یادداشتهای محمدامین بارانی (10) محمدامین بارانی 1403/9/21 وسعت یا عمق؟ چرا در جهانی تخصص گرا از شاخه ای به شاخه ای پریدن بهتر است؟ دیوید جی. اپستاین 4.2 11 از کودکی در سرمان زدهاند که چرا اینقدر ازین شاخه به آن شاخه میپری؟ چرا یک حوزه کاری را انتخاب نمیکنی که در آن استاد شوی؟ شدی دریایی با عمق یک سانت! همه کاره و هیچ کاره! به نظر شما کدام درست است؟ تخصصگرایی یا کلگرایی؟ عمق یا وسعت؟ رسانههای عمومی داستان نوآوریها و خودیابی ها را مانند سفری با نظم و قاعده از نقطه الف به نقطه ب تعریف میکنند. مواردی چون روابتهای الهام بخش از مسیری که ورزشکاران نخبه طی کردهاند سرراست و ساده به نظر میرسد، اما این داستان ها معمولا با بررسی عمیق یا با گذشت زمان پیچیده تر و نا خوشایندتر میشوند. این اندیشه جذاب است، چرا که نسخهای آماده و منظم، با اطمینان و کارایی بالا تجویز میکند. این کتاب با داستانهایی واقعی از زندگی انسانهای بزرگ و تاثیرگذار به شما میگوید که برای قهرمان، هنرمند و برنده جایزه نوبل شدن نیاز به متخصص شدن سریع و عمیق ندارید و نگاه شما را به سمت یک دنیای جدید باز میکند و تمام عقایدِ بدون منطق ِافرادی که داستانهایی شبیه به قانون 10 هزار ساعت تمرین تا موفقیت را تنها راه موفقیت میدانند، با نمونههایی مشهود زیر سوال میبرد. دیوید اِپستین نویسنده کتاب گستره با مثالهایی واقعی به شما میگوید که دریچه نگاه افراد جنرالیست بسیار بزرگتر از افراد تخصصگرا است و آنها روشهایی بهتر برای حل مسائل نسبت به افرادِ عمیق دارند. دین کیث سایمنتن، پژوهشگر خلاقیت، نشاندادهاست که مبتکران برجسته هرچه آثار بیشتری تولید میکنند چیزهای به درد نخور بیشتری بینشان پیدا میشود و شانسشان برای دستیابی به یک موفقیت خارق العاده بالاتر میرود. ادیسون بیش از هزار اختراع داشت که بیشترشان کاملاً به درد نخور بودند و بارها رد شده بودند. درست است که لشکر شکست خوردهای از اختراعات داشت اما موفقیتهایش، از جمله لامپ روشنایی که به تولید انبوه رسید، دستگاه صدانگار و دستگاه پیش تولید پروژکتور فیلم، بسیار بنیادی و مهم بودند. 0 1 محمدامین بارانی 1401/10/26 تاریخ مستطاب آمریکا محمدصادق کوشکی 4.4 45 موضوع بسیار خوب ولی پرداخت بسیار ضعیف بود، اونقدر طنزش بد بود که یک جاهایی تهوع آور بود، حیف پولی که هزینش شد. 0 12 محمدامین بارانی 1401/10/26 روایت و کنش جمعی؛ چرا فراخوان های اجتماعی به افسون داستان نیاز دارند فردریک دبلیو میر 4.0 3 این کتاب تأثیر قصه و روایت را بر رفتارهای اجتماعی و سیاسی بررسی میکند و نشان میدهد که چگونه روایتها میتوانند هویت فردی و جمعی انسانها را شکل دهند و آن را هدایت کنند. نویسنده در این کتاب تشریح میکند داستانها و قصهها چگونه و چرا میتوانند انتخابهای ما را تحت تأثیر قرار دهند. از دید نویسنده، «ما» به کمک داستان به تجربههایمان معنا میدهیم و هویتمان را تعریف میکنیم و برای رفتارها و عملمان قالب و فرمی مشخص میسازیم. وقتی افراد حول داستان و روایتی (Narrative) کنار هم قرار میگیرند امکان همزادپنداری و بعد عمل مشترک حول آن معنا امکان هستی مییابد. قصه از دید نویسنده ابزار شناختی است و انسان جهان را به واسطه قصههایی که دربارهاش میگویند درک میکند. قصهها دارای توالی منسجم هستند. پیرنگی از رخدادها در فرمی معنادار را از آغاز تا پایان بازگو میکنند. قصه نقش محرکی اثرگذار را دارد که با قراردادن رویدادها در رمزگان آشنای قصه، بر تجربههای افراد، نظمی معنادار ایجاد میکند. در قصه، احساسات هم فعال میشوند. به گونهای که صحبت از احساسات بدون قصه دشوار و شرح روایت و داستان بدون احساسات امری نامحتمل میشود. درهمتنیدگی احساسات و شرح داستان، قصه را جاندار میکند و این جانیافتن قصه خوب؛ امکان تسخیر ذهنها و بدنها را ایجاد میکند. در واقع از دید نویسنده، این مکانیسم بههمپیوسته از واقعیت بیبدیل قصه در زندگی ما میتواند به وجدمان آورد، باورهایمان را تغییر دهد و منافعمان را تعریف کند. منافعی غیرخودمحور که شالوده شکلگیری کنش جمعی میشوند. از دید نویسنده قصه و روایت، نقش محوری را در بازی سیاست ایفا میکنند و قصهگویی نیروی حیاتبخش سیاست است. نویسنده میگوید اغلب محققان حوزه اجتماعی و سیاسی در تبیین و تحلیل کنش جمعی از مقوله کلیدی «روایت و قصه» غافلاند و این نادیدهگرفتن باعث میشود سرنخهای مهم برای توصیف و تحلیل چگونگی و چرایی رفتار مردم حول یک کنش جمعی از دست برود و تحلیلی ناقص ارائه شود. قصهها از دید نویسنده تنها پوسته سیاست نیستند بلکه قلب سیاستاند. 0 8 محمدامین بارانی 1401/10/25 برادران کارامازوف (جلد ۲) فیودور داستایفسکی 4.5 109 🍁محوریت داستان #برادران_کارمازوف بر روی رخدادهای بین پنج شخصیت اصلی داستان در پی مرگ یکی از آنها حرکت میکند. پیر مردی فاسد و شهوت پرست که ثروت و املاک وی شهرت زیادی دارد و حاصل دو ازدواج مشروع سه فرزند پسر است که در این میان پسر چهارمی هم از رابطهای نامشروع دارد .اما این چهار پسر هیچ گاه از اهمیت خاصی برای او برخوردار نبودند و او عمر خود را صرف ارضاء امیال حیوانیاش کرده و آنها را بدون جیره و مواجب به حال خود رها کرده،فئودور به سبب این زندگی نکبت بار هیچ نوع رابطه احساسی با فرزندان خود نداشته و حتی در زمان تولد و مراحل رشد آنها نقشی بر عهده ندارد. داستایفسکی روی مسئلهی تحقیر خیلی حساس است. او معتقد است کسی که تحقیر میشود هر کاری از او برمیآید. انگار داستایفسکی سعی دارد در این ماجرا یک قرینه سازی انجام دهد؛ همانطور که نطفهی این برادر نامشروع از یک لذتگرایی زودگذر به وجود آمده و به رسمیت شناخته نمیشود، افکار ایوان هم با وجود ظاهر متشخص و محکمی که دارد ذهنش ملحد و نامشروع است و ریشهی درستی ندارد. دلیل نامشروع بودن این افکار این است که ایوان به خدا باور ندارد و طبق جملهی «جایی که خدا وجود ندارد، همه چیز مجاز است» هر کاری از او برمیآید. داستایفسکی به اشیاء هم خیلی علاقه دارد و در داستانهایش از آنها بیشتر به عنوان نماد خشونت استفاده میکند. فرم رمان «برادران کارامازوف» به شکلی است که شخصیتها تبدیل به اقلیتهایی میشوند که حق گفتار ندارند.جامعهای که در حال حرکت است ولی حقی به تو برای تاثیرگذاری و ایجاد تغییر نمیدهد. داستایفسکی طرحی دارد در اینباره که چطور در جامعهای که دینمدار نیست میشود دیندارانه زندگی کرد. در جامعهای با ساختار سکولار آدم دیندار میتواند در گوشهای از جامعه به کارهای دیندارانه بپردازد، چنانکه در «برادران کارامازوف» آلیوشا در چنین جامعهای حضور دارد و دیندارانه زندگی میکند. مذهبی که داستایفسکی در «برادران کارامازوف» به آن اشاره میکند آن کلیسایی نیست که آلیوشا در ابتدای رمان در آن حضور دارد. بلکه این مذهب زمانی متجلی میشود که او از کلیسا خارج میشود و به میان مردم میرود و تلاش میکند به آنها مهربانی کرده و از آدمهای دور و برش مراقبت کند. 0 15 محمدامین بارانی 1401/10/25 یادداشت های یک پزشک جوان میخائیل آفاناسیویچ بولگاکوف 4.1 53 🧑🏻⚕️داستان با شخصیت یک قربانی یا یک بزدل شروع می شود که به تازگی از دانشگاه فارغالتحصیل شده و به روستایی دورافتاده رفته تا تنها پزشک مردم قریه باشد. پزشک جوان قصهی ما بسیاری از نمراتش ممتاز بوده اما خودش میداند که علم تئوریاش هیچ و پوچ است و در عمل چیزی در چنته ندارد! خود را با پزشک قبلی که حاذق بوده مقایسه میکند و حس حقارت را لمس میکند. مدام میترسد از اینکه مبادا با بیماری سختی مواجه شود و به خودش لعنت میفرستد که چرا چنین ریسک بزرگی را پذیرفته. میترسد که ناخواسته و بیدلیل بیماران را بکشد و به اصطلاح عامه «گند بزند» اما این پسربچهی ترسو در اواخر داستان به یک مرد که نه، تقریبا به یک قهرمان تبدیل میشود و میتواند از تاثیرات حضور یک سال و نیمهاش در نیکولسکویه با افتخار یاد کند. جالب است کسی که در ابتدا با دیدهی تحقیر به مرکز درمانی روستایی نگاه میکند بعد از مدتی پیش خودش میگوید: در روستا میشود تجربه های زیادی به دست آورد، فقط باید خواند و خواند و خواند… این پزشک جوان که الان یکی از مشهورترین نویسندگان قرن بیستم روسیه به حساب میآید در حوالی انقلاب سال 1917 میلادی روسیه و تغییر ماهیت کشور به شوروی، حرفهی پزشکی را آغاز کرد اما با دورافتادگی محض روستای محل خدمتش ردپای خاصی از جنگ جز چندجا در کتاب نمیبینیم. میخائیل بولگاکف که دوست داشت حرفهی پدرش یعنی استاد علوم الهی را ادامه دهد با اصرار او پزشکی خواند و با بیعلاقگی و بیتجربگی مفرط برای اولین فعالیت واقعی خود در این حوزه به نیکولسکویه رفت. اهرم فشار رفتن او به روستا درواقع سربازی اجباریاش تحت لوای پزشک بود که کمتر جایی از این کتاب حتی اشارهای به آن شده است؛ مانند حضور همسرش، تاتیانا لاپّا در کنارش. خاطرات واقعی این دوره توسط بولگاکف به دقت نوشته شده و بعدها در مجلات روسی با سرتیتر «یادداشتهای یک پزشک جوان» چاپ شده است. او قصد داشت این کتاب را برای چاپ بازتنظیم کند که موفق به این کار نشد و شاید ویراست نشدن این متون خام به دست خود بولگاکف اندکی توی ذوق مخاطب میزند؛ بهخصوص مخاطبی که کتابهای دیگر او را خوانده باشد و انتظار شاهکاری ادبی را بکشد. با اینحال باز هم کتاب اثری درخور توجه و ارزشمند است. 0 7 محمدامین بارانی 1401/10/25 ایران؛ نرسیده به امارات: روایتی از بوموسی، جنوبی ترین جزیره ایران علیرضا رافتی 3.4 16 «نمیدانم استخوانی که انگلیس لای زخم این جزیره گذاشته و رفته، روزی بیرون کشیده خواهد شد یا نه. نمیدانم اصلاً روزی، خارجیها دست از سر ما و غیر همزبانمان که سالهای سال با هم همسایه بودهایم و هستیم برمیدارند یا نه. اما چیزی که میدانیم این است که یک تکه از وجودمان را وسط آبهای خلیجفارس فراموش کردهایم.» کتاب روایتی از جزیره بوموسی و تنب بزرگ و تنب کوچک است، نگاه تاریخی به اینکه بر این جزیره چه گذشته است، مناقشات بر سر چیست؟ همچنین در این کتاب، چند سفرنامه از نویسنده نیز آورده شده است. دوست داشتم درباره محله اماراتیهای جزیره ،جزئیات بیشتر از سیر تاریخی مناقشات و مناطق نظامی جزیره بیشتر بخوانم ولی کتاب نسبتا خلاصه است و به جزییات نمیپردازد. این کتاب صرفاً یک روایت است و نه کتابی پژوهشی که در پانوشت هر گزاره تاریخی آن ارجاع دقیق به منبع داده شود، اما بیشتر نامهها و اسنادی را که در این کتاب گوشهای از آنها آورده شده است، میتوانید در جلد اول و دوم کتاب «تمامیت ارضی ایران در دوران پهلوی» نوشته محمدعلی بهمنی قاجار پیدا کنید. سالی نیست که در شورای همکاری خلیج فارس حرف از این نشود که این جزایر برای امارات است. با وجود این ادعاها، دولت ایران همچنان بر موضع صحیح و قانونی خود محکم ایستاده و مراقبت نظامی نیز میکند، اما ما در جنگ روایتها هستیم، کشورهای حاشیه خلیخ فارس با فعالیت رسانهای اذهان عمومی و افکار عمومی را تحت تاثیر قرار میدهند تا بگویند خلیج فارس برای آنهاست. 0 7 محمدامین بارانی 1401/10/25 آرمان شهری برای واقع گراها و چگونه به آن برسیم (پرونده ای برای درآمد همگانی در کل جهان، مرزهای باز و 15 ساعت کار در هفته) روتخر برخمان 3.9 5 🌍 روتگر کتابش را در فصل اول با عنوان «بازگشت آرمانشهر» با یک درس تاریخی آغاز میکند. درس تاریخی این است: «در گذشته همه چیز بدتر بود.» .نویسنده با استفاده از آمار و ارقام و آوردن نمودارهایی از سازمان بهداشت جهانی نشان میدهد که جهان رو به بهترشدن رفته و وضعیت امروز ما درواقع وضعیتی آرمانی برای کسانی است که ۱۰۰ سال پیش میزیستند. او براساس همین واقعیتها ضرورت وجود آرمانشهر یا مدینهی فاضله را روی نقشهی راه زندگی انسانها آشکار میکند و میگوید نقشهی راهی که روی آن خبری از شهر آرمانی یا همان اتوپیا نباشد، به بیراهه رهنمون خواهد شد. یوتوپیا یعنی جایی که همه چیز در آن خوب است. ترسیم آرمانشهر با خیالپردازی بلند پروازانه ممکن میشود که معمولا واقعگراها از آن دوری میکنند. برای همین عنوان کتاب آرمانشهری برای واقع گراها به نظر متناقض میآید. نویسنده در کتاب آرمانشهری برای واقع گراها تلاش میکند نیاز ما به یوتوپیا را توضیح دهد و سه تا از ایدههای اصلی آرمانشهر ترسیمی خودش را توضیح میدهد. بدون آرمانشهر ادامهی زندگی نه غیر ممکن، ولی سخت میشود. به همین دلیل در اواخر دههی هشتاد و اوایل دههی نود میلادی و مخصوصاً بعد از فروپاشی دیوار برلین و شوروی این ایده مطرح شد که تاریخ به پایان رسیده. این اتفاقات سیاسی و اجتماعی به معنای پایان آرمانشهرهایی بود که ترسیم شده بودند. بدون آرمانشهر نمیدانیم در آینده به کدام سمت برویم و هدف بعدی ما برای آیندهی بشر چیست؟ کتاب آرمانشهری برای واقع گراها کمک میکند تا بفهمیم چرا به آرمانشهر نیاز داریم. و بعد نشان میدهد که چطور با بلند پروازی میتوان آرمانشهر ترسیم کرد. پینوشت: من اول کتاب رو خوندم و بعد پادکست رو گوش دادم، اگه براتون مقدور نیست کتاب رو بخونید، قسمت ۲۰ پادکست Bplus درباره این کتابه و خلاصه خوبی از کتاب ارائه میده. 0 1 محمدامین بارانی 1401/10/25 جامعه شناسی نخبه کشی: قائم مقام، امیرکبیر، مصدق: تحلیل جامعه شناختی برخی از ریشه های تاریخی استبداد ... علی رضاقلی 3.8 13 🍃جامعه شناسی نخبه کشی تحلیلی از برخی ریشههای تاریخی استبداد و عقب ماندگی در ایران بیان میدارد و برای این منظور نویسنده به تحلیل شرایط سیاسی، اجتماعی و فرهنگی زمان قائم مقام، امیرکبیر و مصدق میپردازد. هدف اصلی مؤلف آن است که نشان دهد حیات جمعی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ایرانیان، از حیث ساختاری به گونهای بود که در نهایت به نخبهکشی منجر میشد و از اینرو طرح عناصر منفردی همچون امیرکبیر در تاریخ ایران اگرچه مؤثر بوده ولی عملا ره به جایی نبرده است؛ چرا که این ساختار اساسا توان تحمل اصلاحات آنها را نداشته و بدین خاطر مشاهده میشود که در اندک زمانی آنها را از سریر قدرت و تصدی زمام اصلاحات کشور به پایین میکشد. در این میان نگرش تک عاملی به تاریخ تحولات ایران و این که اگر امیرکبیر زنده میبود احتمالا چه تحولاتی رخ میداد و ما به کدامین سوی میرفتیم، نگرشی باطل و ابتر است و ما باید به تحلیل ساختار کلی جامعه ایرانی همت گماریم. قلم کتاب و ادبیاتی که نویسنده برای نوشتن برگزیده بود؛یکدست و مناسب نیست؛ در جایی گمان میرود که کتاب،سیر تاریخ است و در جایی دیگر زبان کتاب،نزدیک به زبان جامعه شناسی میشد و در قسمتهایی از کتاب مانند کتابهای رمان به وصف چشم و ابرو و دیگر ویژگیهای ظاهری شخصیتهایی همچون امیرکبیر،پرداخته شده بود. در بیان ایشان ساختار تاریخی جامعه ایران به گونهای است که هر نخبهای که سربرآورده محکوم به فناء و نیستی شده و جامعه رهایش کرده است؛ از اینرو نخستین پرسشی که خواننده از خود میپرسد این است که: "پس چه باید کرد؟" اما هیچ پاسخی در این مقام به او داده نمیشود. نویسنده از بیماری مزمن مسؤولیت گریزی که به واقع عمده ترین آفت زندگی فرهنگی ماست، نیز انتقاد میکند .رضا قلی این نوع نگرش،یعنی خلاصه کردن پیشرفت صنعتی غرب در ابزار و اقدام به خرید ابزار از طریق فروش نفت و غیره را«باژگونه خوانی توسعه» مینامد. شاید ریشه این تنبلیها و عقب ماندگیها،در سالهای مدید حکومت پادشاهی در ایران باشد و اینکه هیچگاه فکر کار و بستر سازی،در ذهن شاهان ایران،وجود نداشته است.اما این،هرگز بدان معنا نیست که مردم ایران،مردمی سفله پرور هستند،بلکه نشان دهنده ی بی کفایتی و بی برنامگی مدیران،در سطح کلان کشوری است که بستری را برای کار و پیشرفت مهیا نکردهاند. سؤال این است که در قبال این گونه نبودنها چه باید کرد و یا، چه باید بشود؟ یعنی یا میبایست نگرشی تقدیرگرایانه داشت و امیدوار بود که به مرور زمان به شیوهای که چندان آشکار هم نیست، این ناهنجاریها به تدریج رفع شوند. فرایند تحّول باید از جایی شروع شود و هرچه را که آغاز باشد، آغازگری نیز هست. یعنی یا دولت دست به کارمی شود یا نُخبگان و یا فلان گروه و دسته و طبقه. «جامعه» مفهومی است مجرد و بی لیاقت خواندن «جامعه» کوششی است برای کتمان مسؤلیتهای کسانی که آن جامعه را می سازند و حتّی از آن بدتر، آن جامعه را میگردانند. تردیدی نیست که «همه پریشانی ها و شومی ها را به گردن عوامل خارج انداختن، اغفال مردم از واقعیتهای زشت داخلی است» ولی در عین حال این نیز درست است که در عصر استعمار و امپریالیسم همه توجّه را تنها به «واقعیتهای زشت داخلی» معطوف کردن و ندیدن و نادیدن ارتباط متقابل بین این دو گروه عوامل (عوامل درونی و بیرون ساختاری) یعنی کوششی برای اغفال مردم از واقعیت دیالکتیک عقب ماندگی و عدم توسعه فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی. چه بخواهیم و چه نخواهیم در دویست سیصد سال گذشته، عملکرد عوامل داخلی از معرکه گردانی نیروهای پرقدرت خارجی تأثیرات گاه بسیار تعیین کنندهای گرفته است. 0 5 محمدامین بارانی 1401/10/25 باده عشق: پژوهشی در معنای باده در شعر عرفانی فارسی نصرالله پورجوادی 4.0 1 بررسی سیر تحول یک ایده، فکر و واژه در طول قرون متمادی و دامنه استفاده از آن مفهوم و لفظ اهمیت بسیار دارد؛ زیرا گاهی نزاعهای طول تاریخ به ویژه در مورد مفاهیم دینی ناشی از همین معنای واژههاست، برای مثال معنایی که ما امروز از «جاهلیت» در نظر داریم با معنایی که در صدر اسلام از جاهلیت مدنظر بود یکی نیست. اینکه مفاهیم و مسائل مختلفی که در قران آمده را ما همانگونه برداشت میکنیم که 1400سال پیش برداشت میشد یا به گونهای دیگر نیز اهمیت بسیار دارد. یکی از مفاهیم و واژههای كلیدی در ادبیات عرفانی ایران، مفهوم و واژه #باده است. در پژوهش حاضر، پیشینه این مفهوم در شعر عرفانی فارسی بررسی شده است. از كی در ادبیات عرفانی ما لفظ می یا باده و مترادفهای آنها، مانند خمر و مدام و شراب، به معنی عشق و عاشقی به كار رفته است؟ وقتی می یا باده در اینجا به معنای عشق باشد، در آن صورت معنای جام چیست؟ معنای ساقی و پیر باده فروش و میكده و خرابات چیست؟ نویسنده این پرسشها و پرسشهای مشابه دیگر را از دیدگاه تاریخی تحلیل کرده و سعی کرده راهی برای درک مضامین و تعبیرات استعاری زبان شعر صوفیانه _ عاشقانه پارسی بیابد. در بخشی از این کتاب چنین آمده است: «معنای #سکر از نظر #صوفیه، حالت خاصی بود که بر اثر محبت انسان نسبت به پروردگار پدید میآمد. بهطور کلی محبت یا عشق چه در معنای عرفانی و چه غیر عرفانی، مراتب و درجاتی داشت که بعضی از صوفیه از قدیم آنها را به مراتب و مراحل شرب و بادهنوشی تشبیه میکردند. اولین مرحله بادهنوشی چشیدن باده است و پس از آن نوشیدن جامهای باده یکی پس از دیگری تا جایی که شخص کاملاً مست و از خود بیخود میگردد. 0 1 محمدامین بارانی 1401/10/25 بر جاده های آبی سرخ؛ بر اساس زندگی میرمهنای دغابی نادر ابراهیمی 4.7 60 اصولا ابراهیمی نثرنویس خوبی است. هم دقت و هم وسواس دارد و فرهنگی که پشت سرش است او را وادار میکند که بهترین واژه ها را انتخاب نماید. یکدستی نثر از ابتدا تا انتها از محسنات دیگر رمان است. در رمان چهار خط موازی را میبینیم که همزمان به پیشبرد داستان کمک میکنند؛ کریم خان زند، شاهرخ میرزای افشار، هلندیها و انگلیسیها و شیخ سعدون عرب و بالاخره میرمَهنا که بار معنایی تمام رمان بر دوش آخری میباشد. در مورد شخصیت پردازی میرمَهنا بیشتر بر افعال و کارهایش تکیه شدهاست، حتی عشق که سرچشمه محبتهای بشری است در میرمَهنا به کمال نمیرسد. گاهبهگاه جنبه طنازی او را حس میکنیم. هالهای نورانی بر سر میرمَهنا گذاشته شده که بقیه خصوصیات او را در پردهای از ابهام فرو میبرد. کتاب حکایت بحر در کوزه است. این تعداد صفحات برای این رویداد تاریخی کفاف نمیدهد. نویسنده خواسته و ناخواسته در دام همین حوادث و تنگناها اسیر میشود. کتابی که زندگانی پر از ماجرای میرمَهنای دُغابی است به تاریخی پر از کنش و واکنش زمانِ به قدرت رسیدن زندیه و انقراض سلسله افشار و آغاز بالیدن قاجارها تبدیل میشود. طبیعی است که میرمَهنای دغابی مظلوم واقع میشود و به درستی از حق عظیمی که بر تاریخ این سرزمین دارد بهره نمیگیرد. در آثار غربیها از ميرمهنا به عنوان راهزن دريايي نام برده شدهاست. كتاب ترجمه «هلنديان در جزيره خارك در عصر كريم خان زند» با اين ديدگاه به ميرمهنا نگريسته است.نادر ابراهیمی هیچ کار که نکرده باشد شخصیتی تاثیرگذار و وطندوست را به ما معرفی کردهاست. آن هم در روزگار آشفتهای که هر تکه از ایران همچون لقمه لذیذی در دهان سگان درنده خوی افتاده بود و این سگان هار دندان کثیف خود را در گوشت و خون وطن عزیزمان فرو کرده بودند. ابراهیمی در مقدمه می نویسد: "بیگانه حق دارد میر مهنای ما را خطرناک ترین دزد دریایی خلیج فارس و دریای عمان بداند." رمان "بر جاده های آبی سرخ" رمانی حماسی و ملی و میهنی است. به هیچ نهاد و جمعیتی وابستگی ندارد جز به مردم که قدرت واقعیاند. به خاطر همین است که کار ابراهیمی ستایش برانگیز است. جوهره وجودی این رمان به ملتی مظلوم و حکومتهای ستمگر باز میگردد. نام میرمَهنا همچون نسیمی است که از روی دریای جنوب برخاسته است و به سوی ما میآید... #بر_جاده_های_آبی_سرخ #نادر_ابراهیمی 0 13