یادداشت سعید بیگی

سعید بیگی

سعید بیگی

16 ساعت پیش

        نثر کتاب فاخر، خوب، خوشخوان و بسیار روان است. در این کتاب؛ نمایش‌نامۀ «آنتیگونه» را با عنوان «زندگی سه‌بارۀ آنتیگونه» از «اسلاوی ژیژک» می‌خوانیم که بازآفرینی جالبی است.

* عناوین بخش‌های مختلف کتاب به شرح زیر است:

ـ دیباچه
ـ مقدمۀ مترجم
ـ ساختمان و هدف پدیدارشناسی روح
ـ جهان پیشامسیحی جاهلیت در پدیدارشناسی روح
ـ وظیفه در برابر مردگان
ـ نقش خواهر چونان الگوی بنیادین حیات‌اخلاقی به‌هنجاری
ـ زن چونان نیروی نابودگر جهان پیشامسیحی جاهلی
ـ پساروان‌شناسی لاکان
ـ نمادین و واقعی
ـ در بارۀ سمینار هفتم
ـ زاریِ آنتیگونه
ـ عبور از آستانه
ـ پلی‌نئیکس
ـ تَـعَـیُّـن رانۀ مرگ
ـ مخالفان هگل و لاکان ـ فمنیست‌ها
ـ جودیت باتلر
ـ سیسلیا سیوهولم
ـ لوس ایریگاری
ـ بدو آنتیگونه بدو!
ـ زندگی سه‌بارۀ آنتیگونه
ـ فهرست اصطلاحات
ـ فهرست منابع
ـ یادداشت‌ها

اصل ماجرا همان است که در آثار «سوفوکل» خوانده‌ایم؛ اما در این کتاب، داستان را از زمانی می‌خوانیم که «آنتیگونه»؛ «ایسمنه» را به بیرون از کاخ فرامی‌خواند تا از او کمک بخواهد.

در ادامه و در بزنگاه داستان؛ یعنی زمانی که «آنتیگونه» و «کرئون» مشغول بحث با هم هستند، سه نگاه و سه پایان برای داستان را شاهدیم که هر یک زیبایی‌ها و جذابیت‌های خاص خود را دارد.

1ـ نخستین نگاه؛ تقریبا به اصل نمایش‌نامۀ «سوفوکل» وفادار است و «کرئون» به پندهای «تیرزیاس» پیر و نابینا توجه نمی‌کند و داستان همان‌گونه پایان می‌یابد و سرانجام «کرئون» جنازۀ «هایمون» را با خود به درون کاخ می‌بَـرَد. 

2ـ در نگاه دوم؛ «کرئون» به موقع، به سراغ «آنتیگونه» و «هایمون» می‌رود و می‌بیند که «آنتیگونه» گریان است و «هایمون» او را در آغوش گرفته است. سپس هر سه با هم، به محلی که جنازۀ «پلی‌نئیکس» افتاده می‌روند تا او را دفن کنند.

در همین هنگام؛ مردم هجوم می‌آورند و «کرئون» و «هایمون» را می‌کشند و «آنتیگونه» به کاخ می‌آید و همسرایان «آنتیگونه» را مقصر دانسته و او را ملامت می‌کنند.

3ـ در نگاه سوم؛ همسرایان «کرئون» و «آنتیگونه» را مقصر این همه بلا و مصیبت مردم تبای می‌شمارند. ابتدا «کرئون» را به مرگ محکوم می‌کنند و نگهبانان او را به داخل کاخ برده و می‌کشند.

سپس «آنتیگونه» را هم به مرگ محکوم می‌کنند و «هایمون» که در دوراهی عشق و وظیفه درمانده، به جای کشتن «آنتیگونه» گلوی خود را با خنجر می‌بُـرَد و همسرایان هم به «آنتیگونه» حمله کرده و او را می‌کشند.

در این کتاب پیش از متن نمایش‌نامه، مطالب بسیار جالب و آموزنده‌ای از زبان چند تن از شخصیت‌های علمی و فلسفی؛ چون «هگل»، «لاکان» و دیگران در بارۀ نمایش‌نامۀ «آنتیگونه»، «ادیپ» و چند اثر مشابه چون «الکترا» آمده که هم خواندنی است و هم حاوی نکاتی تأمّل‌برانگیز از دیدگاه‌های آنان است.

نظرات و دیدگاه‌های شخصیت‌ها که به خوبی توضیح داده شده، اهمیت و ارزش این داستان در ادبیات اروپا و غرب را نشان می‌دهد. در مجموع به جز یکی دو صفحه که منظور نویسنده را در نیافتم؛ بقیه را با حوصله خواندم و لذت بردم. هر چند تمام مطالب بیان شده را نپسندیدم.

در بارۀ نثر مترجم هم باید بگویم که بسیار خوب و عالی بود و دقیقا مشخص بود که مترجم همان‌گونه که خود در مقدمه شرح داده، می‌داند چه می‌کند و این از اطلاعات، مطالعه و قدرت بالای قلم مترجم حکایت دارد. علاقه‌مندان را به مطالعۀ این کتاب خوب دعوت می‌کنم.
      
274

21

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.