بریدهای از کتاب مثل آب برای شکلات اثر لورا اسکوئیول
4 ساعت پیش
صفحۀ 51
تيتا هم دلش مى خواست پشت سر پدرو فرياد بكشد كه بايستد و او راهم با خودش ببرد، به هر جا، به راههاى دور دور، به جايى كه اجازه دوست داشتن يكديگر را داشته باشند، جايى كه هيچ قانونى نتواند از هم جدايشان كند. جايى كه ماما النايى در كار نباشد - اما صدايش درنيامد، كلمات در گلويش گیر کرد و همان جا خفه شد.
تيتا هم دلش مى خواست پشت سر پدرو فرياد بكشد كه بايستد و او راهم با خودش ببرد، به هر جا، به راههاى دور دور، به جايى كه اجازه دوست داشتن يكديگر را داشته باشند، جايى كه هيچ قانونى نتواند از هم جدايشان كند. جايى كه ماما النايى در كار نباشد - اما صدايش درنيامد، كلمات در گلويش گیر کرد و همان جا خفه شد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.