یادداشت‌های 𝓕𝓪𝓽𝓮𝓶𝓮𝓱 (11)

          هی..یه لحظه صبر کنید! بله، با خود شمام که دارید یادداشتم رو می‌خونید!
 یعنی جدی دارید بهم می‌گید که شما هم طرفدار پروپاقرص ژانر علمی_تخیلی با چاشنی ترس و وحشتید اما با این‌ حاللل هنوزم یه سریاتون این کتابو نخوندید؟ یا حتی با اینکه عاشق ماجراجویی و داستان‌های رازآلود و دارک هستید تا حالا سمت این اثر نرفتید؟😕دیگه چی؟ یعنی می‌گید به دنیاهای شگفت‌انگیز و جادویی هم علاقه‌مندید ولییی همچناننن برای خوندن این کتاب دست‌ دست می‌کنید؟
اصلا اینا رو بیخیال...پس شخصیت‌های داستان چی میشه؟ جدی چطور ممکنه تا حالا سری به کارکترها‌ی جذاب و خوشگل این کتاب نزده باشیدددد واقعا چطوری دلتون میاددد🥲...اصلا...وای خدا جونم لطفا بهم بگید اینا فقط یه شوخیهه بخدا نویسنده داره اینجا زحمت میکشهه این کارا چیه دیگههه😭
*از اتاق فرمان اشاره می‌کنن که نق زدن رو تموم کنم و یادداشتم رو ادامه بدم*
اهم خب..بله داشتم می‌گفتم! خلاصه که عزیزان، در یک کلام عرض میکنم: اگه این کتابو نخونید واقعا از دستتون رفتههه🫠
 بنابراین، اگه این کتاب قشنگ رو به همراه امضاء و یادداشتی از طرف نویسنده جان می‌خواید، و همچنین تمایل دارید که سفری کوتاه و چند ساعته به قصری با رازهایی پنهان و شاهزاده‌هایی خوفناک‌ داشته باشید،(البته عاشقانه‌های کتابمون هم فراموش نشهه) حتما حتما بهم اطلاع بدید که براتون آیدی نویسنده‌ی عزیزمون رو بفرستم تا بتونید در اسرع وقت ‌کتاب رو تهیه کنید و بعدا مثل خودم از شدت ذوق اشک بریزیددد🥹
پ.ن : یادتون نره که بعد از خوندنش حتما بیایید با همدیگه از شدت قشنگ بودن این کتاب گریه کنیممم😭🛐✨
پ.ن ۲ : خطاب به دوستانی که کتاب رو خوندن عرض میکنم، تئو جان زن داره و زنشم منم. پس لطفا فاصله‌تون رو باهاش حفظ کنید. سپاس بی‌کرااانن😙
        

88

          اگه بخوام همونطوری که آیریس و رومن برای همدیگه نامه می‌نوشتن برای این کتاب یادداشت بنویسم‌، میشه یه همچین چیزی🫠 :

دوستان عزیزم
فکر نمی‌کنم واژه‌ها حتی قادر به توصیف احساسات فعلی من باشند! گمان می‌کنم که باید به‌خاطر پایان نه چندان بد کتاب خوشحال باشم، اما بیش از اندازه ناراحت و دلشکسته هستم! چرا که همچنان از حال خیلی از دوستان کتابی‌ام و سرنوشتشان خبر ندارم. نمی‌دانم که چه اتفاقی برایشان افتاده و یا اینکه اصلا حتی زنده هستند یا نه! واقعا از صمیم قلب امیدوارم که همگی خوب و در امان باشند. آخر می‌دانید...آنها واقعا به طرز حیرت‌آوری شجاع و باهوش بودند، به همین دلیل است که آنقدر دوستشان دارم و نگرانشانم. آنها به‌قدری توانمند بودند که می‌دانستند چگونه در هیاهوی جنگ و تاریک‌ترین شب‌های زندگی‌شان، بی‌آنکه گردباد مشکلات از پا درشان بیاورد‌، راهی برای خوشحال بودن پیدا کنند! آنها نیز می‌دانستند که عشق حقیقی در ازخودگذشتگی و احترام به یکدیگر خلاصه می‌شود و نه در هوسرانی و هر چیزی که در کتاب‌ها و سریال‌های امروزی مشاهده می‌شود! و در کنار تمام اینها، چیزی که مقام و منزلت آنها را نزد من بیش از پیش بالا می‌برد، درس‌های بی‌شمار و ارزشمندی است که آنها تنها در قالب یک کتاب ۴۰۰ صفحه‌ای به من آموخته‌اند. آن درس‌ها واقعا بیش از حد تصورم هستند، اما بگذارید مهم‌ترینشان را نیز با شما به اشتراک بگذارم: اینکه ممکن است گاهی خیلی دیر بشود، آنقدر دیر که حتی فرصت ابراز علاقه به افراد مهم زندگی‌مان را برای همیشه از دست داده باشیم...پس چقدر خوب است که قدر یکدیگر را بیشتر از قبل بدانیم و فرصت‌ها را نیز غنیمت بشماریم :)
در پایان باید بگویم که..من این کتاب را با تمام پستی بلندی‌ها و تضاد‌هایش دوست دارم. حتی با وجود رد پفکی که به طرز زشتی روی صفحات عزیزم جا خوش کرده‌ است، همچنان دوستش دارم و قسمتی از قلبم برای همیشه متعلق به او می‌ماند! یقین دارم که شما هم با خواندنش لذت زیادی نصیبتان خواهد شد! بیایید همراه با آیریس و رومن عزیزمان، به شهرهای جنگی و آژیر‌های گوش‌خراشش، ایترال‌ها و شب‌های دلهره‌آورش سفر کنیم! 
با آرزوی بهترین‌ها 🥹🩷
دوستدار شما، فاطمه
        

118

همین الان
          همین الان تمومش کردم و راستش نمیدونم باید چی بگم و یا چطوری احساساتمو ابراز کنم...باورم نمیشه که تموم شد! 
من با این کتاب زندگی کردم واقعا...همراه با اونا اشک ریختم و خندیدم، ذوق کردم و جیغ کشیدم، و هیجان رو توی تک‌تک جنگ‌ها و ماجراهایی که داشتن با تموم وجود احساس کردم. برای دوستانی سوگواری کردم که در نهایت نتونستن از دستان بی‌رحم مرگ فرار کنن و زندگی‌شون رو تسلیم کردن...
برای کسانی شادی کردم که عشق بی‌قید و شرطشون رو به همدیگه ابراز، و سعی کردن تا آخرین نفس برای علاقه‌ی خالصانه‌ای که بینشون وجود داشت بجنگن و تلاش کنن! 
توی استرس‌هایی که در طی آزمون‌هاشون می‌کشیدن شریک شدم و دعا‌دعا می‌کردم که یه وقت آسیبی نبینن و زنده بمونن..
تو یک کلام :
این کتاب...یک اثر هنری برام بود..یک شاهکار! :)) 
از نویسنده‌ی بی‌نظیرش، ربکا یاروس، متشکرم که با قلم شگفت‌انگیزش به من فرصت این رو داد که بتونم یه دنیای فوق‌العاده‌ی جادویی با کلی شگفتی رو تجربه کنم😭💗
قلبم همیشه برای این کتاب می‌تپه :)
        

109

        راستش این یکی جلدش جذابیت بیشتری نسبت به اون یکی برام داشت. چون واقعا هیجانی‌تر‌، باجزئیات‌تر و منحصربه‌فرد‌تر بود و خلاصه به معنای واقعی کلمه همه‌چی غیر قابل پیش‌بینی بود!
پ.ن : مخصوصا اونجایی که رن مجبور شد به دستور الریک، شاهزاده انسل رو با استفاده از یه جادوی ممنوعه، دوباره به زندگی برگردونه :) ! 
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

46