بریدههای کتاب ریحان ریحان 1404/4/13 غرور و تعصب جین آستین 4.1 175 صفحۀ 51 من نمیفهمم چرا این روزها مردم از کتابخانه خانوادگی غفلت میکنند. 0 15 ریحان 1404/3/9 مرگ ایوان ایلیچ لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.2 400 صفحۀ 100 تمام آنچه برایش زندگی کردهای و میکنی دروغ است و فریبی که زندگی و مرگ را از تو پنهان میدارد. 0 21 ریحان 1404/3/7 مرگ ایوان ایلیچ لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.2 400 صفحۀ 78 همهاش همان و همان! همهاش همین روزها و شبهای بیانتها! ایکاش زودتر تمام میشد. خب، وقتی تمام شد بعد چه؟ بعد مرگ است و تاریکی، نه، نه، هرچه باشد بهتر از مرگ است! 0 15 ریحان 1404/3/5 مرگ ایوان ایلیچ لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.2 400 صفحۀ 61 وقتی من نباشم، چه چیز خواهد بود؟ هیچ چیز نخواهد بود. من کجا خواهم بود؟ یعنی مرگ همین است؟ 0 23 ریحان 1404/3/5 مرگ ایوان ایلیچ لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.2 400 صفحۀ 61 صحبت فقط بر سر این است که مرگ کی سر میرسد. چند هفته یا چند روز دیگر، و چهبسا همین الان. تا حالا روشنایی بود و یکدفعه تاریکی میآید. تا حالا اینجا بودم اما میروم آنجا. ولی کجا؟ 0 39 ریحان 1404/3/5 در جستجوی زمان از دست رفته؛ طرف خانه سوان جلد 1 مارسل پروست 4.4 29 صفحۀ 82 هر آدمی یک ذات منسجم ساخته پرداخته نیست که برای همه یکسان باشد و او را به همان سادگی بتوان شناخت که قرارداد یا وصیت نامه ای را میشود خواند، شخصیت اجتماعی ما ساخته فکر دیگران است. 0 11 ریحان 1404/3/2 ویولن دیوانه سلما لاگرلوف 3.2 6 صفحۀ 18 0 15 ریحان 1404/3/2 آنی شرلی در گرین گیبلز جلد 1 لوسی مود مونتگمری 4.7 197 صفحۀ 82 آدم خوشبخت کسی است که انتظار هیچ چیزی را نمیکشد، چون در این صورت هرگز ناامید نمیشود. 0 17 ریحان 1404/2/27 جای خالی سلوچ محمود دولت آبادی 4.1 147 صفحۀ 339 دردْ خویشاوندِ خود را می شناسد. 0 6 ریحان 1404/2/27 جای خالی سلوچ محمود دولت آبادی 4.1 147 صفحۀ 327 هوا تاریک شد. اما تاریکی را تو با دل روشن میتوانی ببینی. وقتی دل تو از شب هم تاریکتر است، دیگر چه رنگی میتواند داشته باشد شب؟ بگذار تاریکی بدمد. نفوذ کند. بگذار شب بیاید. 0 7 ریحان 1404/2/26 سال بلوا عباس معروفی 4.1 175 صفحۀ 332 به همین سادگی است. آدم این همه به خودش مغرور است که خیال می کند هیچوقت از کار نمی افتد، بعد یکباره می بیند که دنیا با سرعت دور می شود، و او جا مانده است. 0 14 ریحان 1404/2/25 جای خالی سلوچ محمود دولت آبادی 4.1 147 صفحۀ 199 گاه عشق گم است؛ اما هست، هست، چون نیست. عشق مگر چیست؟ آن چه که پیداست؟ نه، عشق اگر پیدا شد که دیگر عشق نیست. معرفت است. عشق از آن رو هست که نیست. پیدا نیست و حس می شود. می شوراند. منقلب می کند. می گریاند. می چزاند. می کوباند و می دواند. دیوانه به صحرا! 1 40 ریحان 1404/2/25 سال بلوا عباس معروفی 4.1 175 صفحۀ 264 در سرزمین بی آدم، دین بی معناست. 0 21 ریحان 1404/2/23 سال بلوا عباس معروفی 4.1 175 صفحۀ 203 نه آوایی، نه رویایی، نه دنیایی بی تو مانده به جا، نه میدانی ماجرای مرا، دل با درد آشنای مرا... 0 9 ریحان 1404/1/7 حاجی آقا صادق هدایت 3.7 22 صفحۀ 76 شما و امثالتان موجودات احمقی هستید که میخورید و عاروق میزنید و میدزدید و میخوابید و بچه پس میاندازید. بعد هم میمیرید و فراموش میشوید. حالا هم از ترس مرگ و نیستی مقامی برای خودت قائل شدی. هزاران نسل بشر باید بیاید و برود تا یکی دو نفر برای تبرئه این قافله گمنام که خوردند و خوابیدند و دزدیدند و جماع کردند و فقط قازورات از خودشان بیادگار گذاشتند به زندگی آنها معنی بدهد؛ به آنها حق موجودیت بدهد. آنچه که بشر جستجو میکند دزد و گردنهگیر و کلاش نیست، چون بشر برای زندگی خودش معنی لازم دارد. یک فردوسی کافی است که وجود میلیونها از امثال شما را تبرئه بکند و شما خواهی نخواهی معنی زندگی خودتان را از او میگیرید و باو افتخار میکنید. اما حال که علم و هنر و فرهنگ ازین سرزمین رخت بربسته، معلوم میشود فقط دزدی و جاسوسی و پستی باین زندگی معنی و ارزش میدهد: همای گو مفکن سایه شرف هرگز، بر آن دیار که طوطی کم از زغن باشد؟ 1 39 ریحان 1404/1/7 حاجی آقا صادق هدایت 3.7 22 صفحۀ 58 برای روز مبادا، حاجی به مذهب هم معتقد بود. اگرچه خودش میگفت: "کی از آن دنیا برگشته؟ اگر راست باشه!" و مثل عقاید سیاسیش به آن دنیا هم اعتقاد محکمی نداشت. مگر با پول نمیشد حج و نماز و روزه را خرید؟ پس هر کس پول داشت دو دنیا را داشت، اما مذهب را برای دیگران لازم میدانست و در جامعه تقیه میکرد و به ظواهر میپرداخت. بهمین علت در ماه محرم توی تکیهها و حسینیهها و مجالس روضهخوانی در صدر مجلس جا میگرفت. نذر کیومرث را هم سقائی کرده بود که خرج زیادی نداشته باشد و در دهه عاشورا، او را با لباس سیاه (که برایش کوتاه شده بود) و کشکول و پیشبند سفید توی جماعت میفرستاد که به رایگان آب به لبهای تشنه بدهد. هر وقت هم گذارش به مسجد میافتاد دست وضوئی میگرفت و یک نماز محض رضای خدا میگذاشت. 0 15 ریحان 1404/1/7 حاجی آقا صادق هدایت 3.7 22 صفحۀ 63 اما عمده مطلب پوله! اگر توی دنیا پول داشته باشی: افتخار، اعتبار،شرف، ناموس و همه چیز داری. عزیز بی جهت میشی، میهن پرست و باهوش هستی، تملقت را میگند و همه کار هم برایت میکنند. پول ستارالعُیوبه. 0 49 ریحان 1404/1/1 در جستجوی زمان از دست رفته؛ طرف خانه سوان جلد 1 مهدی سحابی 4.4 29 صفحۀ 139 ... سعی کنید همیشه یک تکه آسمان بالای زندگی تان نگه دارید. 0 9
بریدههای کتاب ریحان ریحان 1404/4/13 غرور و تعصب جین آستین 4.1 175 صفحۀ 51 من نمیفهمم چرا این روزها مردم از کتابخانه خانوادگی غفلت میکنند. 0 15 ریحان 1404/3/9 مرگ ایوان ایلیچ لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.2 400 صفحۀ 100 تمام آنچه برایش زندگی کردهای و میکنی دروغ است و فریبی که زندگی و مرگ را از تو پنهان میدارد. 0 21 ریحان 1404/3/7 مرگ ایوان ایلیچ لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.2 400 صفحۀ 78 همهاش همان و همان! همهاش همین روزها و شبهای بیانتها! ایکاش زودتر تمام میشد. خب، وقتی تمام شد بعد چه؟ بعد مرگ است و تاریکی، نه، نه، هرچه باشد بهتر از مرگ است! 0 15 ریحان 1404/3/5 مرگ ایوان ایلیچ لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.2 400 صفحۀ 61 وقتی من نباشم، چه چیز خواهد بود؟ هیچ چیز نخواهد بود. من کجا خواهم بود؟ یعنی مرگ همین است؟ 0 23 ریحان 1404/3/5 مرگ ایوان ایلیچ لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.2 400 صفحۀ 61 صحبت فقط بر سر این است که مرگ کی سر میرسد. چند هفته یا چند روز دیگر، و چهبسا همین الان. تا حالا روشنایی بود و یکدفعه تاریکی میآید. تا حالا اینجا بودم اما میروم آنجا. ولی کجا؟ 0 39 ریحان 1404/3/5 در جستجوی زمان از دست رفته؛ طرف خانه سوان جلد 1 مارسل پروست 4.4 29 صفحۀ 82 هر آدمی یک ذات منسجم ساخته پرداخته نیست که برای همه یکسان باشد و او را به همان سادگی بتوان شناخت که قرارداد یا وصیت نامه ای را میشود خواند، شخصیت اجتماعی ما ساخته فکر دیگران است. 0 11 ریحان 1404/3/2 ویولن دیوانه سلما لاگرلوف 3.2 6 صفحۀ 18 0 15 ریحان 1404/3/2 آنی شرلی در گرین گیبلز جلد 1 لوسی مود مونتگمری 4.7 197 صفحۀ 82 آدم خوشبخت کسی است که انتظار هیچ چیزی را نمیکشد، چون در این صورت هرگز ناامید نمیشود. 0 17 ریحان 1404/2/27 جای خالی سلوچ محمود دولت آبادی 4.1 147 صفحۀ 339 دردْ خویشاوندِ خود را می شناسد. 0 6 ریحان 1404/2/27 جای خالی سلوچ محمود دولت آبادی 4.1 147 صفحۀ 327 هوا تاریک شد. اما تاریکی را تو با دل روشن میتوانی ببینی. وقتی دل تو از شب هم تاریکتر است، دیگر چه رنگی میتواند داشته باشد شب؟ بگذار تاریکی بدمد. نفوذ کند. بگذار شب بیاید. 0 7 ریحان 1404/2/26 سال بلوا عباس معروفی 4.1 175 صفحۀ 332 به همین سادگی است. آدم این همه به خودش مغرور است که خیال می کند هیچوقت از کار نمی افتد، بعد یکباره می بیند که دنیا با سرعت دور می شود، و او جا مانده است. 0 14 ریحان 1404/2/25 جای خالی سلوچ محمود دولت آبادی 4.1 147 صفحۀ 199 گاه عشق گم است؛ اما هست، هست، چون نیست. عشق مگر چیست؟ آن چه که پیداست؟ نه، عشق اگر پیدا شد که دیگر عشق نیست. معرفت است. عشق از آن رو هست که نیست. پیدا نیست و حس می شود. می شوراند. منقلب می کند. می گریاند. می چزاند. می کوباند و می دواند. دیوانه به صحرا! 1 40 ریحان 1404/2/25 سال بلوا عباس معروفی 4.1 175 صفحۀ 264 در سرزمین بی آدم، دین بی معناست. 0 21 ریحان 1404/2/23 سال بلوا عباس معروفی 4.1 175 صفحۀ 203 نه آوایی، نه رویایی، نه دنیایی بی تو مانده به جا، نه میدانی ماجرای مرا، دل با درد آشنای مرا... 0 9 ریحان 1404/1/7 حاجی آقا صادق هدایت 3.7 22 صفحۀ 76 شما و امثالتان موجودات احمقی هستید که میخورید و عاروق میزنید و میدزدید و میخوابید و بچه پس میاندازید. بعد هم میمیرید و فراموش میشوید. حالا هم از ترس مرگ و نیستی مقامی برای خودت قائل شدی. هزاران نسل بشر باید بیاید و برود تا یکی دو نفر برای تبرئه این قافله گمنام که خوردند و خوابیدند و دزدیدند و جماع کردند و فقط قازورات از خودشان بیادگار گذاشتند به زندگی آنها معنی بدهد؛ به آنها حق موجودیت بدهد. آنچه که بشر جستجو میکند دزد و گردنهگیر و کلاش نیست، چون بشر برای زندگی خودش معنی لازم دارد. یک فردوسی کافی است که وجود میلیونها از امثال شما را تبرئه بکند و شما خواهی نخواهی معنی زندگی خودتان را از او میگیرید و باو افتخار میکنید. اما حال که علم و هنر و فرهنگ ازین سرزمین رخت بربسته، معلوم میشود فقط دزدی و جاسوسی و پستی باین زندگی معنی و ارزش میدهد: همای گو مفکن سایه شرف هرگز، بر آن دیار که طوطی کم از زغن باشد؟ 1 39 ریحان 1404/1/7 حاجی آقا صادق هدایت 3.7 22 صفحۀ 58 برای روز مبادا، حاجی به مذهب هم معتقد بود. اگرچه خودش میگفت: "کی از آن دنیا برگشته؟ اگر راست باشه!" و مثل عقاید سیاسیش به آن دنیا هم اعتقاد محکمی نداشت. مگر با پول نمیشد حج و نماز و روزه را خرید؟ پس هر کس پول داشت دو دنیا را داشت، اما مذهب را برای دیگران لازم میدانست و در جامعه تقیه میکرد و به ظواهر میپرداخت. بهمین علت در ماه محرم توی تکیهها و حسینیهها و مجالس روضهخوانی در صدر مجلس جا میگرفت. نذر کیومرث را هم سقائی کرده بود که خرج زیادی نداشته باشد و در دهه عاشورا، او را با لباس سیاه (که برایش کوتاه شده بود) و کشکول و پیشبند سفید توی جماعت میفرستاد که به رایگان آب به لبهای تشنه بدهد. هر وقت هم گذارش به مسجد میافتاد دست وضوئی میگرفت و یک نماز محض رضای خدا میگذاشت. 0 15 ریحان 1404/1/7 حاجی آقا صادق هدایت 3.7 22 صفحۀ 63 اما عمده مطلب پوله! اگر توی دنیا پول داشته باشی: افتخار، اعتبار،شرف، ناموس و همه چیز داری. عزیز بی جهت میشی، میهن پرست و باهوش هستی، تملقت را میگند و همه کار هم برایت میکنند. پول ستارالعُیوبه. 0 49 ریحان 1404/1/1 در جستجوی زمان از دست رفته؛ طرف خانه سوان جلد 1 مهدی سحابی 4.4 29 صفحۀ 139 ... سعی کنید همیشه یک تکه آسمان بالای زندگی تان نگه دارید. 0 9