یادداشتهای نفیسه سادات موسوی (156) نفیسه سادات موسوی دیروز ناکامی مگره ژرژ سیمنون 2.5 2 داستان داشت، داستانشم پازل داشت و خلاصه اصول رعایت شده بود ولی مگره از اول دل نداده بود به ماجرا و همین مساله ما رو هم دلسرد کرده بود. ازونطرف یه چیز مسخره اول کتاب مطرح شد که آخر کتابم حل شد بدون اینکه کسی توی حلش دخیل باشه. انگار نویسنده داشت مسخرهمون میکرد. نچسبید. #پیشنهاد_نمیشه 0 4 نفیسه سادات موسوی دیروز اعلام یک قتل آگاتا کریستی 4.2 8 ازون کتابایی بود که همه توش با دلایل منطقی میتونستن مجرم باشن و درواقع همه مظنون بودن ولی بازم خیلی بعیده کسی بتونه ادعا کنه متوجه شده قاتل کیه! واقعا آگاتا کریستی ملکه جنایینویسیه و این دربارهش اصلا اغراق نیست. واقعا لذت بردم. خیلی. #پیشنهاد_میشه 0 8 نفیسه سادات موسوی دیروز حادثه ی سن فیاکر "مگره به خانه برمی گردد" ژرژ سیمنون 1.0 1 خیلی مبهم و گنگ و مهآلود بود. اولا که آدم فکر میکرد انسانیت مگره باعث شده همه بتونن بازیش بدن و در ثانی گرچه بشکل عجیبی آخرم معما دقیق حل نشد ولی تا اونجایی که روشن شده بود داستان رو هم مگره رها کرد تا کارما بزنه به کمرشون😐 #پیشنهاد_نمیشه 0 2 نفیسه سادات موسوی دیروز جیب پر از چاودار آگاتا کریستی 4.1 10 کورمال کورمال و زیر نور چراغ مطالعه تمومش کردم و باید بگم اونقدر کشش داشت که نتونم برای تموم کردنش تا صبح صبر کنم. معمای این کتاب پیچیده نبود ولی جوری طراحی شده بود که انگار صدها جواب براش وجود داره که همهش میتونه درست باشه درحالی که جواب درست فقط یدونه بود که اونم خانم مارپل با استنتاج تونست حدس بزنه و پلیس با استدلال تونست ثابت کنه. اون نیمامتیازی که بهش نمیدم هم برای اینه که یکی از پایههای اصلی معمای کتاب، یه شعر کودکانه انگلیسیه که خب مخاطب غیر انگلستانی باهاش آشنا نیست و برای همین چندجایی از استدلال و استنتاج جا میمونه. #پیشنهاد_میشه 1 53 نفیسه سادات موسوی دیروز خشم مگره ژرژ سیمنون 3.0 1 داستان شسته رفتهای داشت. هیجان و پلیسبازی و خون و خونریزیش کم بود بنظرم ولی از نظر ذهن ورزی و به چالش کشیدن فکر کتاب خوبی بود. #پیشنهاد_میشه 0 1 نفیسه سادات موسوی 1404/4/14 لرد اجور می میرد آگاتا کریستی 3.9 4 کتاب از نظر سیر داستانی و تعلیق و چالش چیزی کم نداشت. نویسنده بارها ما رو تا مرز کشف حقیقت راهنمایی کرد و بیجواب رها کرد. حتی آخرسر معلوم شد حقیقت کاملا جلوی چشممون بوده و نمیدیدمش ولی خب پوارو توی این کتاب هم طبق معمول با دادههای فرامتنی معما رو حل کرد و این کار نویسنده در حق ما واقعا نامردیه😒😒 #پیشنهاد_میشه 0 3 نفیسه سادات موسوی 1404/4/11 برخورد تمدن ها سر آسانسوری در پیاتزا ویتوریو عماره لاخوس 3.5 28 کتابی که بعد از دو سه ماه بالاخره DNF کردمش. با اینکه بسیار کم حجمه و ترجمه روونی هم داره ولی جنس ماجرا با ژانر ماجرا نمیخونه. انقدر آدمها توش دارن حرف میزنن که اجازه برداشت ذهنی و تصویرسازی به مخاطب داده نمیشه. 0 4 نفیسه سادات موسوی 1404/4/11 دشواری مبارک 3.9 16 اگه فکر میکنید مردم، مردان، زنان و بچههای غزه تو صبوری و جسارت و ایمان همتا ندارن، این کتاب نظرتونو تغییر میده. روایتهای واقعی، هولناک و دردآور از خانوادههایی که پیجرهای حزبالله جلوی چشمشون منفجر شده و عزیزانشون شهید یا جانباز (غالبا از دو چشم نابینا و از دو دست ناتوان) شدن. جلوی چشم بچههای کوچیک توی خونههاشون. راویها غالبا مادر یا همسر این مجاهدین هستن و توصیفاتشون نمیذاره کتاب رو یکجا بخونید. فقط میشه روایت روایت خوند تا تحملکردنی بشه. اما فارغ از اهمیت ثبت جنایت صهیونیستها و فارغ از قلم کارآمد و بابرکت فائضه غفارحدادی، صبر و ایمان این زنهاست که آدمو مبهوت میکنه. تا نخونید نمیدونید دارم چی میگم البته. 0 9 نفیسه سادات موسوی 1404/4/11 گناه مضاعف آگاتا کریستی 3.6 6 خود کتاب بسیار کم حجمه. توی همین حجم کم هم ۶ تا داستان مجزا گنجونده شده. یعنی ۶ تا معمای جنایی مطرح شده ، پیش رفته و حل شده! تقریبا دم دستی بودن سوژه ها و قابل حدس. و البته کم رمق. امدادهای غیبی و داده های فرامتنی هم کلی توی روند داستانها نقش داشتن. دوست داشتنی نبود در کل 0 3 نفیسه سادات موسوی 1404/4/11 مگره از خود دفاع می کند ژرژ سیمنون 1.0 1 یکی از معدود مگرههایی بود که کمتر جذاب بود. چون مرز بین واقعیت و خیال چندان مشخص نبود و همه چیز حول محور یه تصادف و یه سری حدس میچرخید. ماجرا خوب جلو میرفت مخصوصا اواخر کتاب اما هیچ وقت داستان توی اوج نیست تو این کتاب. 0 2 نفیسه سادات موسوی 1404/4/11 آنها به بغداد آمدند آگاتا کریستی 3.5 5 اونقدری که توصیف از جزییات بغداد و بصره توی این کتاب هست، درباره خود داستان نیست! یه گرههایی وقتی وا میشه که اتفاقات فرامتنی کمک میکنه و این باعث میشه لذت مخاطب کم بشه. حال و هوای استعماری حاکم بر عراق هم برای من خاورمیانهای دوست داشتنی نبود. اما گره این داستان جوری باز شد که قشنگ آدم شگفت زده میموند. الحق که استاد غافلگیریه این نویسنده 0 3 نفیسه سادات موسوی 1404/4/11 قطار ساعت 4:50 از پدینگتون آگاتا کریستی 3.9 7 زیادی به شانس بستگی داشت همه چیز توی این کتاب! از جرقه اصلی ماجرا تا وجود شخصیتی با شغل عجیب لوسی و خیلی چیزای دیگه! از نویسندهای که میتونه با منطق و دلیل ما رو دنبال خودش بکشه این مدل پیشرفت شانسی داستان ناخوشاینده. من که لذت کافی نبردم. 0 5 نفیسه سادات موسوی 1404/4/11 فیلها بهخاطر میآورند آگاتا کریستی 3.8 4 یکسوم ابتدایی کتاب کمی گنگ و کند بود ولی از وقتی افتاد روی سراشیبی دیگه با شتاب حرکت کرد. هیجان بالا رفت و با اینکه آدم میتونست تا حد خوبی از چیزی که آخر داستان منتظرشه رو حدس بزنه ولی بازم این نویسنده ست که آدمو غافلگیر میکنه. 0 4 نفیسه سادات موسوی 1404/3/2 دروازه سرنوشت آگاتا کریستی 2.8 2 تعلیق و معما توی کتاب تو سطح خوبی بود ولی پایانبندی بسیار گیجکننده و مبهم بود. انگار نویسنده، ناسیونالیستانه (نمیدونم این اصلا یه واژه هست یا نه) خواسته از اسراری که جاسوسهای انگلیسی به دست اورده بودن، محافظت کنه. حتی اگه ماجرا فرضی باشه😐 #پیشنهاد_نمیشه 0 5 نفیسه سادات موسوی 1404/3/2 مگره دام می گسترد ژرژ سیمنون 3.5 1 راستش انقدر آگاتا کریستی خوندم که همهش منتظر بودم یه پیچش داستانی اتفاق بیفته و اونی که فکرشو نمیکنیم، کلید حل پرونده باشه. ولی ماجرا سادهتر از این حرفها بود. ساده و در عین حال اعصابخردکن و بی قطعیت. اینبار به جز مخاطب، خود مگره هم داشت دیوونه میشد و همین به جذابیت ماجرا اضافه کرده بود. 0 4 نفیسه سادات موسوی 1404/3/2 مگره و جنایتکار ژرژ سیمنون 3.8 2 کتاب پر از سوالای بیجواب و تعلیقهای دیوونه کننده بود تا جایی که بارها وسطش آدم ترغیب میشه کتابو پرت کنه تو دیوار و دیگه ادامهش نده. ولی وسوسه حل پرونده آدمو رها نمیکنه. مگره یکی از انسانیترین وجههای شخصیتیش رو برای حل این پرونده رو کرده بود و صبری از خودش نشون داد که جز مای مخاطب، قاضی و دادستان و همکاراش تو آگاهی رو هم داشت دیوونه میکرد. پایان کتاب جوری بود که آدم رو به این فکر وامیداشت که واقعا گاهی تقصیر هیشکی نیست، واقعا گاهی دلیلی وجود نداره و واقعا گاهی منطق بی معنا میشه 0 3 نفیسه سادات موسوی 1404/3/2 مگره در کافه لیبرتی ژرژ سیمنون 4.5 1 یه پرونده عجیب با تم خیانت و دلدادگی بدون هیچ سرنخ قابل توجهی. مرز بین آبرو و رسوایی توی این کتاب خیلی باریک و حیاتی بود و سربازرس مگره بارها تا مرز دیوونگی پیش رفت. از شدت اینکه دیتاها بب معنی بودن و نمیشد بین هیچ دوتا چیزی ارتباط پیدا کرد. ولی نهایتا با درایت همیشگیش تونست ماجرا رو یه بار دیگه از صفر مرور کنه و این بار یه جور دیگه تماشاش کنه و گره داستان رو باز کنه. علیرغم شروع سرد و کندش، از نیمه دوم به بعدش بمن چسبید. 0 1 نفیسه سادات موسوی 1404/3/2 مگره و مرد بیخانمان ژرژ سیمنون 4.5 1 ازون پروندهها که به ظاهر پیچیدهن ولی درحقیقت سادهن و درواقع از شدت سادگی، پیچیده به نظر میرسن. و استنتاج و استدلالهای مگره با اخلاق خاصش که مرور چندباره همه چیز از اوله ، حتی اگه لازم شه دهها بار این کارو تکرار کنه تا بالاخره مطمئن شه داره راه درست رو پی میگیره. هرچند در نهایت نبود مدارک کافی باعث شد مجرم از چنگال عدالت فرار کنه ولی گره معما کامل باز شد، برای مگره و ما. 0 1 نفیسه سادات موسوی 1404/3/2 مگره نزد فلاماندها ژرژ سیمنون 2.5 1 مگره اینبار غیررسمی داشت روی یه پرونده عجیب کار میکرد و چون رفته بود منطقه مرزی فرانسه و بلژیک، به عنوان یه سربازرس شهری خیلی قضاوت میشد و تحقیرآمیز باهاش رفتار میشد از سمت مردم. ولی با ممارست و دقت همیشگیش و بدون تاثیرپذیری از شایعات و حرف و حدیثها آهسته و پیوسته کنار بازرس رسمی ای که روی پرونده کار میکرد تحقیقاتش رو پیش برد و در نهایت سربلند بیرون اومد. #میشه_خوند_میشه_نخوند 0 0 نفیسه سادات موسوی 1404/3/2 مگره و زن بلندبالا ژرژ سیمنون 4.5 1 از شدت حرص خوردن و اعصاب خردی، نصف ناخنامو جویدم سر این کتاب. معما به ظاهر ساده بود اما هیچ راهی برای ورود بهش وجود نداشت و این مساله تا صفحات آخر کتاب هم برقرار بود. جوری که حتی برای لحظهای نمیشد کتاب رو زمین گذاشت. و پرونده وقتی بسته شد بازهم شاهد استدلال و استنتاج منطقی، انسانی و جلوی چشم سربازرس مگره بودیم. جوری که پابهپاش داشتیم روی این پرونده کار میکردیم. با اطلاعات یکسان. 0 2