بریده‌های کتاب محمدحسین خوش‌مهر

کسانی که برای خود رؤیاها را و قدرت‌طلبی‌ها را حاکم کرده‌اند، این‌ها حتی از یقین و شناخت خویش بهره نمی‌برند. کسانی که برای خود خط‌هایی کشیده‌اند و راه‌هایی مشخص کرده‌اند، ولایت الله را تحمل ندارند. [...] کسانی که شغل ثابتی برای خود دارند، نمی‌توانند دستورهای تغییر دهنده را بپذیرند. باید با نقش ثابت و بدون هیچ گونه پیش جستن و شغل ثابت گرفتن، آمادهٔ دستور بود و مهم‌ترها را مشخص کرد تا بتوان ولایت را پذیرفت.

ما پیش از آن که تشنه شده باشیم، نوشیده‌ایم. پیش از آن که به اشتها آمده باشیم و با سوال‌ها گلاویز شده باشیم، خود را تل‌انبار کرده‌ایم و پیش از این که به معناها رسیده باشیم ما پیش از آن که تشنه شده باشیم، نوشیده‌ایم و پیش از آن که به اشتها آمده باشیم و با سؤال ها گلاویز شده باشیم خود را تل‌انبار کرده‌ایم و پیش از آنکه به معناها دست یافته باشیم به کلمه‌ها رسیده‌ایم و این است که باد کرده‌ایم و با آنکه زیاد داریم مریض و بی رمق هستیم و به امتلای ذهنی و پرخوری فکری دچار شده ایم. [...] هیچ چیز بی حاصل تر از این مطالعات دستوری و کتاب خواندن‌های پیشنهادی نیست که پیش از طرح سؤال و جوشش پرسش‌ها گریبان گیر تازه راه افتاده‌ها [...] می‌شود.

مؤمن نمی‌تواند بی‌تفاوت و یا سازش‌گر بماند. سازش‌گری و بی‌تفاوتی با ایمان و بالاتر، با توحید نمی‌سازد.

با لبخندی گفت: از اینجا خوشم می‌آید. شما چطور؟ در آن طرف تالار زن جوانی وییل می‌نواخت و می‌خواند. جمعیت بر گردان ترانه او را به صدای بلند تکرار می‌کرد. معمولا از آن گونه هیاهوی انسانی و خنده‌ها و سر و صداها متنفر بودم. اما ماریان لبخند می‌زد و من نمی‌توانستم از آنچه چنان لبخندی را بر لبان او می‌آورد متنفر باشم. - من هم خوشم می‌آید.

این مردم خوشبختی را نمی‌خواهند؛ می‌خواهند زندگی کنند.[...] آنچه برایشان ارزش دارد هرگز آن چیزی نیست که به آن‌ها داده می‌شود، بلکه کاریست که خودشان می‌کنند. اگر نتوانند چیزی را خلق کنند، باید نابود کنند. اما در هر حال باید آنچه را که وجود دارد طرد کنند، وگرنه انسان نیستند. و ما که می‌خواهیم به جای آن‌ها دنیا را بسازیم و در آن زندانی‌شان کنیم، چیزی جز نفرت آن‌ها نصیبمان نمی‌شود. این نظم، این آسایشی که ما آرزویش را داریم برای آنها بدترین نفرین است.

در زمان بی‌کرانه هیچ کاری نمی‌ماند که ارزش آغازیدن، کوشیدن و به پایان رسانیدن داشته باشد.

اصلا اهمیتی نداره حدسی که کسی زده چقدر درخشانه، یا کسی که حدس زده چقدر باهوش یا مشهوره؛ اگه نتایج آزمایش با حدس و فرضیه نخونه، حدس غلطه. به همین سادگی. - ریچارد فاینمن

وقتی وارد «موزه مدارا» در لس‌آنجلس می‌شوید، در اتاقی قرار می‌گیرید که عکس‌ها یا فیلم‌هایی از افراد مختلف نشانتان می‌دهند تا تشخیص دهید که تاب تحمل کدام گروه از مردم را ندارید. [...] بعد، از شما دعوت می‌کنند تا وارد خود موزه شوید که دو در دارد: روی یکی از درها نوشته «متعصبان» و روی دیگری نوشته «غیر متعصبان». در دوم همیشه قفل است.

تاریخ یقینی‌ست که در نقطه تلاقی نارسایی حافظه و نابسندگی مدارک حاصل می‌شود

- آن کس که با من نیست، ضد من است. این جمله را قبلا جایی خوانده یا شنیده‌اید؟ می‌دانید چه کسی آن را گفته است؟ - بله، هیتلر! رئیس به شدت خندید: - نه، این جمله را هیتلر نگفته است. عیسی گفته است. این طور چشم‌هایتان را از تعجب گرد نکنید! این جمله را عیسی گفته است.

فرات تشنه است و بیابان تشنه‌تر و امام از هر دو تشنه‌تر. فرات تشنهٔ مشک‌های اهل حرم است و بیابان تشنهٔ خون امام و امام از هر دو تشنه‌تر است؛ اما نه آن تشنگی که با آب سیراب شود... او سر چشمهٔ تشنگی است، و می‌دانی، رازها را همه، در خزانهٔ مکتومی نهاده‌اند که جز با مفتاح تشنگی گشوده نمی‌شود.

گریه بر اباعبدالله (ع) و مصائب ایشان، مقدمهٔ گریه بر فراق امام زمان (عج) است.

- این جا را خیال داریم آباد کنیم[...] - خوب، از این آبادانی چی گیر من می‌آید؟

دعای مادر، پارتی بسیار خوبی است.

ما برای بچه‌ها دمپایی تهیه کرده‌ایم که صبح تا عصر، در شرکت با دمپایی بروند و بیایند و اذیت نشوند. کاشانی با کفش ورزشی راه می‌رود. بهش می‌گوییم دمپایی بپوش، می‌گوید سرعتم کم می‌شود. می‌خواهم بدوم.