یادداشت‌های فرفری موی غزل‌ساز (91)

          نوشتن از جی‌.کی.رولینگ واقعاً سخته. به نظرم شجاعت زیادی میطلبه بعد از خلق شاهکاری مثل هری پاتر، جرئت نوشتن رمان جنایی رو پیدا کنی. اونم رمانی به این جذابی. داستان‌های این مجموعه به حدی برام جذابن که پیوسته به خوندنشون ادامه میدم تا بفهمم آخرش چی میشه. صرف نظر از قلم فوق‌العاده‌ی نویسنده، ترجمه‌ی خانم ویدا اسلامیه هم مثل همیشه عالی و به حدی روان بود که انگار نه انگار کتاب ترجمه شده بود.
ماجراهای کارگاه داستان، به صورت مجموعه‌ای دنباله‌داره ولی می‌تونین هر قسمت رو به صورت داستانی جدا بخونین. 
در آخر، ایکاش نشر محترم کتابسرای تندیس، کمی قیمت کتاب‌هاش رو پایین‌تر بیاره تا امکان خوندن این شاهکار برای اکثریت بیشتری از کتابدوست‌ها هم فراهم بشه. قیمت جلد اول این کتاب در حال حاضر  یک میلیون و دویسته و جلد دومش هم که توی طاقچه خریداری و مطالعه کردم، کد تخفیف رو قبول نمیکرد. 
خلاصه داستان بدون اسپویل: این کتاب، ماجرای کارگاهی به نام استرایک رو روایت می‌کنه که به همراه شریکش رابین و چند کارمند قراردادی دیگه، به حل پرونده‌های آژانسشون می‌پردازن. تا اینکه روزی پرونده‌ای بهشون پیشنهاد میشه که 40 سال از وقوعش گذشته. زن جوانی که 40 سال پیش ناگهان ناپدید شده و حالا دخترش میخواد بفهمه چه بلایی سرش اومده. 
دنبال کردن رد تک‌تک سرنخ‌ها بعد از 40 سال بسیار دشواره. خیلی از شاهدها فوت شدن، مظنون به قتل توی یه زندانی فوق امنیتی نگهداری میشه و بازپرس پرونده که سال‌ها پیش فوت کرده، بی‌کفایتی زیادی به خرج داده.
اما استرایک و رابین، همه‌ی سرنخ‌ها رو دنبال می‌کنن و در نهایت به نتایج جدیدی می‌رسن. آیا موفق میشن از راز ناپدید شدن این زن پرده بردارن؟ آیا قاتل هنوز زنده‌ست؟ 
امتیاز در گودریدز: 4.38
        

1

          جلد دوم از این مجوعه‌ی نفس‌گیر هم به پایان رسید و به زودی جلد سومش رو شروع می‌کنم. هیجان جلد اول، توی این جلد هم بود. اتفاقات غافل‌‌گیر‌کننده و غیر قابل‌پیش‌بینی زیادی توی این جلد وجود داره و درست مثل جلد اول، شما رو میخکوب می‌کنه.
نویسنده از هیچ خون و خونریزی توی این جلد دریغ نکرده و بی‌صبرانه منتظرم بدونم در نهایت کدوم طرف پیروز میشه. 
خلاصه‌ی داستان بدون اسپویل: توی این جلد، تاد با اینکه نمیدونه وایولا مُرده یا زنده‌ست، به خاطر نجات جون وایولا مجبوره با شهردار همکاری کنه. شهردار، از وایولا به عنوان اهرم فشاری استفاده می‌کنه تا تاد رو مجبور کنه به دستوراتش عمل کنه. 
از طرف دیگه، وایولا از سرنوشت تاد اطلاعی نداره و نمیدونه باید به حرف شهردار اعتماد کنه یا به گروه زنان مبارزی بپیونده که  اسم خودشون رو "پاسخ" گذاشتن. 
آیا تاد و وایولا موفق میشن همدیگه رو ببینن؟ سرنوشت جنگی که بین شهردار و گروه پاسخ درمی‌گیره چی میشه؟
امتیاز در گودریدز: 4.18
        

0

          کتابی با موضوع تک‌شاخ🦄 اونم آخرین تک‌شاخ روی کره‌ی زمین. اول از همه، موضوع کتاب و بعد جلد ساده و جذابش باعث شد به سمتش جذب بشم. 
حالا که تمومش کردم، باید بگم نسبت به نظراتی که در موردش خوندم در حد تعریف‌هایی که ازش می‌شد برام جذاب نبود. با اینکه ترجمه عالی بود، ولی نتونستم‌ خیلی با فضای داستان  ارتباط برقرار کنم. یه جورایی با اینکه دوست داشتم بدونه قصه به کجا می‌رسه، هیچ تمایلی هم به ادامه دادن کتاب نداشتم. 
داستان در مورد تک‌شاخی تنهاست که سال‌ها توی جنگل خودش زندگی می‌کنه. روزی بر حسب اتفاق متوجه میشه که تبدیل به آخرین نفر از نسل خودش شده و همه‌ی هم‌نوعانش ناپدید شدن.
تک‌شاخ تصمیم می‌گیره شجاعت به خرج بده و به دنبال هم‌نوعانش بگرده. اما مسیر، هموار نیست. با اینکه در حین سفر با افرادی آشنا میشه که کمکش می‌کنن، باز هم دچار مشکلات زیادی میشه و خطرات زیادی رو تجربه می‌کنه.
آیا تک‌شاخ می‌تونه همه‌‌ی سختی‌ها رو پشت‌سر بذاره و در نهایت هم‌نوعان خودش رو پیدا کنه؟ آیا واقعاً تبدیل به آخرین نفر از نسل خودش شده؟ 
امتیاز در گودیدز: 4.16
        

1

          بعد از مدت‌ها، موفق شدم تمومش کنم. ژانر کتاب فانتزیه ولی فضای گوتیکش رو هم دوست داشتم. شاید کتاب‌های زیادی خونده باشم که توی اون مرگ هم جزو شخصیت‌ها باشه ولی تابه‌حال چنین رابطه‌ای رو با مرگ ندیده بودم. ترسناک و جذاب...
شاید اوایل داستان چندان جذبتون نکنه اما پیشنهاد میدم ادامه بدین، چون کم‌کم بهتر میشه. پلات تویست کتاب با اینکه قابل حدس نبود، اما چندان هم برام شوکه‌کننده نبود.  در آخر اگه بخوام به خودم شانس خوندن جلد دوم رو بدم، میدم. 
داستان کتاب در مورد دختری به نام سیگناست که وقتی بچه بوده، به طرز معجزه‌آسایی از مرگ نجات پیدا کرده. بعد از اون، توانایی دیدن ارواح رو پیدا و سعی می‌کنه تا حد امکان ازشون دوری کنه‌. از اون موقع تا زمانی که ارثیه‌ش رو بگیره، مجبور بوده توسط قیّم‌های مختلف به سرپرستی گرفته بشه. قیّم‌هایی که به چیزی جز ثروتش فکر نمی‌کردن. 
اما همه‌ی اونا به طرز عجیبی فوت می‌کردن‌. تا جایی که کم‌کم این باور جا افتاد سیگنا انسانی شومه و داشتن دوست براش تبدیل به یه حسرت میشه.
با فوت آخرین سرپرست سیگنا، اون راهی عمارت هاثورن میشه تا زندگی جدیدی رو در پیش بگیره. عمارتی که همه میگن شبح‌زدست و اتفاقات وحشتناکی توش در جریانه. آیا سیگنا میتونه توی این عمارت دووم بیاره یا باز هم قراره فرد جدیدی توی زندگیش بمیره؟ چه رازهایی پشت درهای عمارت منتظر فاش شدن هستن؟
امتیاز در گودریدز: 3.96
        

0

          به جرات می‌تونم بگم این جلد از جلد قبلی هیجان‌انگیزتر بود.  نویسنده تقریبا تموم شخصیت‌های مهم و اصلی داستان رو به راحتی آب خوردن حذف کرد. اتفاقات با سرعت بیشتری پیش میرن و مغز خواننده به سختی فرصت تحلیل پیدا می‌کنه. 
الان که تقریبا چند ساعت از تموم کردن کتاب گذشته، تازه دارم عمق ماجرا و فاجعه‌ی پیش اومده تو داستان رو درک می‌کنم. 
من هرچی جستجو کردم، نتونستم ترجمه‌ی جلدهای بعدی این اثر رو پیدا کنم. اگه کسی  ترجمه‌ی جلدهای بعدی رو از نشری دیده، ممنون میشم راهنماییم کنه✨️
در آخر، فکر نمی‌کردم از این کتاب خوشم بیاد، کمی خشونتش بالاست و فضای کتاب کاملا دارکه ولی هیجان، جادو، جنگ و حتی عشق توی این داستان درهم تنیده شدن و خوندن این کتاب رو به شدت لذت‌بخش می‌کنن. امیدوارم از خوندنش لذت ببرین.
خلاصه‌ی داستان بدون اسپویل: داستان در بخش فقیرنشین شهری روایت میشه که توسط مافیایی به نام ساکاگی (ارباب سایه‌ها) کنترل میشه.
شخصیت اصلی داستان، پسری یتیم به نام آزوته که باید هرروز پول موردنظر  گروهش رو تهیه کنه وگرنه اتفاقات بدی براش میفته. اتفاقاتی که در نهایت برای دو دوست صمیمیش میفته  و اون رو ترغیب می‌کنه شاگرد قاتل بی‌رحمی به نام بلینت بشه تا بلکه بتونه انتقام بگیره. 
ولی وت‌بوی شدن ساده نیست. علاوه بر تمرین‌های بدنی سخت و آشنایی با سموم و زهرها، باید از نبوغش هم استفاده کنه. نبوغی که توی وجودش هست ولی مسدود شده.
توی جلد دوم، آزوت که با نام مستعار کایلار به زندگیش ادامه داده، تبدیل به یک وت‌بوی شده.  دشمن به سرزمینشون حمله کرده و کایلار، باید بین نجات جون عزیزانش و بی‌تفاوتی، یه راه رو انتخاب کنه.
آیا کایلار میتونه وجدانش رو نادیده بگیره و توی جنگ دخالتی نکنه؟ چه اتفاقاتی تو این بین رخ میده؟
امتیاز در گودریدز: 4.15
        

0

          آشنایی من با این کتاب کاملاً اتفاقی بود و حتی وقتی خواستم نظرات مربوط بهش رو  توی به‌خوان بخونم، نظری وجود نداشت. علیرغم امتیاز بالای کتاب، توی گودریدز هم نظرات متغیر بود.
در نهایت به خودم شانس خوندنش رو دادم و از این بابت هم خوشحالم. 
داستان، کاملاً دارکه و به جرئت میگم که به جز صحنه‌های معدودی، شما  شاهد هیچ اتفاق خوبی توی داستان نخواهید  بود. داستان در بخش فقیرنشین شهری روایت میشه که توسط مافیایی به نام ساکاگی (ارباب سایه‌ها) کنترل میشه.
شخصیت اصلی داستان، پسری یتیم به نام آزوته که باید هرروز پول موردنظر  گروهش رو تهیه کنه وگرنه اتفاقات بدی براش میفته. اتفاقاتی که در نهایت برای دو دوست صمیمیش میفته  و اون رو ترغیب می‌کنه شاگرد قاتل بی‌رحمی به نام بلینت بشه تا بلکه بتونه انتقام بگیره. 
ولی وت‌بوی شدن ساده نیست. علاوه بر تمرین‌های بدنی سخت و آشنایی با سموم و زهرها، باید از نبوغش هم استفاده کنه. نبوغی که توی وجودش هست ولی مسدود شده.
آیا آزوت میتونه تبدیل به یه وت‌بوی بی‌رحم بشه؟ آیا می‌تونه در نهایت از نبوغش استفاده کنه؟ موفق میشه از قوانین پیروی کنه یا در نهایت اونا رو می‌شکنه؟
امتیاز در گودریدز: 4.15
        

10

          خیلی وقت بود از این ژانر کتابی نخونده بودم و باید بگم برام لذت‌بخش بود. درسته اوایل کتاب کمی گنگ بود و متوجه نمی‌شدم جریان چیه اما با گذشت زمان و پیش رفتن روند داستان، تمام سوال‌های ذهنم به خوبی جواب داده شدن. کاملا مشتاقِ شروع کردن جلد بعدی هستم چون جلد اول دقیقاً سر بزنگاه تموم شد.
چیزی که برام جالبه اینه که این کتاب، جزو محدود کتاباییه که با گذشت زمان،به جای اینکه اتفاقات داستان بهتر پیش بره، بدتر میشه. یعنی هرچی بیشتر امیدوار می‌شدم که توی پایان جلد اول، همه‌چی درست میشه، بیشتر ناامید میشدم.
در کل، قلم نویسنده رو خیلی دوست داشتم. البته از نظر من، درجه‌ی خشونت کتاب کمی زیاد بود ولی خب سلیقه‌ایه و چیزی از ارزش داستان کم نمی‌کنه. در اخر،اینم بگم که شخصیت مورد علاقه‌ی من، میچی بود. دوست وفادار تاد که با وجود زور کم، تا آخرین توان از دوستش دفاع کرد🥺
خلاصه‌ی داستان بدون اسپویل: داستان این کتاب در مورد پسری به نام تاده که در شهری به نام پرنتیس تاون زندگی می‌کنه. توی این شهر، تموم زن‌ها در اثر ویروسی کشنده مُردن و در اثر همون ویروس، مردها می‌تونن صدای ذهن و افکار همدیگه‌ رو بشنون. در چنین حالتی، هیچ‌کس نمیتونه رازی رو از دیگری پنهان کنه.
تاد تا چندین روز دیگه به 13 سالگی میرسه و مرد میشه. اما درست قبل از تولدش، مجبور میشه از شهر فرار کنه چون جونش در خطره و همه دنبالشن. این در حالیه که کم‌کم میفهمه تاریخ شهر اون چیزی نیست که همیشه تعریف میشده و دروغ‌ها و رازهای وحشتناکی پشت نقاب دروغین شهر پنهان شده.
حالا توی شرایطی که همه میتونن صدای ذهن همدیگه رو بشنون، تاد چطور میتونه خودش رو پنهان کنه و از دست بقیه در بره؟ این رازهای وحشتناک چی هستن؟
امتیاز در گودریدز: 3.98
        

5

        جلد دوم هم تموم شد. در مقایسه با جلد اول، داستان برای من هیجان کمتری داشت. هنوز کاملا به سوالاتی که توی کتاب اول مطرح شده بود جواب داده نشده. اینکه شورشی‌ها کی هستن؟ هدفشون از حمله‌های متعدد به قصر چیه؟
مثلث عشقی داستان رو به هیچ عنوان دوست ندارم. با اینکه پردازش شخصیت‌ها خوبه اما به شخصه نمی‌تونم خیلی ارتباط خوبی باهاشون برقرار کنم. شخصیت اصلی (امریکا) مدام از یه نفر به نفر بعدی پناه می‌بره بدون اینکه تکلیف خودشو مشخص کنه. بالاخره کدوم رو میخواد؟ یه زندگی آروم  یا تاج و تخت و شهرت رو؟
توی این کتاب، رقابت بین دخترها جدی‌تر میشه و کمتر از ده نفر باقی می‌مونن. علاوه بر خودِ امریکا که توی مثلث عشقی گیر افتاده، مکسون هم هنوز درگیر انتخاب بهترین همسر برای خودشه چون هنوز جواب نهایی رو از امریکا نگرفته. 
یه حقیقت تلخی هم در مورد مکسون و پدرش توی اواخر کتاب خوندم که خیلی ناراحتم کرد. امیدوارم توی جلدهای بعدی بهش بیشتر پرداخته بشه یا حداقل اون آدم بدجنس به سزای کارش برسه😑
میرم برای خوندن جلد سوم✨️
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0

          اگه به رمان‌های ژول ورن مثل بیست‌هزار فرسنگ زیر دریا علاقه‌مندین، مطمئنا از خوندن این کتاب هم لذت می‌برین.
در واقع نویسنده با استفاده از شخصیت‌های رمان ژول ورن و واقعی در نظر گرفتن اونا، این رمان رو نوشته.
هیجان داستان خوب بود، دنیای داستان به خوبی توسط نویسنده توصیف شده و به اندازه کافی برام هیجان‌انگیز بود تا مشتاقانه دنبالش کنم.
داستان از زبان نوادگان شخصیت‌های رمان ژول ورن روایت میشه. طبق این رمان، زیردریایی ناتیلوس هنوز وجود داره و کاپیتان نمو مخترع بسیاری از تکنولوزی‌هایی بوده که بشر همچنان ظرفیت درکش رو نداره.
دو موسسه‌ی آموزشی که دیدگاه‌های کاملا مخالفی با هم دارن، سال‌هاست تلاش می‌کنن این زیردریایی گم‌شده رو پیدا کنن. یکی (هاردینگ پنکروف) معتقده باید از از این میراث ارزشمند محافظت بشه و دیگری (انستیتو لند) معتقده باید در دسترس همه قرار بگیره.
آنا و برادرش، از شاگردان موسسه هاردینگ پنکروف هستند. آنا تازه سال اول رو به پایان رسونده و داره خودش رو برای آزمون پایان سالش آماده می‌کنه.
همه‌چیز با یه اتفاق غیرمنتظره و ناگوار شروع میشه. آنا که هنوز توی شوکه، باید بین نجات جون خودش و کُشته شدن یه راه رو انتخاب کنه. اما ربط این اتفاقات ناگوار به آنا چیه؟  آیا کاری از دست آنا برمیاد تا جلوی فاجعه‌ رو بگیره و قبل از اینکه موسسه‌ی رقیب موفق بشه، زیردریایی ناتیلوس رو پیدا کنه؟
امتیاز در گودریدز: 4.21
        

13

          قبلا جلد اول این کتاب رو خونده بودم ولی از اونجایی که نیاز به یه یادآوری برای جلدهای بعدی داشتم، تصمیم گرفتم بازخونیش کنم.
فضای داستان برام جذابه، یعنی به شخصه خودم عاشق توصیفات مربوط به لباس و آرایش و خودآرایی دخترا هستم😁
برای همین این بخش از داستان رو خیلی دوست داشتم. 
در مورد بخش عاشقانه، صادقانه بگم، فکر کنم دارم کم‌کم برای اینجور سبک داستانا پیر میشم😅 یا شاید هم انقدر جنایی خوندم که دیگه به عاشقانه علاقه‌ای ندارم. مثلث عشقی کتاب خیلی برام جذابیت نداشت. شاید چون نوجوون بودن و مثل یه نوجوون رفتار می‌کردن، نه مثل یه انسان بالغ. ولی با این حال قلم نویسنده به خوبی کشمکش مثلث عشقی رو به تصویر کشیده و صرفا بخاطر سلیقه‌م نمیتونم ایرادی بگیرم.
در کل، جلد اول برام دوست‌داشتنی بود و بزودی جلد دوم رو شروع می‌کنم. خلاصه‌ی داستان بدون اسپویل: داستان این کتاب در مورد سرزمینی تازه تاسیس به نام ایله‌آست که هنوز نوپاست و هرازچندگاهی تحت حمله‌ی شورشی‌ها قرار می‌گیره. توی این سرزمین، افراد رتبه‌بندی میشن و هر فردی  طبق درجه‌ش، میتونه شغلی داشته باشه و ازدواج کنه.
شخصیت اصلی داستان، امریکا، درجه‌ی پنجمه و همراه خونواده‌ی پرجمعیتش توی کار هنره‌. آواز، نقاشی، مجسمه‌سازی...
طبق فرمانی سراسری، شاهزاده‌ی ایله‌آ باید از بین دختران برگزیده‌ای که براش در نظر گرفته شده، یکی رو برای ازدواج انتخاب کنه.
امریکا هم یکی از همین افراد برگزیده‌ست اما دل در گروی عشق یه نفر دیگه داره. حالا باید انتخاب کنه، میخواد به عشق اولش پایبند بمونه یا به عشق نوظهورش فرصت رشد بده و ملکه‌ی ایله‌آ بشه.
امتیاز در گودریدز: 4.07
        

0

          من فیلم سینمایی این مجموعه رو دیده بودم و سال‌ها بعد فهمیدم از روی کتاب اقتباس شده. بالاخره فرصت خوندنش رو پیدا کردم و هرچند فیلمش برام خیلی جالب بود، اما توی کتاب جزئیاتی وجود داشت که جذابیت داستان رو برام چند برابر  کرد.
تصویرپردازی کتاب هم بسیار خوب بود و تونستم با داستان بیشتر ارتباط برقرار کنم.  در کل، یه داستان فانتزی فوق‌العاده‌ست که خوندنش رو حتما بهتون پیشنهاد می‌کنم.
خلاصه‌ی داستان بدون اسپویل: داستان در مورد جارد، برادر دوقلوش سایمون و خواهرشون ملوریه که  بعد از جدایی والدینشون، به همراه مادر به خونه‌ی جدیدی نقل‌مکان کردن. 
خونه بسیار قدیمیه و نیاز به تعمیر داره. در همون اوایل ورود، هر سه با اتفاقات عجیبی روبرو میشن و کم‌کم به وجود جن‌ها، پری‌ها و موجودات خارق‌العاده‌ی دیگه‌ای پی می‌بردن.
اما آیا همه‌ی این موجودات بی‌آزارن یا موجودات شروری هم بینشون هست؟ قراره چه ماجراهایی رو پشت سر بذارن؟
امتیاز در گودریدز: 4.07
        

4

          همیشه علاقه‌ی عجیبی به تابلوی شب پرستاره‌ی ونگوگ داشتم ولی تنها چیزی که از هنرمندش میدونستم، این بود که در طول عمرش فقط یکی از کارهاش فروخته شده و یکی از گوش‌هاش رو هم بُریده بوده. 
با خوندن این کتاب، فهمیدم رنج و سختی‌های ونسان ون‌گوگ خیلی خیلی بیشتر از این‌ها بوده. شاید تنها نور تابیده شده توی زندگیش، حضور برادرش تئو بوده باشه که از همون ابتدا در کنارش موند و حتی فوت برادرش رو تاب نیاورد و شش ماه بعد خودش هم فوت کرد🥲
عشق تئو به برادرش و باور راسخی که بهش داشت، برام واقعا ارزشمند بود. تئو هیچ وظیفه‌ای نداشت که ده سال خرج برادرش رو بده، اما سرسختانه به پاش موند، تشویقش کرد و تموم نامه‌ها و نگاره‌هاش رو نگه داشت. 
صرف‌نظر از  چندین ایراد نگارشی ، ترجمه روان بود و به خوبی منطور رو میرسوند. البته من ویرایش  سوم رو خوندم و مطمئنا اصلاحاتی صورت گرفته. 
در پایان، این کتاب به هیچ‌وجه کتاب شادی نیست ولی اگه دوست دارین در مورد این هنرمند بیشتر بخونین، حتما بهتون پیشنهادش میکنم.
امتیاز در گودریدز:  4.27
        

6