معرفی کتاب زندگی سه باره آنتیگونه (نمایشنامه) با مقدمه ای بر شناخت آنتیگونه نزد هگل و لاکان اثر اسلاوی ژیژک مترجم امید صادقی سراجی

زندگی سه باره آنتیگونه (نمایشنامه) با مقدمه ای بر شناخت آنتیگونه نزد هگل و لاکان

زندگی سه باره آنتیگونه (نمایشنامه) با مقدمه ای بر شناخت آنتیگونه نزد هگل و لاکان

اسلاوی ژیژک و 2 نفر دیگر
3.1
4 نفر |
3 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

9

خواهم خواند

4

ناشر
اریش
شابک
9786226712361
تعداد صفحات
134
تاریخ انتشار
1399/10/6

توضیحات

کتاب زندگی سه باره آنتیگونه (نمایشنامه) با مقدمه ای بر شناخت آنتیگونه نزد هگل و لاکان، ویراستار زهرا تقی زاده.

لیست‌های مرتبط به زندگی سه باره آنتیگونه (نمایشنامه) با مقدمه ای بر شناخت آنتیگونه نزد هگل و لاکان

یادداشت‌ها

          🔴📖در کتاب نمایشنامه سه باره آنتیگونه نوشته‌ی ژیژک اهل اسلواکی 🇸🇰بخش اعظم کتاب به مقدمه اختصاص داره در مقدمه‌ی مترجم گفته میشه دو فرد این نمایشنامه رو می‌خونن و دوستش دارن یا تحت تاثیر تئاتر هستن ویا فلسفه،مترجم معتقده که بهتره مقدمه نویسنده خونده بشه تا درک بهتری از نمایشنامه داشته باشیم
واما در مقدمه‌ی مفصل نویسنده که فیلسوف ونظریه‌پرداز ومنتقد مشهوری هستش  (البته از قبل شناختی روش نداشتم با این نمایشنامه رفتم سراغ بیوگرافیش) گفته میشه که نام آنتیگونه با وجود اینکه یکی از روایت‌های بنیادین تمدن غرب هستش پس از پایان  دوره اجرایش در یونان  در طول تاریخ  گمنام بوده تااواخر قرن۱۸به بعد دوباره شهرتش  اوج گرفته
کتاب با مقدمه‌ی مفصلی از نویسنده  آغاز می‌شه که خودش می‌تونه یه کتاب بشه ،متن مقدمه از عبارات آثار زیادی گرته برداری کرده پدیدارشناسی روح هگل ، و نظرات لاکان وفروید و....
📍نویسنده از داستان آنتیگونه برای بررسی پرسش‌های عمیق فلسفی درباره قانون، اخلاق و مقاومت استفاده میکنه  ژیژک با تکیه بر پیشینه خود در روانکاوی لاکانی، مارکسیسم و فلسفه هگل، تحلیل خودش رو ارائه میده و نه تنها نور جدیدی بر نمایشنامه کلاسیک روشن میکنه، بلکه اونرو به مسائل سیاسی و اجتماعی معاصر نیز مرتبط میکنه
نویسنده اذعان میکنه این نمایشنامه داعیه‌ی هنری بودن نداره واون رو یه مشق اخلاقی ،سیاسی،فلسفی حساب کنید. در ادامه به سراغ تحلیل‌های هگل میره و بعدنظران روان‌شناسی  لاکان و فروید
📌هگل برای قهرمان تراژدی دو حالت رو در نظر گرفته،یا یک قهرمان پیش از اینکه دورش رسیده باشه پدیدار می‌شه و مقابل سنت جاری می‌ایسته گاهی هم نه برعکس یک قهرمان لجوج مدت مدت‌ها از اینکه الگوواره جدید جای قبلی رو گرفته بر سنت یک دوره سرآمده پافشاری می‌کنه،مثال محبوب هگل برای اولین الگو سقراط هستش که جلوتر از زمانه خودش بوده و هگل برای مثال دوم قهرمان به سنت‌های گذشته وفادار مونده با الگواره منسوخش همزاد پنداری می‌کنه آنتیگونه رو مثال می‌زنه
📍از نظر هگل در آنتی گونه قانون خدایان در مقابل قانون دولت قرار می‌گیره هگل با توجه به تحول شخصیت کرئون که در پایان نمایشنامه به  سرنوشت تراژیک خودش می‌رسه نام کرئون رو برازنده نمایشنامه می‌دونه نه آنتیگونه‌ای که همونی بود که بود 
در ادامه از دیدگاه هگل به زن و جایگاه اون در خانواده پرداخته می‌شه وهمچنین به سراغ لاکان و نظریه روانشناسی اون و مقایسه با نظریه فروید درمورد ادیپ می‌کنه ،البته تفسیر لاکان و  فروید که خیلی مطلوب من نبود و به شخصی از اون عبور کردم در ادامه هم از مخالفت جامعه فمنیسم با نظرلاکان صحبت میکنه 
دریک کلام میشه تقریبا" خلاصه کرد هگل آنتی گونه رو قهرمانی می‌بینه که به ارزش‌های جهانی منقضی شده وفادار مونده و لاکان اون رو چهره یک آسیب در چارچوب یک آسیب شناسی پاتولوژی معنی می‌کنه
📌این نمایشنامه که همانطور که در نمایشنامه سوفوکل خوندیم  بر درگیری بین شخصیت آنتیگونه و دایی اون،که  پادشاه تب هست ونامش کرئون، متمرکز شده که حکم داده برادر آنتیگونه، پولینیس، که خائن به حساب می‌آید، نباید به رسم وآیین همه دفن بشه آنتیگونه از این دستور سرپیچی میکنه و معتقده که قانون الهی و وظیفه خانوادگی بر دستورات دولت برتری داره و مقاومت او منجر به دستگیری و در نهایت مرگ او میشه، اما سرپیچی او سوالات مهمی رو در مورد وجدان فردی، وظیفه اخلاقی و رابطه بین فرد و دولت ایجاد می‌کنه 
🔷 ژیژک در ادامه یک سه گانه رو پیش چشم مخاطب امروزی قرار میده نقطه آغاز هر سه تا یکسان ولی راه روایت‌ها در بزنگاه سرنوشت ساز رویارویی آنتیگونه و کرئن از هم جدا می‌شه
🔸روایت اول به داستان سوفوکل کاملا"پایبنده  وکرئون آنتیگونه رو مجازات میکنه وکرئون با خودکشی پسروهمسرش پایانی تراژیک براش رقم میخوره، همسرایان در پایان اصولگرایی بی‌قید و شرط آنتیگونه رو ستایش میکنن وتمام
🔸روایت دوم روایتی رو تصویر میکنه که چی میشد اگر آنتیگونه می‌تونست کرئون رو مجاب کنه که برادرش رو به رسم کهن به خاک بسپارن اینجا همسرایان میگن که طبقه حاکم می‌تونن آبرومند باشن به اصول پایبند باشن و بهاش رو مردم عادی بپردازن درپایان مردم شورش میکنن وکرئون وپسرش رو گردن میزنن 
🔸در روایت سوم همسرایان فقط سیاهی لشکر و بلندگوی پچ پچ‌های در گوشی نیستن بلکه خودشون تبدیل به نیروی فعالی میشن و در اوج تقابل آنتیگنه و کرئن هر دو رو به خاطر جدال بی‌جایی که حیات دولتشهر رو به خطر انداخته محاکمه می‌کنن به عنوان یک نهاد عمومی به سبک کمیته امنیت عمومی شهر عمل میکنن وآنتیگونه وکرئون هردو کشته میشن
✂️📝بریده‌ای تکان‌دهنده از کتاب:
ایسمنه: تو زن پسرت را می‌کشی؟
کرئون: باکی نیست.مرتع برای شخم زدن فراوان است💔
ایسمنه: پدر شوربختمان بر مرتع مادرش بذر کشت.💔
        

100

          نثر کتاب فاخر، خوب، خوشخوان و بسیار روان است. در این کتاب؛ نمایش‌نامۀ «آنتیگونه» را با عنوان «زندگی سه‌بارۀ آنتیگونه» از «اسلاوی ژیژک» می‌خوانیم که بازآفرینی جالبی است.

* عناوین بخش‌های مختلف کتاب به شرح زیر است:

ـ دیباچه
ـ مقدمۀ مترجم
ـ ساختمان و هدف پدیدارشناسی روح
ـ جهان پیشامسیحی جاهلیت در پدیدارشناسی روح
ـ وظیفه در برابر مردگان
ـ نقش خواهر چونان الگوی بنیادین حیات‌اخلاقی به‌هنجاری
ـ زن چونان نیروی نابودگر جهان پیشامسیحی جاهلی
ـ پساروان‌شناسی لاکان
ـ نمادین و واقعی
ـ در بارۀ سمینار هفتم
ـ زاریِ آنتیگونه
ـ عبور از آستانه
ـ پلی‌نئیکس
ـ تَـعَـیُّـن رانۀ مرگ
ـ مخالفان هگل و لاکان ـ فمنیست‌ها
ـ جودیت باتلر
ـ سیسلیا سیوهولم
ـ لوس ایریگاری
ـ بدو آنتیگونه بدو!
ـ زندگی سه‌بارۀ آنتیگونه
ـ فهرست اصطلاحات
ـ فهرست منابع
ـ یادداشت‌ها

اصل ماجرا همان است که در آثار «سوفوکل» خوانده‌ایم؛ اما در این کتاب، داستان را از زمانی می‌خوانیم که «آنتیگونه»؛ «ایسمنه» را به بیرون از کاخ فرامی‌خواند تا از او کمک بخواهد.

در ادامه و در بزنگاه داستان؛ یعنی زمانی که «آنتیگونه» و «کرئون» مشغول بحث با هم هستند، سه نگاه و سه پایان برای داستان را شاهدیم که هر یک زیبایی‌ها و جذابیت‌های خاص خود را دارد.

1ـ نخستین نگاه؛ تقریبا به اصل نمایش‌نامۀ «سوفوکل» وفادار است و «کرئون» به پندهای «تیرزیاس» پیر و نابینا توجه نمی‌کند و داستان همان‌گونه پایان می‌یابد و سرانجام «کرئون» جنازۀ «هایمون» را با خود به درون کاخ می‌بَـرَد. 

2ـ در نگاه دوم؛ «کرئون» به موقع، به سراغ «آنتیگونه» و «هایمون» می‌رود و می‌بیند که «آنتیگونه» گریان است و «هایمون» او را در آغوش گرفته است. سپس هر سه با هم، به محلی که جنازۀ «پلی‌نئیکس» افتاده می‌روند تا او را دفن کنند.

در همین هنگام؛ مردم هجوم می‌آورند و «کرئون» و «هایمون» را می‌کشند و «آنتیگونه» به کاخ می‌آید و همسرایان «آنتیگونه» را مقصر دانسته و او را ملامت می‌کنند.

3ـ در نگاه سوم؛ همسرایان «کرئون» و «آنتیگونه» را مقصر این همه بلا و مصیبت مردم تبای می‌شمارند. ابتدا «کرئون» را به مرگ محکوم می‌کنند و نگهبانان او را به داخل کاخ برده و می‌کشند.

سپس «آنتیگونه» را هم به مرگ محکوم می‌کنند و «هایمون» که در دوراهی عشق و وظیفه درمانده، به جای کشتن «آنتیگونه» گلوی خود را با خنجر می‌بُـرَد و همسرایان هم به «آنتیگونه» حمله کرده و او را می‌کشند.

در این کتاب پیش از متن نمایش‌نامه، مطالب بسیار جالب و آموزنده‌ای از زبان چند تن از شخصیت‌های علمی و فلسفی؛ چون «هگل»، «لاکان» و دیگران در بارۀ نمایش‌نامۀ «آنتیگونه»، «ادیپ» و چند اثر مشابه چون «الکترا» آمده که هم خواندنی است و هم حاوی نکاتی تأمّل‌برانگیز از دیدگاه‌های آنان است.

نظرات و دیدگاه‌های شخصیت‌ها که به خوبی توضیح داده شده، اهمیت و ارزش این داستان در ادبیات اروپا و غرب را نشان می‌دهد. در مجموع به جز یکی دو صفحه که منظور نویسنده را در نیافتم؛ بقیه را با حوصله خواندم و لذت بردم. هر چند تمام مطالب بیان شده را نپسندیدم.

در بارۀ نثر مترجم هم باید بگویم که بسیار خوب و عالی بود و دقیقا مشخص بود که مترجم همان‌گونه که خود در مقدمه شرح داده، می‌داند چه می‌کند و این از اطلاعات، مطالعه و قدرت بالای قلم مترجم حکایت دارد. علاقه‌مندان را به مطالعۀ این کتاب خوب دعوت می‌کنم.
        

51

روشنا

روشنا

4 روز پیش

           «زندگی سه باره آنتیگونه» نوشته‌ی اسلاوی ژیژک فیلسوف معاصره که سه پایان موازی از نمایشنامه آنتیگونه اثر سوفوکل رو به تصویر می‌کشه.
از نظر هنری نمایشنامه اصلاً قابل توجه نیست و خود ژیژک هم گفته این متن بیانیه‌ای سیاسیه تا اثر هنری.

🐞اسپویل:
پایان اول که خود داستان آنتیگونه سوفوکل بود. 
پایان دوم رو از این جهت دوست داشتم که به این سوال پاسخ می‌داد: «اگه کرئون آنتیگونه رو نمی‌کشت، چه اتفاقی می‌افتاد؟»
و جواب ژیژک این بود که این بار مردم هر دو نفر رو می‌کشتن. چرا که پولونیکس خیانت کرده بود و حالا شاه بدون توجه به خون‌هایی که ریخته شده، پولونیکس رو با احترام به خاک می‌سپاره.
پایان سوم هم خیلی مسخره بود. ناگهان مردم تبای به پا می‌خیزن و هردو رو مجازات می‌کنن. کرئون به گناه استبداد و آنتیگونه به خاطر شورش بورژوایی.

قسمت اول کتاب مقدمه‌ایه که تا آخر هم متوجه نشدم مقدمه‌ی مترجم بود یا نویسنده! اول کتاب گفته میشه، کتاب از سه بخش تشکیل شده: مقدمه مترجم، پیشگفتار نویسنده و متن نمایشنامه. اما بعد از قسمت مقدمه مترجم، هیچ عنوانی تحت نام «پیشگفتار نویسنده» به چشم نمی‌خوره که توضیح بده مقدمه مترجم کجا به پایان میرسه و پیشگفتار شروع میشه. 
با توجه به فیلسوف بودن نویسنده، فکر کردم توضیحاتی که از خوانش هگل و لاکان از آنتیگونه داده شده، نوشتار نویسنده است. اما حین خوندن دیدم داره درمورد خوانش «ژیژک» از آنتیگونه صحبت میشه. و از اون جایی که عجیبه نویسنده از خودش با اسم یاد کنه و بگه «به تعبیر ژیژک»، پس فکر کردم هم‌چنان در مقدمه مترجم هستیم. و ناگهان در زیرعنوان «بدو آنتیگونه بدو!»، نویسنده رو می‌بینیم که میگه «در برداشت خودم از آنتیگونه».
به هر حال به حدی از این موضوع عصبانی شدم که مقدمه رو نیمه‌کاره گذاشتم. تا جایی که خوندم، توضیحاتی درمورد خوانش هگل و لاکان از این نمایشنامه بود که با وجود گنگ بودن برام جالب بود.
[من این کتاب رو از طاقچه خوندم، پس ممکنه اشکالاتی که گفتم مربوط به طاقچه باشه و نه کتاب چاپی.]
        

20