یادداشت زهرا رستاد

زهرا رستاد

زهرا رستاد

15 ساعت پیش

        در ژوئن ۱۹۱۴، در یک روز گرم تابستانی 
ناگهان حریقی در مرکز اروپا به‌پا شد.
 کانون آتش در اتریش بود و خرمن هیزم را در وین آماده کرده بودند...
اما این جرقه از صربستان به خرمن افتاد!
 باد شدیدی که از شمال شرقی و مستقیماً از پترزبورگ می‌آمد، آن را شعله‌ور کرد.

فرانسه چه؟
 در این بین، فرانسوی‌ها مقداری شاخه و هیزم را که از مدت‌ها پیش خشک کرده بودند، روی تل آتش ریختند.

نقش آلمان چه بود؟
 شاید بشود گفت که آلمان از روی ریاکاری فقط تماشا می‌کرد که چه‌طور شعله‌ها بالا می‌روند و شراره‌ها پراکنده می‌شوند! 
شاید هم ریاکاری نبود،
 بلکه از روی حماقت و غرور بود که فکر می‌کرد در زمان مناسب می‌تواند آتش را مهار کند.
 شاید درست تر از همه این باشد که؛
آلمان نقشه‌ی این جنگ را از قبل کشیده بود، از پشت پرده و از ابتدا، نخ‌ها را می‌جنباند و اتریش را می‌رقصاند...

و اما انگلستان!
 انگلستان از اول مقدار هنگفتی آب ذخیره کرده بود که با آن می‌توانست آتش را کاملاً خاموش کند.
 اما آنچه جرمش را شدیدتر می‌کند این است که ایستاده بود و آشکارا می‌دید که آتش شعله می‌کشد و گسترده می‌شود، اما به همین اکتفا کرد که فریاد بزند:
_کمک کنید، کمک، آتش..._
 و از باز کردن لوله‌های آب خودداری کرد!


تمامی این اتفاقات با تفاسیر و نظرات گوناگون رخ داد و در نهایت؛
یک بازی بیلیارد در دنیا شروع شد. 
یک گلوله‌ی سفید به اسم "اتریش"
 با هدایت یک گلوله‌ی سفید دیگر به اسم "آلمان"
 به یک گلوله‌ی قرمز به اسم "صربستان" برخورد می‌کند و جنگ جهانی اول آغاز می‌شود! 
اما چوب بیلیارد در دست کیست؟ 
روسیه؟ انگلستان؟
 برداشت آزاد است!


خانواده‌ی تیبو تمام شد!
شخصیت‌های این کتاب اصلاً افرادی نیستند که بتوانید چشم بسته به آنها دل ببندید و تمام قد از آنها دفاع کنید! 
(حالا که فکر می‌کنم، در زندگی واقعی هم نمی‌توان این کار را کرد.) 
خانواده‌ی تیبو متشکل از شخصیت‌هایی است که هیچکدام مطلقاً خوب یا بد نیستند. 
در زمان‌ها و مکان‌های مختلف، واکنش‌های خوب و بدی از خود نشان می‌دهند. زمانی که کاملاً از آنها قطع امید می‌کنید،
 پشیمان می‌شوند و دلتان را دوباره بدست می‌آورند..
 و زمانی که بابت پیشرفت و عاقل بودنشان تشویقشان می‌کنید، جوری ناامیدتان می‌کنند که از خواندن ادامه‌ی کتاب سیر می‌شوید.
(بیشتر از این در مورد شخصیت‌ها نمی‌گویم، در یادداشت جلد اول به اندازه‌ی کافی گفته‌ام.)

بعد از پایان این کتاب به خودم گفتم؛
• مثل آنتوان، عاشق کار و حرفه‌ات باش..
• مثل ژاک، به دنبال اهدافت باش و از روزمرگی و بی‌توجهی به اصول دوری کن..
• مثل خانم فونتانن، در زندگی مثبت‌نگر باش 
(ولی حتی شبیه خانم فونتانن بودن هم برایم خوشایند نیست..! هیچوقت مثل خانم فونتانن نباشید)

• مثل ژنی؟ نمی‌خواهم مثل ژنی باشم! از اشخاصی که عشق و محبت را باید از آنها گدایی کرد، خوشم نمی‌آید!
• دنیل؟ دوستش نداشتم و ندارم..
*برای همین است که نقش هم پدر و هم مادر در زندگی فرزندان خیلی مهم است! بودن پدر و مادر، حتی اگر سرد باشند (مثل آقای تیبو)، بهتر از یک روز بودن و یک روز نبودن آنهاست.
عدم تعادل و بلاتکلیفی در زندگی، همه چیز را خراب می‌کند..

*بخش عمده ای از دوجلد پایانی این کتاب، درمورد وقایع و جبهه گیری های کشورهای مختلف پیش از شروع جنگ است.
اطلاعات خیلی خوبی داشت ولی برای من که اطلاعاتی در این زمینه نداشتم، از جایی به بعد خسته کننده بود.
*دوجلد اول به بررسی شخصیت ها و برداشتن نقاب هر یک از آن‌ها پرداخته بود (مشخصه که دوجلد اول رو کمی بیشتر دوست داشتم🫶🏻)
(بخشی از جملات اول یادداشت، از متن کتاب است)
      
247

32

(0/1000)

نظرات

این تیکه که گفتی کلا مثل خانوم فونتانن نباشید خیلی حق بود، یعنی چقدددر این زن رو مخم پیاده‌روی کرد! 
6

1

زهرا رستاد

زهرا رستاد

14 ساعت پیش

واقعا همینه..
خانم فونتانن با مثبت نگری هاش، شاید خودش رو نجات داد ولی بچه هاش رو داغون کرد..
دنیل شد یکی دقیقا مثل باباش
ژنی تبدیل به یک کوه یخ شد🤦‍♀️
این وسط خانم فونتانن همچنان مثبت نگره😂
هرچییی فکر کردم اشم شوهرش یادم نیومد، اسمش چی بود؟🫠 

1

زهرا رستاد

زهرا رستاد

14 ساعت پیش

آخيش مرسی، اعصابم خورد شده بود😂
@love.is.books 

1

فرشته سجادی فر

فرشته سجادی فر

14 ساعت پیش

یادداشتت رو میذارم وقتی خوندنم تموم شد بخونم
1

0

زهرا رستاد

زهرا رستاد

13 ساعت پیش

ممنانم🫂🩵 

0

مُحیصا

مُحیصا

14 ساعت پیش

هییی خدا بین خواندن و نخواندن کتاب موندم😅
3

0

زهرا رستاد

زهرا رستاد

13 ساعت پیش

به نظرم صبر و حوصله می‌خواد 
اگه بتونید با جمع بخونید خیلی بهتره، من اگه تنها بودم شاید جلد دوم به بعد رو نمی‌خوندم 😅
ولی جذابیت های خودش رو داره 😁 

1

مُحیصا

مُحیصا

13 ساعت پیش

نمیدونم باید هر وقت رفتم روستای مادر بزرگ مون که تلفن آنتن دهی خوب و اینترنت افتضاح داره خانواده تیبو رو بخونم😂
@zahra_rsd 

0

زهرا رستاد

زهرا رستاد

13 ساعت پیش

نهه، کتابش همه چیز داره، مثلا اعصاب خوردی هم به اندازه‌ی کافی داره، نیاز به تخلیه احساسات پیدا میکنی😂💔
@Mohisa 

0

فاطمه

فاطمه

12 ساعت پیش

نخوندمش چون هنوز نخوندم همشو :))
تموم شد یادم بنداز بیام بخونمش 
1

0

زهرا رستاد

زهرا رستاد

12 ساعت پیش

اگه یادم بود چشم😂 

0

ملیکا🌱

ملیکا🌱

9 ساعت پیش

انشاءالله یه روز بخونم کتابو
☺️☺️
1

0

زهرا رستاد

زهرا رستاد

8 ساعت پیش

ان شاءالله، به امید خدا
آرزوی موفقیت براتون دارم😁 

0