بریده‌های کتاب ماهی در تُنگِ تاریک

ویچر خیلی کم خواب می‌دید و همان خواب‌های کم را وقتی بیدار می‌شد به یاد نداشت. حتی وقتی‌که کابوس بود؛ و خواب‌هایش معمولاً کابوس بودند.

he has sold himself to the devil for a pretty face

من جلو می‌رم که خطری به تو نرسه. این نشانه‌ی توجه و محبت منه. (میجثحثسحثتشتشنثجثت😭😭)

همزاد نما تکرار کرد:"من تو هستم،هیچ برتری‌ای نسبت به من نداری.نمی‌تونی شکستم بدی؛چون من تو هستم!" -هیچ ایده‌ای نداری که من بودن چه معنایی داره،مقلد.

من که تمام زندگی‌ام را صرف مهار سایه هایم کرده‌ام،امروز خودم طعمهء سایه‌ها شده ام و باید با آن‌ها بجنگم

احساس کسی را دارم که مدتی‌ست همه چیزش را از دست داده.

-قاتل تویی! [انقدر از شوک قیافم افتاد که حس کردم فک ام خورد به زمین:]

مونسِ دلِ من

امان از وقتی که قانون‌های خودمون علیه ما کار می‌کنن.

مرز میان آزادی و مجوز داشتن،باریک است. اولی واجب است و دومی خطرناک ... شاید خطرناک ترین چیزی که گونه‌ی خالق من تاکنون با آن مواجه شده.

اصولا با صدقه و احسان موافق نیستم ، چون نه فقط چاره‌ساز نیست و فقر و فلاکت را از بیخ ریشه‌کن نمی‌کند،بلکه تقویتش هم می‌کند.

در مملکتِ ما سرخورده‌ها رفتار و کردارِ بهتری دارند،هیچ متوجه شده‌اید؟

"لعنت خدایان!" دندلایون چنان فریاد بلندی زدی که طنین آن در میان بیدها پیچید. "اون همه غذا فرار کرد! امیدوارم بمیری،توله گربه ماهی!" گرالت شلوار خیسش را تکاند."بهت گفتم.گفتم که محکم نکش.گند زدی،دوست من.همون‌قدر به درد ماهیگیری می‌خوری که باسن بز به‌درد شیپور شدن می‌خوره."

مردم دوست دارن هیولا و چیزهای هیولایی بسازن. این‌طوری خودشون کمتر هیولایی بنظر می‌رسن.

چقدر تنها زندگی کردن،نبودن کسی که بتونم باهاش حرف بزنم،سخت می‌گذره.

امید برای احمق‌هاست.

هرکسی میخواد خودش رو دوستت نشون بده واقعاً دوستت نیست.

آدم فقط به تدریج و با دقتِ نظر می‌تواند کسی را درست بشناسد،واِلا در قضاوتش اشتباه می‌کند و دست خوشِ پیش داوری می‌شود.