بریدههای کتاب Hanil Hanil 4 ساعت پیش مثل آب برای شکلات لورا اسکوئیول 3.5 37 صفحۀ 51 تيتا هم دلش مى خواست پشت سر پدرو فرياد بكشد كه بايستد و او راهم با خودش ببرد، به هر جا، به راههاى دور دور، به جايى كه اجازه دوست داشتن يكديگر را داشته باشند، جايى كه هيچ قانونى نتواند از هم جدايشان كند. جايى كه ماما النايى در كار نباشد - اما صدايش درنيامد، كلمات در گلويش گیر کرد و همان جا خفه شد. 0 0 Hanil 6 روز پیش نهم نوامبر کالین هوور 3.7 54 صفحۀ 186 وقتى اتفاق بيفته، ديگه شك نمى كنى. از خودت نمى پرسى چيزى كه دارى تجربه مى كنى، عشقه يا نه، چون چنين حسى كه اتفاق بيفته خيلى ترسناكه. و بعد، اولويتات تغيير مى كنن. ديگه به خودت و خوشبختيت فكر نمى كنى. فقط به اون آدم فكر مى كنى. به اين كه چطور مى تونى خوشحالش كنى. حتى اگه مجبور بشى به خاطر خودش، ازش دور شى و شادى خودتو فدا كنى. از گوشه چشمش نيم نگاهی بهم ميندازه. «بن، اين همون عشقه. عشق يعنى فدا شدن.» 0 5 Hanil 6 روز پیش نهم نوامبر کالین هوور 3.7 54 صفحۀ 130 تو دنياى واقعى بايد جون بكنى تا به پایان خوش برسى! 0 3 Hanil 6 روز پیش ما تمامش می کنیم کالین هوور 3.7 223 صفحۀ 221 گاهی اوقات، یک موج غیر منتظره از راه می رسد، آدم را بالا می برد و دیگر بر نمی گرداند. 0 54 Hanil 7 روز پیش مغازه خودکشی ژان تولی 3.4 588 صفحۀ 88 زنده بودن زمان می برد. از همه چیز بریدن هم زمان می برد. «می خوام بخوابم.» مسئله این است که فردا دوباره باید به زندگی ادامه بدهد. 0 4 Hanil 7 روز پیش دوست بازیافته فرد اولمن 4.1 66 صفحۀ 104 هرگز موفق نشدم كارى را كه واقعاً دوست داشتم عملى كنم: نوشتن يك كتاب خوب يا سرودن شعرى زيبا. در آغاز جرئت نمى كردم دست به كار بشوم و چيزى بنويسم، چون بى پول بودم. اما اكنون كه پولدار شده ام، جرئت نمى كنم چيزى بنويسم، چون مى ترسم نتوانم. از همين روست كه در عمق وجودم، خودم را آدمى ناموفق مى دانم. البته نه اينكه اين موضوع برايم خيلى اهميت داشته باشد؛ چون درنهايت، همه ى ما بدون استثنا در زندگی ناموفقيم، و همهمان چيزى بيش از ((موجوداتى از یک زيرگونهی پست)) نيستيم. نمى دانم كجا خواندم كه (( مرگ اعتماد ما به زندگی را از بين مى برد و به ما نشان مى دهد که در نهايت در برابر فنايى كه در انتظار ماست، همه چیز بيهوده است.)) آرى، ((بيهوده)) تعبير درستى است. 0 1 Hanil 1404/1/16 یاد او کالین هوور 3.8 98 صفحۀ 288 هر قدر هم کسی را دوست داشته باشی، باز ممکن است بلاهای وحشتناکی سرش بیاوری. 0 5 Hanil 1404/1/16 اگر حقیقت این باشد کالین هوور 4.1 65 صفحۀ 80 پیش از آشنایی با او سرگشته و بی هدف بودم، تشنه بودم و حضور او مرا سیراب می کرد. گاهی حس می کردم بدون او دوام نمی آورم 0 3
بریدههای کتاب Hanil Hanil 4 ساعت پیش مثل آب برای شکلات لورا اسکوئیول 3.5 37 صفحۀ 51 تيتا هم دلش مى خواست پشت سر پدرو فرياد بكشد كه بايستد و او راهم با خودش ببرد، به هر جا، به راههاى دور دور، به جايى كه اجازه دوست داشتن يكديگر را داشته باشند، جايى كه هيچ قانونى نتواند از هم جدايشان كند. جايى كه ماما النايى در كار نباشد - اما صدايش درنيامد، كلمات در گلويش گیر کرد و همان جا خفه شد. 0 0 Hanil 6 روز پیش نهم نوامبر کالین هوور 3.7 54 صفحۀ 186 وقتى اتفاق بيفته، ديگه شك نمى كنى. از خودت نمى پرسى چيزى كه دارى تجربه مى كنى، عشقه يا نه، چون چنين حسى كه اتفاق بيفته خيلى ترسناكه. و بعد، اولويتات تغيير مى كنن. ديگه به خودت و خوشبختيت فكر نمى كنى. فقط به اون آدم فكر مى كنى. به اين كه چطور مى تونى خوشحالش كنى. حتى اگه مجبور بشى به خاطر خودش، ازش دور شى و شادى خودتو فدا كنى. از گوشه چشمش نيم نگاهی بهم ميندازه. «بن، اين همون عشقه. عشق يعنى فدا شدن.» 0 5 Hanil 6 روز پیش نهم نوامبر کالین هوور 3.7 54 صفحۀ 130 تو دنياى واقعى بايد جون بكنى تا به پایان خوش برسى! 0 3 Hanil 6 روز پیش ما تمامش می کنیم کالین هوور 3.7 223 صفحۀ 221 گاهی اوقات، یک موج غیر منتظره از راه می رسد، آدم را بالا می برد و دیگر بر نمی گرداند. 0 54 Hanil 7 روز پیش مغازه خودکشی ژان تولی 3.4 588 صفحۀ 88 زنده بودن زمان می برد. از همه چیز بریدن هم زمان می برد. «می خوام بخوابم.» مسئله این است که فردا دوباره باید به زندگی ادامه بدهد. 0 4 Hanil 7 روز پیش دوست بازیافته فرد اولمن 4.1 66 صفحۀ 104 هرگز موفق نشدم كارى را كه واقعاً دوست داشتم عملى كنم: نوشتن يك كتاب خوب يا سرودن شعرى زيبا. در آغاز جرئت نمى كردم دست به كار بشوم و چيزى بنويسم، چون بى پول بودم. اما اكنون كه پولدار شده ام، جرئت نمى كنم چيزى بنويسم، چون مى ترسم نتوانم. از همين روست كه در عمق وجودم، خودم را آدمى ناموفق مى دانم. البته نه اينكه اين موضوع برايم خيلى اهميت داشته باشد؛ چون درنهايت، همه ى ما بدون استثنا در زندگی ناموفقيم، و همهمان چيزى بيش از ((موجوداتى از یک زيرگونهی پست)) نيستيم. نمى دانم كجا خواندم كه (( مرگ اعتماد ما به زندگی را از بين مى برد و به ما نشان مى دهد که در نهايت در برابر فنايى كه در انتظار ماست، همه چیز بيهوده است.)) آرى، ((بيهوده)) تعبير درستى است. 0 1 Hanil 1404/1/16 یاد او کالین هوور 3.8 98 صفحۀ 288 هر قدر هم کسی را دوست داشته باشی، باز ممکن است بلاهای وحشتناکی سرش بیاوری. 0 5 Hanil 1404/1/16 اگر حقیقت این باشد کالین هوور 4.1 65 صفحۀ 80 پیش از آشنایی با او سرگشته و بی هدف بودم، تشنه بودم و حضور او مرا سیراب می کرد. گاهی حس می کردم بدون او دوام نمی آورم 0 3