بریدههای کتاب روشنا روشنا دیروز هوا را از من بگیر، خنده ات را نه!: گزینه شعرهای عاشقانه پابلو نرودا 3.4 4 صفحۀ 69 2 36 روشنا 1404/2/31 آدلف بنژامن کنستان 3.8 10 صفحۀ 136 شرایط اهمیت زیادی ندارند، خصلت فرد مهم است؛ انسان بیهوده با اشیاء و افراد قطع رابطه میکند؛ اما با خودش نمیتواند قطع رابطه کند. موقعیت را تغییر میدهیم اما در هر موقعیت دیگر، عذابی را که امید داشتیم از آن رها شویم، با خود حمل میکنیم؛ و از آنجا که با تغییر مکان نمیتوان خود را اصلاح کرد، سرانجام متوجه میشویم که فقط توانستیم به پشیمانیهایمان و به رنجهایمان اضافه کنیم. 0 4 روشنا 1404/2/31 آدلف بنژامن کنستان 3.8 10 صفحۀ 13 زنان دلفریب میتوانند موجب شر زیادی گردند، هرچند مردان نیز که قویترند و بیشترِ حواسشان به کارهای مهم است تا به احساسات، و قرار است که مرکز و محور امور پیرامون خود باشند، به اندازه زنان این توان بزرگوارانه و خطرناک را ندارند که برای دیگری و به خاطر دیگری زندگی کنند. این ترفندِ جلب محبت، که نخست بیاهمیت به نظر میآید، وقتی نسبت به انسانهای ضعیف به کار گرفته میشود چقدر سفاکانه میگردد و قلب و احساس عمیق زنان را هدف قرار میدهد، به ویژه که مشغولیات کاری ندارند و زندگی حرفهای اوقاتشان را تحتالشعاع قرار نمیدهد. آنها به طور طبیعی به مرد اعتماد میکنند، به خاطر غرور قابل عفوشان سادهلوحند و احساسشان این است که دلیل حیات و وجودشان این است که بدون رعایت احتیاط خود را به یک حامی بسپارند و همواره گرایش دارند نیاز به یک حامی را با نیاز به عشق اشتباه بگیرند! 0 3 روشنا 1404/2/31 آدلف بنژامن کنستان 3.8 10 صفحۀ 88 از آنجا که هردو خوب میدانستیم چه به هم خواهیم گفت، سکوت میکردیم تا آن سخنان را نشنویم. گاهی که یکی از ما حاضر به تسلیم میشد، زمان مساعد برای نزدیک شدن به هم را از دست میدادیم. قلبهای بیاعتماد و جریحهدارمان به پیشواز هم نمیرفتند. 0 4 روشنا 1404/2/31 آدلف بنژامن کنستان 3.8 10 صفحۀ 73 دوست داشتن زمانی که دیگر دوستتان ندارند بدبختی بزرگی است؛ اما از آن بدتر این است که وقتی شما دیگر احساس عشقی نمیکنید با عشقی شورانگیز دوستتان داشته باشند. 0 4 روشنا 1404/2/31 آدلف بنژامن کنستان 3.8 10 صفحۀ 100 چه به این زندگی چنگ بیندازیم و چه آن را تکهتکه کنیم، نمیتوانیم بر مدت آن اضافه کنیم! پس آیا این زندگی ارزش آن را دارد که به خاطرش بجنگیم؟ 1 17 روشنا 1404/2/31 آدلف بنژامن کنستان 3.8 10 صفحۀ 72 به محض اینکه رازی میان دو عاشق به وجود آید، به محض اینکه یکی فکرش را از دیگری پنهان کند،جذابیت عشق از میان میرود و سعادت ویران میشود. خشم، بیانصافی، حتی شیطنت قابل گذشتند؛ اما پنهانکاری عنصری بیگانه وارد عشق میکند که ماهیت آن را تغییر میدهد و پلاسیدهاش میکند. 0 4 روشنا 1404/2/31 آدلف بنژامن کنستان 3.8 10 صفحۀ 48 شما موقعیت مرا میدانید، اخلاق غریب و نجوش مرا میشناسید، میدانید که در قلبم اعتنایی به علایق دنیوی ندارم، میدانید که هم مردمگریزم هم در عین حال از تنهایی رنج میبرم. 0 1 روشنا 1404/2/30 آدلف بنژامن کنستان 3.8 10 صفحۀ 39 دنبال استدلالی میگشتم تا در نظر خودم با افتخار از این نبرد خلاص شوم. به خود تأکید کردم که نباید عجله کرد، که النور هنوز آمادگی شنیدن اعتراف مرا ندارد و عاقلانهتر این است که صبر پیشه کنم. معمولاً برای آرامش وجدان، همیشه ناتوانیها و ضعفهایمان را به حسابگری و ترفند شخصی تعبیر میکنیم. این کار موجب میشود آن بخش از طینت ما که به اصطلاح ناظر نیمی دیگر از شخصیتمان است ارضا شود. 0 5 روشنا 1404/2/30 آدلف بنژامن کنستان 3.8 10 صفحۀ 34 عواطف آدمی آشفته و مغشوشند؛ ترکیبی از تودهای حسهای گوناگون که قابل توجیه نیستند: واژهها، که همواره زمخت و عامیانهاند، میتوانند نامی به آنها بدهند اما هرگز نمیتوانند آنها را توصیف کنند. 0 5 روشنا 1404/2/29 آدلف بنژامن کنستان 3.8 10 صفحۀ 31 لازمه عادت کردن به نوع بشر، تمام ظاهرسازیاش، خویشتنپرستیاش، و منافع شخصیاش، زمان است. شگفتی دوران جوانی ما از چنین جامعه تصنعی و متعذیای حاکی از قلبی بیشائبه است و نه روحی بدذات. جامعه به هر حال به هراسیدن نیازی ندارد. سایهاش چنان سنگین و نفوذش چنان بیرحمانه و قَدَر است که خیلی زود ما را به قالب بقیه در میآورد. و ما دیگر حیرت نمیکنیم، مگر از شگفتی سابقی که داشتیم. 0 23 روشنا 1404/2/28 تکامل فیزیک لئوپولد اینفلد 5.0 0 صفحۀ 16 فکر انسان تصویری از جهان خلق میکند که پیوسته در حال تغییر است. کار گالیله این بود که بینش شهودی را باطل شمرد، و نگرش جدیدی را به جای آن گذاشت: اهمیت کشف گالیله در همین است. پ.ن: فکر میکنم گالیله از اولین کسانی بود که با آزمایش فکری قانونی از جهان رو کشف کرد. و اون هم اینکه برعکس چیزی که ارسطو میگفت، برای حرکت پیوسته یک جسم، نیازی به حضور پیوسته نیرو نیست. 6 11 روشنا 1404/2/22 واقعیت ناپیدا: سفری به گرانش کوانتومی کارلو روولی 4.7 4 صفحۀ 245 پذیرش اینکه دانش ما ذاتاً قطعی و کامل نیست، پذیرفتن زندگیای غرق در ناآگاهی و راز است، زندگیای پر از سوالاتی که پاسخهایشان را نمیدانیم. سوالاتی که هنوز پاسخشان را نمیدانیم و شاید هیچگاه هم ندانیم. ممکن است زندگی با عدم قطعیت دشوار باشد. کسانی هستند که هر نوع قطعیتی را حتی اگر کاملاً بیاساس باشد، به عدم قطعیتِ ناشی از شناخت محدودیتهای انسان ترجیح میدهند. 0 9 روشنا 1404/2/22 واقعیت ناپیدا: سفری به گرانش کوانتومی کارلو روولی 4.7 4 صفحۀ 245 به همین دلیل است که علم و عرصههای پیشاعلمی شناخت، مدام در مقابل یکدیگر قرار میگیرند. نه به این دلیل که علم ادعا میکند جوابهای نهایی را در اختیار دارد بلکه دقیقاً برعکس: به این دلیل که روح علمی به هرکسی که ادعا میکند جوابهای نهایی را میداند یا دسترسی خاصی به حقیقت دارد، بیاعتماد است. بعضیها این بیاعتمادی را مزاحم خود میدانند. علم از وجود عرصههای دیگر آشفته نخواهد شد: برخی از این عرصهها با تفکر علمی آشفته میشوند. 0 4 روشنا 1404/2/22 واقعیت ناپیدا: سفری به گرانش کوانتومی کارلو روولی 4.7 4 صفحۀ 245 سرشت تفکر علمی، نقد و سرکشی و نارضایتی است در مقابل مفاهیم از پیش تعیینشده و محترم یا حقیقتی دسترسناپذیر. جستوجوی دانش نه با قطعیت بلکه با یک بیاعتمادی رادیکال به مفهوم قطعیت پیش میرود. 0 3 روشنا 1404/2/22 واقعیت ناپیدا: سفری به گرانش کوانتومی کارلو روولی 4.7 4 صفحۀ 240 یک موجود زنده، سیستمی است که برای اینکه همواره خودش بماند، مدام خود را از طریق برهمکنش پیوسته با جهان خارج بازسازی میکند. 0 4 روشنا 1404/2/22 واقعیت ناپیدا: سفری به گرانش کوانتومی کارلو روولی 4.7 4 صفحۀ 198 این بدین معنا نیست که علم صرفاً هنر پیشبینیهای قابل اندازهگیری است. برخی فلاسفه علم با محدود کردن آن به پیشبینیهای عددی، دست و پایش را بیش از اندازه میبندند. آنها نکته اصلی را درنیافتهاند چرا که وسیله را با هدف اشتباه گرفتهاند. پیشبینیهای عددی قابل آزمایش، وسیلهای برای اثبات فرضیهها هستند. هدف پژوهشهای علمی صرفاً ارائه پیشبینی نیست: هدف علم این است که بفهمد جهان چگونه کار میکند، تصویری از جهان بسازد و آن را گسترش دهد و ساختاری مفهومی فراهم کند که از طریق آن بتوانیم به جهان بیندیشیم. علم بیش از آنکه فنی باشد، تصویری است. 0 7 روشنا 1404/2/21 واقعیت ناپیدا: سفری به گرانش کوانتومی کارلو روولی 4.7 4 صفحۀ 185 اکنون تمام آنچه را در درازنای شب گفتند شنیدیم و تمام اندیشههاشان را روی هم گذاشتند تا ما شاهد چیزی باشیم که نمیتواند تنها خیال باشد و وهم و به چیزی بسیار ماندنی بدل خواهد شد چیزی که غریب اما به هر روی بسیار ستایشبرانگیز است شکسپیر 0 5 روشنا 1404/2/21 واقعیت ناپیدا: سفری به گرانش کوانتومی کارلو روولی 4.7 4 صفحۀ 173 چیزها تنها نسبت به یکدیگر تغییر میکنند. در سطحی بنیادین، زمانی در کار نیست. 0 14 روشنا 1404/2/20 واقعیت ناپیدا: سفری به گرانش کوانتومی کارلو روولی 4.7 4 صفحۀ 167 به بیان واضح، فضا دیگر در نظریه بنیادین وجود ندارد و کوانتومهای میدان گرانشی در فضا نیستند. به همین معنا زمان هم دیگر در نظریه بنیادین وجود ندارد: تغییرات کوانتومهای میدان گرانشی در زمان رخ نمیدهد. زمان صرفاً شمارنده برهمکنشهای آنهاست. همانطور که از معادله ویلر-دویت مشخص است، معادلات بنیادی دیگر شامل متغیر زمان نیستند. زمان مانند فضا نتیجه میدان گرانشی است. 0 10
بریدههای کتاب روشنا روشنا دیروز هوا را از من بگیر، خنده ات را نه!: گزینه شعرهای عاشقانه پابلو نرودا 3.4 4 صفحۀ 69 2 36 روشنا 1404/2/31 آدلف بنژامن کنستان 3.8 10 صفحۀ 136 شرایط اهمیت زیادی ندارند، خصلت فرد مهم است؛ انسان بیهوده با اشیاء و افراد قطع رابطه میکند؛ اما با خودش نمیتواند قطع رابطه کند. موقعیت را تغییر میدهیم اما در هر موقعیت دیگر، عذابی را که امید داشتیم از آن رها شویم، با خود حمل میکنیم؛ و از آنجا که با تغییر مکان نمیتوان خود را اصلاح کرد، سرانجام متوجه میشویم که فقط توانستیم به پشیمانیهایمان و به رنجهایمان اضافه کنیم. 0 4 روشنا 1404/2/31 آدلف بنژامن کنستان 3.8 10 صفحۀ 13 زنان دلفریب میتوانند موجب شر زیادی گردند، هرچند مردان نیز که قویترند و بیشترِ حواسشان به کارهای مهم است تا به احساسات، و قرار است که مرکز و محور امور پیرامون خود باشند، به اندازه زنان این توان بزرگوارانه و خطرناک را ندارند که برای دیگری و به خاطر دیگری زندگی کنند. این ترفندِ جلب محبت، که نخست بیاهمیت به نظر میآید، وقتی نسبت به انسانهای ضعیف به کار گرفته میشود چقدر سفاکانه میگردد و قلب و احساس عمیق زنان را هدف قرار میدهد، به ویژه که مشغولیات کاری ندارند و زندگی حرفهای اوقاتشان را تحتالشعاع قرار نمیدهد. آنها به طور طبیعی به مرد اعتماد میکنند، به خاطر غرور قابل عفوشان سادهلوحند و احساسشان این است که دلیل حیات و وجودشان این است که بدون رعایت احتیاط خود را به یک حامی بسپارند و همواره گرایش دارند نیاز به یک حامی را با نیاز به عشق اشتباه بگیرند! 0 3 روشنا 1404/2/31 آدلف بنژامن کنستان 3.8 10 صفحۀ 88 از آنجا که هردو خوب میدانستیم چه به هم خواهیم گفت، سکوت میکردیم تا آن سخنان را نشنویم. گاهی که یکی از ما حاضر به تسلیم میشد، زمان مساعد برای نزدیک شدن به هم را از دست میدادیم. قلبهای بیاعتماد و جریحهدارمان به پیشواز هم نمیرفتند. 0 4 روشنا 1404/2/31 آدلف بنژامن کنستان 3.8 10 صفحۀ 73 دوست داشتن زمانی که دیگر دوستتان ندارند بدبختی بزرگی است؛ اما از آن بدتر این است که وقتی شما دیگر احساس عشقی نمیکنید با عشقی شورانگیز دوستتان داشته باشند. 0 4 روشنا 1404/2/31 آدلف بنژامن کنستان 3.8 10 صفحۀ 100 چه به این زندگی چنگ بیندازیم و چه آن را تکهتکه کنیم، نمیتوانیم بر مدت آن اضافه کنیم! پس آیا این زندگی ارزش آن را دارد که به خاطرش بجنگیم؟ 1 17 روشنا 1404/2/31 آدلف بنژامن کنستان 3.8 10 صفحۀ 72 به محض اینکه رازی میان دو عاشق به وجود آید، به محض اینکه یکی فکرش را از دیگری پنهان کند،جذابیت عشق از میان میرود و سعادت ویران میشود. خشم، بیانصافی، حتی شیطنت قابل گذشتند؛ اما پنهانکاری عنصری بیگانه وارد عشق میکند که ماهیت آن را تغییر میدهد و پلاسیدهاش میکند. 0 4 روشنا 1404/2/31 آدلف بنژامن کنستان 3.8 10 صفحۀ 48 شما موقعیت مرا میدانید، اخلاق غریب و نجوش مرا میشناسید، میدانید که در قلبم اعتنایی به علایق دنیوی ندارم، میدانید که هم مردمگریزم هم در عین حال از تنهایی رنج میبرم. 0 1 روشنا 1404/2/30 آدلف بنژامن کنستان 3.8 10 صفحۀ 39 دنبال استدلالی میگشتم تا در نظر خودم با افتخار از این نبرد خلاص شوم. به خود تأکید کردم که نباید عجله کرد، که النور هنوز آمادگی شنیدن اعتراف مرا ندارد و عاقلانهتر این است که صبر پیشه کنم. معمولاً برای آرامش وجدان، همیشه ناتوانیها و ضعفهایمان را به حسابگری و ترفند شخصی تعبیر میکنیم. این کار موجب میشود آن بخش از طینت ما که به اصطلاح ناظر نیمی دیگر از شخصیتمان است ارضا شود. 0 5 روشنا 1404/2/30 آدلف بنژامن کنستان 3.8 10 صفحۀ 34 عواطف آدمی آشفته و مغشوشند؛ ترکیبی از تودهای حسهای گوناگون که قابل توجیه نیستند: واژهها، که همواره زمخت و عامیانهاند، میتوانند نامی به آنها بدهند اما هرگز نمیتوانند آنها را توصیف کنند. 0 5 روشنا 1404/2/29 آدلف بنژامن کنستان 3.8 10 صفحۀ 31 لازمه عادت کردن به نوع بشر، تمام ظاهرسازیاش، خویشتنپرستیاش، و منافع شخصیاش، زمان است. شگفتی دوران جوانی ما از چنین جامعه تصنعی و متعذیای حاکی از قلبی بیشائبه است و نه روحی بدذات. جامعه به هر حال به هراسیدن نیازی ندارد. سایهاش چنان سنگین و نفوذش چنان بیرحمانه و قَدَر است که خیلی زود ما را به قالب بقیه در میآورد. و ما دیگر حیرت نمیکنیم، مگر از شگفتی سابقی که داشتیم. 0 23 روشنا 1404/2/28 تکامل فیزیک لئوپولد اینفلد 5.0 0 صفحۀ 16 فکر انسان تصویری از جهان خلق میکند که پیوسته در حال تغییر است. کار گالیله این بود که بینش شهودی را باطل شمرد، و نگرش جدیدی را به جای آن گذاشت: اهمیت کشف گالیله در همین است. پ.ن: فکر میکنم گالیله از اولین کسانی بود که با آزمایش فکری قانونی از جهان رو کشف کرد. و اون هم اینکه برعکس چیزی که ارسطو میگفت، برای حرکت پیوسته یک جسم، نیازی به حضور پیوسته نیرو نیست. 6 11 روشنا 1404/2/22 واقعیت ناپیدا: سفری به گرانش کوانتومی کارلو روولی 4.7 4 صفحۀ 245 پذیرش اینکه دانش ما ذاتاً قطعی و کامل نیست، پذیرفتن زندگیای غرق در ناآگاهی و راز است، زندگیای پر از سوالاتی که پاسخهایشان را نمیدانیم. سوالاتی که هنوز پاسخشان را نمیدانیم و شاید هیچگاه هم ندانیم. ممکن است زندگی با عدم قطعیت دشوار باشد. کسانی هستند که هر نوع قطعیتی را حتی اگر کاملاً بیاساس باشد، به عدم قطعیتِ ناشی از شناخت محدودیتهای انسان ترجیح میدهند. 0 9 روشنا 1404/2/22 واقعیت ناپیدا: سفری به گرانش کوانتومی کارلو روولی 4.7 4 صفحۀ 245 به همین دلیل است که علم و عرصههای پیشاعلمی شناخت، مدام در مقابل یکدیگر قرار میگیرند. نه به این دلیل که علم ادعا میکند جوابهای نهایی را در اختیار دارد بلکه دقیقاً برعکس: به این دلیل که روح علمی به هرکسی که ادعا میکند جوابهای نهایی را میداند یا دسترسی خاصی به حقیقت دارد، بیاعتماد است. بعضیها این بیاعتمادی را مزاحم خود میدانند. علم از وجود عرصههای دیگر آشفته نخواهد شد: برخی از این عرصهها با تفکر علمی آشفته میشوند. 0 4 روشنا 1404/2/22 واقعیت ناپیدا: سفری به گرانش کوانتومی کارلو روولی 4.7 4 صفحۀ 245 سرشت تفکر علمی، نقد و سرکشی و نارضایتی است در مقابل مفاهیم از پیش تعیینشده و محترم یا حقیقتی دسترسناپذیر. جستوجوی دانش نه با قطعیت بلکه با یک بیاعتمادی رادیکال به مفهوم قطعیت پیش میرود. 0 3 روشنا 1404/2/22 واقعیت ناپیدا: سفری به گرانش کوانتومی کارلو روولی 4.7 4 صفحۀ 240 یک موجود زنده، سیستمی است که برای اینکه همواره خودش بماند، مدام خود را از طریق برهمکنش پیوسته با جهان خارج بازسازی میکند. 0 4 روشنا 1404/2/22 واقعیت ناپیدا: سفری به گرانش کوانتومی کارلو روولی 4.7 4 صفحۀ 198 این بدین معنا نیست که علم صرفاً هنر پیشبینیهای قابل اندازهگیری است. برخی فلاسفه علم با محدود کردن آن به پیشبینیهای عددی، دست و پایش را بیش از اندازه میبندند. آنها نکته اصلی را درنیافتهاند چرا که وسیله را با هدف اشتباه گرفتهاند. پیشبینیهای عددی قابل آزمایش، وسیلهای برای اثبات فرضیهها هستند. هدف پژوهشهای علمی صرفاً ارائه پیشبینی نیست: هدف علم این است که بفهمد جهان چگونه کار میکند، تصویری از جهان بسازد و آن را گسترش دهد و ساختاری مفهومی فراهم کند که از طریق آن بتوانیم به جهان بیندیشیم. علم بیش از آنکه فنی باشد، تصویری است. 0 7 روشنا 1404/2/21 واقعیت ناپیدا: سفری به گرانش کوانتومی کارلو روولی 4.7 4 صفحۀ 185 اکنون تمام آنچه را در درازنای شب گفتند شنیدیم و تمام اندیشههاشان را روی هم گذاشتند تا ما شاهد چیزی باشیم که نمیتواند تنها خیال باشد و وهم و به چیزی بسیار ماندنی بدل خواهد شد چیزی که غریب اما به هر روی بسیار ستایشبرانگیز است شکسپیر 0 5 روشنا 1404/2/21 واقعیت ناپیدا: سفری به گرانش کوانتومی کارلو روولی 4.7 4 صفحۀ 173 چیزها تنها نسبت به یکدیگر تغییر میکنند. در سطحی بنیادین، زمانی در کار نیست. 0 14 روشنا 1404/2/20 واقعیت ناپیدا: سفری به گرانش کوانتومی کارلو روولی 4.7 4 صفحۀ 167 به بیان واضح، فضا دیگر در نظریه بنیادین وجود ندارد و کوانتومهای میدان گرانشی در فضا نیستند. به همین معنا زمان هم دیگر در نظریه بنیادین وجود ندارد: تغییرات کوانتومهای میدان گرانشی در زمان رخ نمیدهد. زمان صرفاً شمارنده برهمکنشهای آنهاست. همانطور که از معادله ویلر-دویت مشخص است، معادلات بنیادی دیگر شامل متغیر زمان نیستند. زمان مانند فضا نتیجه میدان گرانشی است. 0 10