بریده‌های کتاب بها

… مى خواستم شجاعت واقعى روبهت نشون بدم، مى خواستم بدونى شجاعت دروجود مردى كه اسحله دستشه نيست. يه وقت هايى حتى قبل ازاينكه شروع كنى مى دونى كه شكست مى خورى، ولى بازهم شروع مى كنى وبدون توجه به اينكه چه اتفاقى قراره بيفته به جلو حركت مى كنى. شانس موفقيت خيلى كمه، ولى بعضى وقت ها آدم موفق مى شه…

حالا متوجه شده بودم که خیلی چیز های بی اهمیت برای زندگی ضروری است. اصلا مجموعه ای از چیزهای به ظاهر بی اهمیت، زندگی را تشکیل می‌دهد. زندگی یعنی همین!

منظورم اينه كه خداوند براى هركس همون قدر وجود داره كه او به خداوند ايمان داره. اين يك رابطهى دو طرفه س. خداوند بعضى ها نمى تونه حتى يك شغل ساده براى مؤمن ش دست و پا کنه يا زكام ساده اى رو بهبود بده حون مؤمنِ به جنين خداوندى توقع ش از خداوندش از اين مقدار بيش تر نيست. خداوندٍ آن شبانى كه با موسى مجادله مى كرد البته با خداوند موسى و ابراهيم همسنگ نيست و خداوند ابراهيمى كه از شدت ايمان در آتش میره يا تيغ بر گلوی فرزندش میکشه البته كه از خداوند آن شبان بزرگ‌تر و قوى تره اما حتى چنین خداوندى هم در برابر خداوند على (ع) به طرز غريبى كوجيكه. اكه ابراهيم براى تكميل ايمان ش محتاج معجزهى باز سازى قيامت برروى زمين بود يا موسى محتاج تجلى خداوند بر طوره، على (ع) لحظه اى در توانايى واقتدار خداوندش ترديد نكرد و همواره مى كفت كه اگه پرده ها بر چیده شوند ذره اى بر ايمان او افزوده نخواهد شد. خداوند على (ع) بى شك بزرگ ترين خداونديه كه مى تونه وجود داشته باشه. ما اگه بتونيم تنها به گوشه اى از دامن على (ع) چنگ بزنيم رستگار شده ایم اما برای کسی که ایمان نداره متاسفانه خداوندی هم وجود نداره

خداوند به موسى گفت از دو موقعيت خندهم مى گیره : وقتى من بخوام كارى انجام بشه وتلاش بيهوده ی ديگران رومى بينم تاجلو انجام اون كار رو بگیرند و وقتى من نخوام كارى انجام بشه و جماعتى رومى بينم كه براى انجام اون به آب و آتش مى زنند.))

منتظر ماندن از خصوصیات بشر است . ادم درست کار با اعتماد منتظر میماند و نادرست با ترس .

فساد سلاحی است که به دست اشخاص کم استعداد ‌ ‌و متوسط، که تعداد آنها خیلی زیاد است، قرار گرفته ‌ و شما برندگی این اسلحه را همه جا احساس میکنید .

زندگی هم همین طوره …انسان ها همون طور که در پی حقیقت آن ،دو متر به جلو می‌رن و یه متر به عقب. رنج ها، اشتباه ها و حلال های زندگی، اون ها رو عقب می بره اما عطش حقیقت و مداومت اون ها رو به جلو میکشونه. کسی چه میدونه ؟ ممکنه حقیقت واقعی را پیدا کنن..

شاید ادم هیچ وقت به اندازه ی وقتی که نقش بازی می‌کند آرام راحت نیست

به محض اینکه رازی میان دو عاشق به وجود می اید به محض اینکه یکی فکرش را از دیگری پنهان کند ، جذابیت عشق از میان می‌رود و سعادت ویران می‌شود .خشم، بی انصافی ، حتی شیطنت ، قابل گذشتند ؛ اما پنهان کاری عنصری بیگانه وارد عشق می‌کند که ماهیت آن را تغییر می‌دهد و پلاسیده اش می‌کند .

وقتی شما خوشحالید همیشه ادم خوبی هستید ،اما وقتی خوبید همیشه خوشحال نیستید

هیچ زندگی ای نابود نمیشه مگر اینکه جلوی رشد آن را بگیریم اگر میخواید طبیعت کسی را خراب کنید کافیه فقط اصلاحش کنید.

ترس، این احساس زیبا ، بی آلایش، خالص، بی غرض، یکی ار آن عواطف نادری است که عظمت و شکوهش را از عمق وجود آدمیزاد بیرون میکشد.

گوش میدادم و میشنیدم که میگویند من باهوش هستم. اما درست نمی فهمیدم چه طور صفاتی که برای یک ادم عادی صفت خوب است می تواند برای یک مجرم تبدیل به اتهامی وحشتناک بشود.

به شما میگویم اگر دانه گندم که در زمین می افتد نمیرد ،تنها ماند : اما اگر بمیرد ،ثمر بسیار آرد.

…من از آن دست افرادی ام معتقدند همه چیز در کمی است . بچه کوچک است، اما مرد در بطن خود دارد؛ مغز تنگ است، اما اندیشه را در خود جای می دهد؛ چشم فقط یک نقطه است ، اما مکان ها را فرا می گیرد.

عمرم با نگاه کردن به چشم‌های مردم گذرانده ام،چشم تنها جای بدن است که شاید هنوز روحی در آن باقی باشد…

«ولی ادم را برای شکست نساخته اند. ادم ممکنه از بین بره ، ولی شکست نمیخوره .»

بعضی زخم ها ریشه در درون ما دارن. اون ها بخشی از وجودمان هستن و ما رو شکل میدن.

سیلیا در میابد جداشدن قسمت ساده کار است. مشکل سر هم کردن است.

ایزابل می‌گوید:«زمان سخت ترین چیزیه که میشه خوند.» «شاید به خاطر این باشه که خیلی چیز هارو عوض میکنه….»