بریدهای از کتاب شهرت دیرهنگام اثر آرتور شنیتسلر
3 روز پیش
صفحۀ 15
- بله، داستان همان داستان قدیمی است. در آغاز کار شادی ناشی از آفرینش کفایتمان میکند و نیز همدردی کسانی که درکمان میکنند، اما سرانجام وقتی میبینی چه کسانی عرض اندام میکنند صاحب اسم و رسم میشوند و به شهرت دست مییابند، آن وقت است که دوست داری صدای تو را هم بشنوند و از تو هم تقدیر بشود. بعد نوبت سرخوردگیهاست. رشکِ بیاستعدادها، سادهانگاری و نیات سوء منتقدین و بعد بیتوجهی دهشتبار تودهها. بعدش دیگر خسته میشوی، خستهی خسته. هنوز هم همچنان حرفهای زیادی برای گفتن داری اما کو گوش شنوا. تا اینکه سرانجام خودت هم از یاد میبری که تو هم یکی از آنهایی بودهای که خواهان عظمت بودهاند و چه بسا عظمت هم خلق کرده باشند.
- بله، داستان همان داستان قدیمی است. در آغاز کار شادی ناشی از آفرینش کفایتمان میکند و نیز همدردی کسانی که درکمان میکنند، اما سرانجام وقتی میبینی چه کسانی عرض اندام میکنند صاحب اسم و رسم میشوند و به شهرت دست مییابند، آن وقت است که دوست داری صدای تو را هم بشنوند و از تو هم تقدیر بشود. بعد نوبت سرخوردگیهاست. رشکِ بیاستعدادها، سادهانگاری و نیات سوء منتقدین و بعد بیتوجهی دهشتبار تودهها. بعدش دیگر خسته میشوی، خستهی خسته. هنوز هم همچنان حرفهای زیادی برای گفتن داری اما کو گوش شنوا. تا اینکه سرانجام خودت هم از یاد میبری که تو هم یکی از آنهایی بودهای که خواهان عظمت بودهاند و چه بسا عظمت هم خلق کرده باشند.
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.