یادداشتهای برهان علیمحمدی (17) برهان علیمحمدی 3 روز پیش تاریخ هنر ارنست هانس گامبریچ 4.6 4 تو عمق هنر؛ من نماد ابتذال:) اینکه چطور، هم نسلی های من، هنرهای اصیل ایران زمین مثل خطاطی و هنرهای آوایی و معماری و رقص های محلی و طراحی لباس که نمادی از فرهنگ و درک زیبایی شناختی عمیق اقوام این مرز و بومه رو رها کردند و رفتند کی پاپر گروه های کرهای شدند... و اینکه چطور جوامع اون ور آبی، به خوانشی از هنر رسیدن که آثار والا و معنا دار امثال میکل آنژ رو بوسیدن گذاشتند کنار و «هنر» رو تنها ابزاری برای ثروت و شهوت و قدرت بیشتر متولی های حاکمیتشون کردند. همه پرسش های عمیقی هستند که احساس کردم، آگاهی و آشنایی و درک هرچه بیشتر ماهیت هنر و زندگی هنرمندان و مسیر پر فراز و نشیبی که «هنر» در گذر زمان پیمود؛ میتونه کمک شایانی کنه تا رسیدن به پاسخشون و یا موجب مطرح پرسش هایی دقیق و هدفمندتر بشه... که همینطور هم شد. ای ز کار عصر حاضر بی خبر! چرب دستی های یورپ را نگر؛ قالی از ابریشم تو ساختند... باز او را پیش تو انداختند:) _ اقبال لاهوری 0 4 برهان علیمحمدی 5 روز پیش پیشتازان ایرانی: روایت زندگی و موفقیت چهره های برتر علمی معاصر ایران جلد 1 فاطمه عرفانی 4.0 1 هیچ وقت! تو هیچ موقعیتی؛ تو هیچ سختی؛ حتا یک کلمه، بد ایران رو نگید... شما فرزند ایران هستید:)♥️ 0 2 برهان علیمحمدی 1404/3/5 365 روز در صحبت حافظ حسین الهی قمشه ای 5.0 4 مستی همه مستان از تو است! تو را دگر با شراب چه کار؟ « نیچه در وصف حافظ » مصاحبه ای از تیموتی دونر (نوجوان اهل نیویورک _ ۲۳ زبانه! ) در نیویورک تایمز میدیدم که از عشقش به زبان فارسی و آثار حافظ تعریف میکرد... از ور دنیا، عشق در گرو پیر مغان دارند و من... آنوقت من خواندن نمایشنامه های اجرا نشده ی هر ننه قمری که از روسیه باشد را افتخار میدانم؛ و یا اگر چهار کلمه فرانسوی یاد بگیرم دیگر خودم محیا میرصادقی میدانم. سایه دکتر الهی قمشهای و همچنین عالم عاشق عامل هایی بر سر فرهنگ و ادبیات ایران زمین مستدام! شکر خدا نقش حافظ در زندگی ام بیشتر از این شد که هرکه را دیدم چهار بیت از خواجه ما حفظ کرده بود را علامه و اهل شعر و قلم بدانم. شکر خدا با اثر استاد، کمی بیشتر از قبل درک کردم حافظ ما، فرا تر از شاعری با زلف های پریشان و حیران در باغ و بوستان است. کس چو حافظ نگشاد از رخِ اندیشه نقاب تا سرِ زلفِ سخن را به قلم شانه زدند... 0 2 برهان علیمحمدی 1404/3/5 زنان پیشرو: داستان هایی برای دختران ایران الهام نظری 4.0 16 تمام قد به احترام تهمینه های ایران زمین باید ایستاد:) کاش دختران بلندپرواز این مرز و بوم با همچنین شخصیت های والایی آشنا بودن، تا حتا لحظهای ارزش خودشون رو در غیر از وادی هنر و علم و اصالت جستجو نمیکردن... مانا و سلامت باشن، نویسنده های دغدغهمند و وطن پرست و غرور آفرین! 0 1 برهان علیمحمدی 1404/3/3 راهنمای مردن با گیاهان دارویی عطیه عطارزاده 3.4 142 بوک بلاگر های روشنفکر را میبینم که با آیس لاته ای در دل یک عصر دلانگیز تابستانی میان طبیعت با گل های هزار رنگ تکه ای جملات ثقیل کتاب را استوری میکنند و آه عمیقی میکشند. و من دیوانه باز وقتی در کتابفروشی میلولم، اینبارهم گول تبلیغات و عنوان های جذاب را میخورم. اثر کاملآ مخاطب عام را راضی نگه میدارد؛ جملات قلمبه سلنبه و خط فکری مثلاً فلسفی نویسنده... اما هجمه ای از اطلاعات علمی، خلاقیت و ذوق هنری بانو عطار زاده و سبکی متفاوت از اغلب روایت های ادبیات معاصر؛ هیچ رسالتی را در پی ندارد. (حداقل در بنده) هیچ موجب قدردانی نعمت بینایی و سلامت نشد. و ذره ای ترغیب به دانستن بیشتر راجع به بوعلیسینا نشدم! ( با اینکه چندین دوره فلسفه درمورد ایشان گذرانده ام ) چه برسد به اینکه از ابن سینا نهایتاً پزشکی حاذق بودنشان را میدانستم. تا صفحه ۵۰ داستان هیچ روایتی در میان نیست، احساسات دختر کلیشهای و غیرقابل لمس میشود. و در نهایت بوی خون و افکار مشموش دخترک چنان تخته گچی ذهنم را خط خطی میکند که تا چندین ساعت دنیای بیرون را تاریک میبینم؛ و هیچ حاله ای از نور درون این تاریکی کتاب بر من نمیتابد. میگویند ملاصدرا همواره حسرت میخورد که ای کاش پورسینا تمام عمرش را تنها اندیشه و فلسفه میکرد. نسبت به علاقه نویسنده به بوعلی، بنده هم همچین احساسی دارم... ای کاش این میزان از مطالعات علمی و قلم هنری و توانایی درخشان در توصیف احساسات، غایت مرا به حاله ای نور هدایت میکرد تا تاریکی و مردن و عدم و افسردگی و پوچ گرایی:) 0 3 برهان علیمحمدی 1404/3/3 دیوان حفظ حافظ شمس الدین محمد حافظ 4.8 22 به قول دکتر الهی قمشهای: هیچ مقامات و مقدمات خاصی برای درک بزرگان لازم نیست! همانطور که مولانا فرمود... سینه خواهم شرحه شرحه از فراق تا بگویم شرح درد اشتیاق:) تنها عاشق و کنجکاوی لازم است؛ زیستن با اثر در صحبت حافظ استاد قمشهای عزیز، تجربهای بس گوارا و ماندگاری بود. که حداقلش باید موجب تحول جهان و جهان بینی خواننده بشه؛ شکر خدا که همچنین توفیقی نصیبم شد و خودم را از پیر مغان محروم نکردم... تو خود حجاب خودی حافظ؛ از میان برخیز! 0 2 برهان علیمحمدی 1404/3/3 کتابخانه نیمه شب مت هیگ 4.0 476 وقتی استوری ها خلوت کردن با لاته و کتاب تو دل طبیعته و یه اثر میشه شاهکار ادبی اینستا، مثل روز روشنه قراره با چی مواجهه بشم! دیگه «تو خود حدیث مفصل بخوان» میشه واسم... 🔵یسری از عزیزان قدم اول آشنایی با فلسفه معرفیش میکنن؛ دوران دبیرستان و دانشگاه و... تو کشور ما حداقل ۱۰ تا کتاب دینی گذرونیم و با مفاهیم پیچیده تری مواجه شدیم در جامعه؛ شاید واسه روشن کردن لامپ مغز یه کودک مناسب باشه. ولی دیگه بزرگوار! الان تو این سن منطقالطیر عطار رو شروع کنیم به نظرم.😅 🟡روایت داستان به حدی کشش نداره و اوایل و میانه داستان کنجکاو و حساست نمیکنه که باید خودت دوچرخه رو هل بدی تا ته مسیر برسی... و البته که شاگردی داستان های بینظیر تاریخ ادبیات رو میکنه:) ⚪تلفیق نه چندان علمی فلسفه و روانشناسی و اخترفیزیک هم، در مقایسه با نمونه های عمیق آکادمیک، در حد حظ کردن یه کودکه! نه بزرگسالی که با مفاهیم متنوع علمی آشنایی حداقلی داره. 🟢و در نهایت اون جهان بینی ای که قراره در مقابل حسرت گذشته به مخاطب القاء بشه؛ حداقل از نظر بنده، به هیچ وجه یه اندیشه بی بدیل و غیر کلیشهای نیست و باید جلوی ادبیات عرفانی زبان پارسی زانو بزنه:) همون راه چاره های بزرگان خودمون درخشان تره...✨ به قول حکیم خیام: از دی که گذشت هیچ از او یاد مکن فردا که نیامدهست فریاد مکن بر نامده و گذشته بنیاد مکن حالی خوش باش و عمر بر باد مکن 0 0 برهان علیمحمدی 1404/2/5 هدیهی ولنتاین سارا عرفانی 3.7 8 ورای تجربه شیرین کتاب، ارزش اینکه با قلم یه بانوی توانمند آشنا شدم رو داشت... مسیرتون سبز خانم عرفانی بزرگوار. 1 3 برهان علیمحمدی 1404/2/4 هفت پیکر سعید حمیدیان 4.8 5 مدتی درگیر ارتباط «لذت» با جهان ادبیات بودم؛ که آیا کتب ادبی باید لذتبخش باشند؟! و یا اینکه... با همچنین آثاری چنان غرق شهد و شکر پارسی شدم که تمام کشمکش های تخته گچی ذهنم رو فراموش کردم. 0 5 برهان علیمحمدی 1404/2/4 دنیای سوفی یوستین گوردر 3.9 145 سمت فلسفه نرو! شنا بلد نباشی غرقت میکنه... ( گفتوگوی من با چند عزیز دانشجو دکتری این رشته )🦦 خوشبختانه یوستین گوردر نه تنها قواص حرفهای بود، بلکه یه مربی شنای بینظیره؛ توانایی درخشان ایشون در ساده سازی در عین حفظ پیچیدگی جهان فلسفه رو نمیشه انکار کرد. بزرگترین رسالت اثر هم برای من به قول خودش شک کردن به تمام پذیرفته شده ها بود. 0 8 برهان علیمحمدی 1404/2/4 تکه هایی از یک کل منسجم پونه مقیمی 4.1 156 بوعلی سینا: انسان مادامی که خود را نشناسد بیرون از خود را نمیتواند بشناسد... ( بعد از معرفی توسط معلم عزیز، میسا فرا زبان ) خوشحالم اثری از بانویی ایرانی توانست کمی مرا ترغیب کند تا به دنبال خودم برم؛ به دنبال تکمیل پازل خودشناسی... و یا به قول خودشان: تکه هایی از کل منسجمم! 0 1 برهان علیمحمدی 1404/1/13 نستعلیق، جواهر پارسی جواد بختیاری 4.0 1 سلام به ایران عزیز ما! که ای جوانان تنهایش نگذارید... 0 4 برهان علیمحمدی 1404/1/13 باشگاه مغز + تارا رضاپور 4.8 5 در نوع خودش یه نمونه بینالمللی میتونه باشه... سایه دکتر اختیاری عزیز بر سر علوم شناختی مستدام:) 0 2 برهان علیمحمدی 1404/1/13 زیبا صدایم کن فرهاد حسن زاده 3.9 95 در یک کلام «شکلات تلخ!» لطافت و ایهام بازی اثر رو میشه از عنوانش حدس زد؛ زیبا! صدایم کن. زیبا، صدایم کن. زیبا صدایم کن! سایه جناب حسن زاده بر سر ادبیات کودک و نوجوان مستدام:) 0 4 برهان علیمحمدی 1404/1/9 آی بی کلاه، آی با کلاه غلامحسین ساعدی 3.8 17 بهتره چطور نمایشنامه خوانی را شروع کنم؟ _ نمایشنامه ای را باز کن و واژه اولش را بخوان! « برشی از گفتگوی من با شاهین کلانتری عزیز » اولین بار عنوان اثر رو تو این مایه ها خوندم که:( آی! بی کلاه؛ آی! با کلاه _ با تو هستم ) و بعدها متوجه خوانش درستش شدم؛ شاید تمام ماجرای این داستان هم به ایهام و کنایه هایش وابسته باشد. درک مضامین اجتماعی و فردی مطرح شده، کاملاً بستگی به برداشت شخصی از لابهلای گفتوگو خیابونی بین شخصیت ها دارد؛ و من چقدر با این پیچیدگی مفاهیم در عین سادگی نثر و شخصیت پردازی ها ارتباط گرفتم:) 0 11 برهان علیمحمدی 1404/1/8 مدیر مدرسه جلال آل احمد 3.8 148 ای کاش از قلم جادویی عمو جلال ده تا تو دنیا داشتیم... اما نه! سحر آل احمد متعلق به یکتایی و یگانه بودنشه؛ و چقدر بعضی ها از زمانه خودشون جلوتر بودن:) 0 0 برهان علیمحمدی 1404/1/8 تب مژگان محمدرضا حدادپور جهرمی 3.7 57 به قول استاد فراستی: موندم چطور همچنین ابتذالی رو چطور توصیف کنم! روایت بی پرده نویسنده، نه در رسالت داستان تأثیری داشت و نه بخشی از شخصیت پردازی بود... اما همچنان ایشون اصرار بر استفاده افراطی از این ادویه رو داشتن! حداقل انتظار میرفت بیان جزئیات به نقطه ی عمیقی ختم بشه، در صورتی که کوچکترین اشاره ای به مسائل بنیادی و تاریخی موضوع نشد. قلم فاجعه ی نویسنده هم که پشت هیجان داستان سنگر گرفته بود تا مبادا کلاهش دیده بشه! اصلأ من چرا این اثر رو دستم گرفتم؟! حیف متر به متر از جنگل زیبایی که حروم دکون کار فرهنگی امثال ایشون شده:) 0 3