یادداشت روشنا
5 روز پیش
«زندگی سه باره آنتیگونه» نوشتهی اسلاوی ژیژک فیلسوف معاصره که سه پایان موازی از نمایشنامه آنتیگونه اثر سوفوکل رو به تصویر میکشه. از نظر هنری نمایشنامه اصلاً قابل توجه نیست و خود ژیژک هم گفته این متن بیانیهای سیاسیه تا اثر هنری. 🐞اسپویل: پایان اول که خود داستان آنتیگونه سوفوکل بود. پایان دوم رو از این جهت دوست داشتم که به این سوال پاسخ میداد: «اگه کرئون آنتیگونه رو نمیکشت، چه اتفاقی میافتاد؟» و جواب ژیژک این بود که این بار مردم هر دو نفر رو میکشتن. چرا که پولونیکس خیانت کرده بود و حالا شاه بدون توجه به خونهایی که ریخته شده، پولونیکس رو با احترام به خاک میسپاره. پایان سوم هم خیلی مسخره بود. ناگهان مردم تبای به پا میخیزن و هردو رو مجازات میکنن. کرئون به گناه استبداد و آنتیگونه به خاطر شورش بورژوایی. قسمت اول کتاب مقدمهایه که تا آخر هم متوجه نشدم مقدمهی مترجم بود یا نویسنده! اول کتاب گفته میشه، کتاب از سه بخش تشکیل شده: مقدمه مترجم، پیشگفتار نویسنده و متن نمایشنامه. اما بعد از قسمت مقدمه مترجم، هیچ عنوانی تحت نام «پیشگفتار نویسنده» به چشم نمیخوره که توضیح بده مقدمه مترجم کجا به پایان میرسه و پیشگفتار شروع میشه. با توجه به فیلسوف بودن نویسنده، فکر کردم توضیحاتی که از خوانش هگل و لاکان از آنتیگونه داده شده، نوشتار نویسنده است. اما حین خوندن دیدم داره درمورد خوانش «ژیژک» از آنتیگونه صحبت میشه. و از اون جایی که عجیبه نویسنده از خودش با اسم یاد کنه و بگه «به تعبیر ژیژک»، پس فکر کردم همچنان در مقدمه مترجم هستیم. و ناگهان در زیرعنوان «بدو آنتیگونه بدو!»، نویسنده رو میبینیم که میگه «در برداشت خودم از آنتیگونه». به هر حال به حدی از این موضوع عصبانی شدم که مقدمه رو نیمهکاره گذاشتم. تا جایی که خوندم، توضیحاتی درمورد خوانش هگل و لاکان از این نمایشنامه بود که با وجود گنگ بودن برام جالب بود. [من این کتاب رو از طاقچه خوندم، پس ممکنه اشکالاتی که گفتم مربوط به طاقچه باشه و نه کتاب چاپی.]
(0/1000)
نظرات
4 روز پیش
منم از طاقچه خوندمش متأسفانه این مشکل رو داره... مبنا روگذاشتم رو اینکه مترجم داره نقل میکنه وخیلی جاهاش برای منم گنگ بود و رد شدم سریع..خصوصاً وقتی بحث روان شناسی روهم پیش کشید دیگه
2
2
روشنا
4 روز پیش
1