یادداشت محمدامین بارانی
1401/10/25
اصولا ابراهیمی نثرنویس خوبی است. هم دقت و هم وسواس دارد و فرهنگی که پشت سرش است او را وادار میکند که بهترین واژه ها را انتخاب نماید. یکدستی نثر از ابتدا تا انتها از محسنات دیگر رمان است. در رمان چهار خط موازی را میبینیم که همزمان به پیشبرد داستان کمک میکنند؛ کریم خان زند، شاهرخ میرزای افشار، هلندیها و انگلیسیها و شیخ سعدون عرب و بالاخره میرمَهنا که بار معنایی تمام رمان بر دوش آخری میباشد. در مورد شخصیت پردازی میرمَهنا بیشتر بر افعال و کارهایش تکیه شدهاست، حتی عشق که سرچشمه محبتهای بشری است در میرمَهنا به کمال نمیرسد. گاهبهگاه جنبه طنازی او را حس میکنیم. هالهای نورانی بر سر میرمَهنا گذاشته شده که بقیه خصوصیات او را در پردهای از ابهام فرو میبرد. کتاب حکایت بحر در کوزه است. این تعداد صفحات برای این رویداد تاریخی کفاف نمیدهد. نویسنده خواسته و ناخواسته در دام همین حوادث و تنگناها اسیر میشود. کتابی که زندگانی پر از ماجرای میرمَهنای دُغابی است به تاریخی پر از کنش و واکنش زمانِ به قدرت رسیدن زندیه و انقراض سلسله افشار و آغاز بالیدن قاجارها تبدیل میشود. طبیعی است که میرمَهنای دغابی مظلوم واقع میشود و به درستی از حق عظیمی که بر تاریخ این سرزمین دارد بهره نمیگیرد. در آثار غربیها از ميرمهنا به عنوان راهزن دريايي نام برده شدهاست. كتاب ترجمه «هلنديان در جزيره خارك در عصر كريم خان زند» با اين ديدگاه به ميرمهنا نگريسته است.نادر ابراهیمی هیچ کار که نکرده باشد شخصیتی تاثیرگذار و وطندوست را به ما معرفی کردهاست. آن هم در روزگار آشفتهای که هر تکه از ایران همچون لقمه لذیذی در دهان سگان درنده خوی افتاده بود و این سگان هار دندان کثیف خود را در گوشت و خون وطن عزیزمان فرو کرده بودند. ابراهیمی در مقدمه می نویسد: "بیگانه حق دارد میر مهنای ما را خطرناک ترین دزد دریایی خلیج فارس و دریای عمان بداند." رمان "بر جاده های آبی سرخ" رمانی حماسی و ملی و میهنی است. به هیچ نهاد و جمعیتی وابستگی ندارد جز به مردم که قدرت واقعیاند. به خاطر همین است که کار ابراهیمی ستایش برانگیز است. جوهره وجودی این رمان به ملتی مظلوم و حکومتهای ستمگر باز میگردد. نام میرمَهنا همچون نسیمی است که از روی دریای جنوب برخاسته است و به سوی ما میآید... #بر_جاده_های_آبی_سرخ #نادر_ابراهیمی
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.