دارد. راه و رسم مطالعهٔ ستارگان را میداند و به جگرگوشهاش هم یاد میدهد. نوهای که تمام دارایی اوست و محرم رازهایش. صدقیا اما وقتی به قلبش رجوع میکند، محبت کسی غیر از آسنا را هم در آن میبیند. محبت پنهانی کسی که به راههای آسمان آشناتر است تا راههای زمین. همین مسئله، باعث میشود تا آسنا به درخواست پدربزرگ، راهی سفر شود. اما این مأموریت چیست؟ چه امر مهمی است که این دختر نوجوان باید سختی راه را به جان بخرد برای انجام دادنش؟ او به تنهایی راهی سفری دور و دراز میشود، درحالیکه خطر سایهبهسایه تعقیبش میکند. خواندنش یکروز طول کشید. بین کارهای هر روزهام پای کتاب مینشستم و از خانه خودمان، یکراست به بیابانهای اطراف خیبر میرفتم. نویسنده با قلمی فوقالعاده قوی، تصاویری زنده خلق کرده بود که از جلوی چشمانم میگذشتند. تعلیق خوبی داشت که تا پایان کتاب افت نکرد. آسنا، شخصیتهایی دوستداشتنی دارد که تا مدتها در ذهنتان میمانند. شخصیتهایی که در ابتدای کار، تعدد بیشتری دارند و دوست داشتم که تا انتها هم حضور میداشتند. همینطور اتفاقاتی بر مبنای شانس در داستان رخ میدهند که اگر اینطور نبود، بهتر میشد. در کل، کتابی بود که میشود با خیال راحت در مناسبتهایی مثل عید غدیر، به نوجوانها توصیهاش کرد. فقط حواستان به ردهبندی سنی پشت کتاب که +۱۵ درج شده باشد. 0 1 ریحانه عارفنژاد 1402/12/17 انتقام نیلوفر مالک 4.1 8 اتفاق وحشتناکی برای سلمان افتاده است: برادرش به جرم قتل، به اعدام محکوم شده. این حادثه، روزهای روشن نوجوانی سلمان را تاریک و ترسناک کرده است. خانوادهاش مجبور به اسبابکشی شدهاند و باید به مدرسهٔ جدیدی برود. باید حال بد مادر و پدر را در خانه تحمل کند و خودش دستتنها برای نجات برادرش پیمان، نقشهای بریزد. شاید ذرهای امید وجود داشته باشد که خانواده مقتول، برادرش را ببخشند و او دوباره به خانه برگردد. بعد روزهای تیره و تار تمام میشوند و شاید همه بتوانند دوباره لبخند بزنند. اما روابط این دو خانواده بهخاطر قتلی که اتفاق افتاده، از هم پاشیده و غیر قابل ترمیم است. بچههایشان بیشتر از پدر و مادرها، نمیتوانند خوددار باشند. درگیری بین آنها تمامشدنی نیست و فکر انتقام، از ذهنشان بیرون نمیرود. ایدهٔ داستان، ایدهٔ جدید و متفاوتی است و ظرفیت بسیار زیادی برای ایجاد تعلیق و کشش دارد. نویسنده هرازگاهی راوی را تغییر میدهد تا فرصت دنبالکردن ماجرا را از زوایای دیگری هم داشته باشیم. داستان با قلمی روان نوشته شده و برای مخاطب نوجوان بسیار سرگرمکننده است. در کنار روایت داستان اصلی، بهانهای پیدا میکند تا نیمنگاهی هم به ماجرای شهادت حضرت حمزه و برخورد پیامبر با قاتل ایشان بیندازد. انتقام، برای روزهای تعطیلات میتواند گزینهٔ خیلی خوبی باشد. 0 0 ریحانه عارفنژاد 1402/12/17 شب های بی ستاره مرضیه نفری 3.8 24 قم یکی از شهرهاییست که بیشترین شهدا را در طول دفاع مقدس، تقدیم کرد. قبلا کمتر به این فکر کرده بودم که شهرم در آن هشتسال، چه حال و هوایی داشته است. خیابانهایش چه شکلی بودهاند و مردمش چطور روزهای سخت جنگ را میگذراندند. یکی از دلایلی که باعث شد در خرید و خواندن "ستاره" شک نکنم، همین بود: مکان داستان قم بود و زمانش هم روزهای جنگ تحمیلی. ستاره، دختر نوجوانیست که در اوج نوجوانی و بحرانهایش، گرفتار مشکلات زیادی است. انگار والدینش او را نمیبینند و نمیفهمند. هر روز جملاتی مثل این را میشنود: "قد بلند کرده، عقلش که بزرگ نشده!" کسی درک درستی از او و دنیایش ندارد. شاید اگر او پسر بود، همهچیز بهتر میشد. مشکلات خانوادگی یکطرف، اخبار جنگ همهچیز را پیچیدهتر میکند. نگرانی از جبههها و آشناهای رزمنده و همینطور گمشدن داماد خانواده در خط، هرکدام به نحوی فشار روی ستاره را بیشتر میکنند. شبهای بیستاره، روایت روزهای پر فراز و نشیب این دختر است. مواجهشدن با خیابانهایی که از آنها عبور کردهام و مکانهایی که میشناسم، برایم بسیار جذاب بود. داستان ریتم سریع و کشش خوبی داشت، هرچند که از نظرم دز عاشقانه ماجرا میتوانست کمتر باشد. توجه زیاد ستاره به مسعود، نقشه کشیدن برای جلب توجه او و نوشتن نامهٔ عاشقانه میتوانستند جای خود را به مشغلههای دیگری بدهند. در کل، اگر دنبال کتابی با حال و هوای نوجوانی و جنگ هستید روزهای بیستاره منتظر شماست. شاید دوست داشتید بعد از خواندنش، زیر یک پتوی هواکشدار قایمشوید و نظرتان را با انگشت روی هوا بنویسید! 1 2 ریحانه عارفنژاد 1402/12/17 دختر خاله ها نیلوفر مالک 4.5 22 امیدوارم تجربه کنید که همنشینی با نویسندهای که کتابهایش را در کتابخانه دارید، چه اتفاق خوبی است! بعد از اینکه به لطف بانوی فرهنگ، سر کلاس خانم مالک نشستم، بیشتر تشویق شدم تا دخترخالهها را بخوانم. تعریفش را زیاد شنیده بودم. مدتها از خریدنش میگذشت و کتاب طفلک داشت یکگوشه خاک میخورد. بالاخره یک شب از کتابخانه بیرون آوردمش و نشستم به خواندن. مانده بودم که از داستان لذت ببرم یا به شباهتهای تصادفی بین خودم و یکی از شخصیتهای اصلی داستان بخندم! دخترخالهها، داستان دو دخترخاله است که در یک ساختمان زندگی میکنند و دقیقا هم سنوسال همدیگرند. این نزدیکی آنها را بیشتر شبیه دو خواهر کرده تا دو دخترخاله. آنها باهم به یک مدرسه میروند، باهم درس میخوانند و همبازی هم هستند. اما یکروز اتفاق وحشتناکی میافتد: مامان و خاله باهم قهر میکنند! خواهرهایی که یک عمر در کنار هم زندگی کردهاند، حالا حاضر نیستند حتی اسم همدیگر را به زبان بیاورند. قهر، کام همه را تلخ میکند و دیگر خبری از روزهای شاد همیشگی نیست. این قهر حتی روی رابطه دخترخالهها هم تاثیر گذاشته است. اینطوری نمیشود! شاید این دخترخالهها بتوانند با کمک هم، مامان و خاله را آشتی دهند. این کار به نقشهای دقیق و حسابشده احتیاج دارد... . این کتاب در یکساعت یا کمتر خوانده میشود. تجربهٔ سرگرمکنندهای است که شیرینیاش تا مدتها زیر زبانتان میماند. مخاطبان اصلی این کتاب نوجوانان -خصوصا دخترها!- نه یا دهسال به بالا هستند، هرچند که بزرگترها هم از خواندنش لذت خواهند برد. در آخر، اگر از کسی دلخوری در دل دارید و خدای ناکرده قهر هستید، بسمالله بگویید و برای رفعش تلاش کنید. خدا دوست ندارد بندههایش را در حال قهر باهم ببیند! پ.ن: یکی از دخترخالهها، ریحانه است، مثل من. گلدوزی دوست دارد، مثل من. یک خاله دارد، مثل من. یک عمهناهید دارد، مثل من. تازه! من هم یک عموجمشید دارم که عموی واقعیام نیست، اما عمو صدایش میزنم! از همه مهمتر، من هم قهر دونفر از عزیزانم را تجربه کردهام و کاملا با حسوحال کتاب آشنا بودم. دلم میخواست هردوی آنها را مجبور کنم تا دخترخالهها بخوانند! 0 0