یادداشت سید مرتضی امیری

سایه‌ی باد
        "جنایی‌ نوشتن کار هر بی‌پدری نیست"
احتمالا کارلوس رئیس ثافون با پدر مادر ترین جنایی‌نویسِ حالِ حاضر اسپانیاست. نویسنده‌ای که هم درام می‌فهمد، هم تعلیق می‌فهمد و هم روایت خوب و درستی دارد. چهارصد صفحه نخستِ این رمانِ دراز و طویل، در ظاهر درام ساده و بی‌پیرنگی بود، حتی شاید خسته کننده، اما آنقدر تعریفش را از این و آن شنیده بودم که نمی‌شد نیمه‌کاره رهایش کنم. از صفحه چهارصد به بعد را تقریبا توی ۸ ساعت تمام کردم درحالی که خواندن ۴۰۰ صفحه نخست ۳ ماه طول کشید. جنایی‌نوشتن برخلاف اینکه برای بسیاریی از به‌ظاهر نویسنده‌های تازه به دوران رسیده، ژانر راحت و آسانی است اما برای غول‌های ادبیات که شاهکار خلق می‌کنند کار بسیار سختی است. از دیکنز گرفته تا داستایفسکی همه به نوعی دستی بر جنایی‌نوشتن داشته‌اند. ژانری که بیشتر از هرچیزی یک ذهن مریض می‌خواهد، ذهنی که بدون لو رفتن و رو شدن، ورق بازی را برگرداند.  ژانر جنایی اصیل باید طوری سیلی بزند به مخاطب که برق از سه‌فازش بپرد. این ماهیت جنایت است وگرنه اینکه بنویسیم فلانی، فلانی را کشت و برای اینکه اثبات کنیم غول ادبیات هستم آخر کار بیاریم که شخصیت اصلی   تهش از خواب بیدار شد، فاضلابی بیش در ادبیات نیست و با این حساب ما یک مشت سوسک‌های بالدار هستیم تا نویسنده! جنایی نوشتن نیازمند هزار مرتبه معما ساختن و حل کردن است. معماهایی که سرشان به تن‌شان می‌ارزد و پدر مادر دارند. جنایی نوشتن خلاقیت، استمرار، تجربه، هوش و قلمِ خوب می‌خواهد و هرکسی نمی‌تواند از پس‌ش بر بیاید. اینکه این روزها می‌بینم هربی‌پدری فکر می‌کند می‌تواند با جنایی‌نوشتن نویسنده شود غم‌انگیز است برایم. اولین باری که یک جنایی خوب خواندم، دختری در قطار بود، آخرین بارش هم  "فعلا" شد سایه باد! نویسنده ایرانیِ جنایی‌نویس خوب هم تا به حال ندیده‌ام. نویسنده ایرانی جنایی نویس بد هم اندازه ملخ در عربستان زیاد است. البته به استثناء حمیدرضا شاه‌ آبادی که چند کار جنایی خوب دارد مثل "کافه خیابان گوته" که آنقدر ها که باید و شاید هم دیده نشد. اتفاقا چند روز پیش که یک مشتری آمد کافه‌کتاب، تا کتاب را بهش معرفی کردم خرید. آخرش هم گفت چون چاپ قدیم است و قیمتش مفت است بر می‌دارد. با این حساب خیلی امیدی به این ژانر توی ادبیات ایران ندارم اما زنده باد کارلوس رئیس ثافون! زنده باد ادبیات اسپانیا و جنایی‌نویسی!
      
817

43

(0/1000)

نظرات

چقدر دلتون پره.
1

1

سنگ ریختن این سال‌ها تو دلم 

0

جدا این کتاب اینقدر خوبه؟؟ 
2

2

خیلی 

1

نمیدونم برای من شاید 

0

داداش حالا اینقدر خودتون ناراحت نکن درست میشه ایشالا :))
1

2

مرسی دیگه از امشب خوشحالم 

0

کاش کارلوس لوئیس ثافون زنده بود و باز هم می‌نوشت :(
1

1

بر پدر سرنوشت... 

0

خیلی یادداشت خوبی بود. ممنونم :))
1

1

مخلصم 

0

anita :)

1403/6/27

به جز ترغیب شدنم به خوندن سایه ی باد ،بیشتر ترغیب شدم که کافه ی خیابان گوته که مدتیه گرفتم رو بخونم :)
3

4

شاید براش جلسه نقد گذاشتم توی کافه کتاب 

0

کافه کتابتون کجاست؟
@Semortezaamiri 

2

کافه کتاب جُدُر (پاسداران)
@Atiehayyar 

0

Taha. b

1403/6/27

من درحالی که از کتاب فروشی با جلد سوم این کتاب بیرون میام و یاداشت رو میبینم.... 👌
1

1

زنده باد شما خیلی جلوتری 

0

البته خدا رحمتش کنه.
1

1

تازه متوجه شدم که از دنیا رفته‌اند متاسفانه البته 

0