بریدههای کتاب عارفه عارفه 5 روز پیش سنگ صبور صادق چوبک 3.7 9 صفحۀ 189 چون زندهام صدقه کنم که تو و امثال تو به نوا برسین؟ زنده بودن که کافی نیس. خرچسونه هم زندهس. وختی آدم نتونه از زنده بودن خودش بهرهمند باشه کجای آدم زندهس. تو خیال میکنی زندهای؟ کجات زندهس؟ وختی نفس نمیتونی بکشی؟ 0 4 عارفه 5 روز پیش سنگ صبور صادق چوبک 3.7 9 صفحۀ 181 0 3 عارفه 6 روز پیش قلعه مالویل روبر مرل 4.4 78 صفحۀ 572 دو پیشوا نباید بر یک جامعه حکومت کنند. یک پیشوای روحانی و یک پیشوای دنیوی. فقط یکی بس است. در غیر این صورت چندان درگیری و اختلاف پیش خواهد آمد که آن سرش ناپیدا باشد. 0 10 عارفه 6 روز پیش قلعه مالویل روبر مرل 4.4 78 صفحۀ 529 در خانوادهی لورمیو خدا را با همهی مردم تقسیم نمیکردند. 0 7 عارفه 1404/7/3 - 04:24 جن زدگان: تراژدی شهرنشینان در سه پرده هنریک ایبسن 3.7 11 صفحۀ 76 0 6 عارفه 1404/7/2 - 14:52 جن زدگان: تراژدی شهرنشینان در سه پرده هنریک ایبسن 3.7 11 صفحۀ 37 0 23 عارفه 1404/6/24 - 20:39 معماری: فرم، فضا و نظم فرانک چینگ 4.1 2 صفحۀ 108 فضا هم مادهای مانند چوب یا سنگ است. اما ماهیتا "بیشکل" میباشد. شکل بصری، کیفیت نوری، ابعاد و مقیاس آن بستگی کامل به حدودش دارد که توسط عناصر تشکیل دهندهی فرم تعریف میشود. وقتی فضا توسط عناصر تشکیل دهندهی فرم شروع به حبس شدن، محصور شدن، شکل گرفتن و سازماندهی شدن میکند، معماری بوجود میآید. 0 7 عارفه 1404/6/22 - 19:12 در جبهه غرب خبری نیست اریش ماریا رمارک 3.9 76 صفحۀ 15 0 2 عارفه 1404/6/16 - 04:52 انتری که لوطیش مرده بود صادق چوبک 3.7 30 صفحۀ 114 افسوس که نمیتونم حرف بزنم. وختی آدم نتونه حرف بزنه، زبون چه فایده داره تو دهن آدم لق لق بزنه؟ فرق آدمی که حق حرف زدن نداشته باشه با خر و گاو چیه؟ اونام زبون دارن اما نمیتونن حرف بزنن. 0 8 عارفه 1404/6/16 - 04:50 انتری که لوطیش مرده بود صادق چوبک 3.7 30 صفحۀ 114 تا حالا هزارتا سر بیگناه بالای دار رفته. این ضربالمثلها برای دلخوشی احمقا خوبه. 0 7 عارفه 1404/6/16 - 03:33 انتری که لوطیش مرده بود صادق چوبک 3.7 30 صفحۀ 87 هیچ زور ورزی نمیکرد. عادت داشت. عادت و ترس او را سر جایش میخکوب میکرد. گاه حس میکرد که میخ طویلهاش شل است و تو خاک لق لق میزند. اما کوششی برای رهایی خود نمیکرد. 0 7 عارفه 1404/6/16 - 03:29 انتری که لوطیش مرده بود صادق چوبک 3.7 30 صفحۀ 84 زنجیری داشت که سرش به دست کس دیگری بود و هرجا که زنجیردار میخواست میکشیدش. هیچ دست خودش نبود. تمام عمرش کشیده شده بود. 0 3 عارفه 1404/6/16 - 03:07 انتری که لوطیش مرده بود صادق چوبک 3.7 30 صفحۀ 66 آنها کنجکاو و ترسان و چشم به راه و ناتوان به جهش خون همقفسشان که اکنون آزاد شده بود نگاه میکردند. اما چاره نبود، این بود که بود. همه خاموش بودند و گرد مرگ در قفس پاشیده شده بود. 0 3 عارفه 1404/6/16 - 03:02 انتری که لوطیش مرده بود صادق چوبک 3.7 30 صفحۀ 65 اما هنوز دست و جوجهای که در آن تقلا و جیک جیک میکرد و پروبال میزد بالای سر مرغ و خروسهای دیگر میچرخید و از قفس بیرون نرفته بود که دوباره آنها سرگرم چریدن در آن منجلاب و توسری خوردن شدند. 0 2 عارفه 1404/6/15 - 17:41 شرط بندی آنتون چخوف 4.2 52 صفحۀ 6 0 4 عارفه 1404/6/10 - 05:15 مادام بواری گوستاو فلوبر 1.4 87 صفحۀ 310 0 13 عارفه 1404/6/10 - 02:17 مادام بواری گوستاو فلوبر 1.4 87 صفحۀ 293 تعجب میکنم که در این دوران، در قرن روشنایی، با این همه اصرار سرگرمی فکریای را ممنوع کنند که هیچ زیانی ندارد. 2 21 عارفه 1404/6/7 - 18:40 در انتظار گودو ساموئل بکت 4.0 72 صفحۀ 54 0 17 عارفه 1404/6/6 - 23:08 مادام بواری گوستاو فلوبر 1.4 87 صفحۀ 123 واقعا چه کاری بهتر از این که شبها، وقتی که باد به شیشهها میکوبد و چراغ روشن است، با کتابی کنار بخاری بنشینیم؟ . . به هیچ چیز فکر نمیکنید، ساعتها میگذرد. همانطور بی حرکت در سرزمینهایی میگردید که به گمانتان آنها را میبینید، فکرتان با خیال جفت میشود، سرگرم جزئیات ماجرا میشود یا رشته حوادث را دنبال میکند، با شخصیت ها یکی میشود؛ و انگار شمایید که لباس آنها را به تن کردهاید و به تبو تاب افتادهاید. 1 15 عارفه 1404/6/6 - 22:35 هیچ کس مثل تو مال این جا نیست میراندا جولای 2.9 11 صفحۀ 59 1 11
بریدههای کتاب عارفه عارفه 5 روز پیش سنگ صبور صادق چوبک 3.7 9 صفحۀ 189 چون زندهام صدقه کنم که تو و امثال تو به نوا برسین؟ زنده بودن که کافی نیس. خرچسونه هم زندهس. وختی آدم نتونه از زنده بودن خودش بهرهمند باشه کجای آدم زندهس. تو خیال میکنی زندهای؟ کجات زندهس؟ وختی نفس نمیتونی بکشی؟ 0 4 عارفه 5 روز پیش سنگ صبور صادق چوبک 3.7 9 صفحۀ 181 0 3 عارفه 6 روز پیش قلعه مالویل روبر مرل 4.4 78 صفحۀ 572 دو پیشوا نباید بر یک جامعه حکومت کنند. یک پیشوای روحانی و یک پیشوای دنیوی. فقط یکی بس است. در غیر این صورت چندان درگیری و اختلاف پیش خواهد آمد که آن سرش ناپیدا باشد. 0 10 عارفه 6 روز پیش قلعه مالویل روبر مرل 4.4 78 صفحۀ 529 در خانوادهی لورمیو خدا را با همهی مردم تقسیم نمیکردند. 0 7 عارفه 1404/7/3 - 04:24 جن زدگان: تراژدی شهرنشینان در سه پرده هنریک ایبسن 3.7 11 صفحۀ 76 0 6 عارفه 1404/7/2 - 14:52 جن زدگان: تراژدی شهرنشینان در سه پرده هنریک ایبسن 3.7 11 صفحۀ 37 0 23 عارفه 1404/6/24 - 20:39 معماری: فرم، فضا و نظم فرانک چینگ 4.1 2 صفحۀ 108 فضا هم مادهای مانند چوب یا سنگ است. اما ماهیتا "بیشکل" میباشد. شکل بصری، کیفیت نوری، ابعاد و مقیاس آن بستگی کامل به حدودش دارد که توسط عناصر تشکیل دهندهی فرم تعریف میشود. وقتی فضا توسط عناصر تشکیل دهندهی فرم شروع به حبس شدن، محصور شدن، شکل گرفتن و سازماندهی شدن میکند، معماری بوجود میآید. 0 7 عارفه 1404/6/22 - 19:12 در جبهه غرب خبری نیست اریش ماریا رمارک 3.9 76 صفحۀ 15 0 2 عارفه 1404/6/16 - 04:52 انتری که لوطیش مرده بود صادق چوبک 3.7 30 صفحۀ 114 افسوس که نمیتونم حرف بزنم. وختی آدم نتونه حرف بزنه، زبون چه فایده داره تو دهن آدم لق لق بزنه؟ فرق آدمی که حق حرف زدن نداشته باشه با خر و گاو چیه؟ اونام زبون دارن اما نمیتونن حرف بزنن. 0 8 عارفه 1404/6/16 - 04:50 انتری که لوطیش مرده بود صادق چوبک 3.7 30 صفحۀ 114 تا حالا هزارتا سر بیگناه بالای دار رفته. این ضربالمثلها برای دلخوشی احمقا خوبه. 0 7 عارفه 1404/6/16 - 03:33 انتری که لوطیش مرده بود صادق چوبک 3.7 30 صفحۀ 87 هیچ زور ورزی نمیکرد. عادت داشت. عادت و ترس او را سر جایش میخکوب میکرد. گاه حس میکرد که میخ طویلهاش شل است و تو خاک لق لق میزند. اما کوششی برای رهایی خود نمیکرد. 0 7 عارفه 1404/6/16 - 03:29 انتری که لوطیش مرده بود صادق چوبک 3.7 30 صفحۀ 84 زنجیری داشت که سرش به دست کس دیگری بود و هرجا که زنجیردار میخواست میکشیدش. هیچ دست خودش نبود. تمام عمرش کشیده شده بود. 0 3 عارفه 1404/6/16 - 03:07 انتری که لوطیش مرده بود صادق چوبک 3.7 30 صفحۀ 66 آنها کنجکاو و ترسان و چشم به راه و ناتوان به جهش خون همقفسشان که اکنون آزاد شده بود نگاه میکردند. اما چاره نبود، این بود که بود. همه خاموش بودند و گرد مرگ در قفس پاشیده شده بود. 0 3 عارفه 1404/6/16 - 03:02 انتری که لوطیش مرده بود صادق چوبک 3.7 30 صفحۀ 65 اما هنوز دست و جوجهای که در آن تقلا و جیک جیک میکرد و پروبال میزد بالای سر مرغ و خروسهای دیگر میچرخید و از قفس بیرون نرفته بود که دوباره آنها سرگرم چریدن در آن منجلاب و توسری خوردن شدند. 0 2 عارفه 1404/6/15 - 17:41 شرط بندی آنتون چخوف 4.2 52 صفحۀ 6 0 4 عارفه 1404/6/10 - 05:15 مادام بواری گوستاو فلوبر 1.4 87 صفحۀ 310 0 13 عارفه 1404/6/10 - 02:17 مادام بواری گوستاو فلوبر 1.4 87 صفحۀ 293 تعجب میکنم که در این دوران، در قرن روشنایی، با این همه اصرار سرگرمی فکریای را ممنوع کنند که هیچ زیانی ندارد. 2 21 عارفه 1404/6/7 - 18:40 در انتظار گودو ساموئل بکت 4.0 72 صفحۀ 54 0 17 عارفه 1404/6/6 - 23:08 مادام بواری گوستاو فلوبر 1.4 87 صفحۀ 123 واقعا چه کاری بهتر از این که شبها، وقتی که باد به شیشهها میکوبد و چراغ روشن است، با کتابی کنار بخاری بنشینیم؟ . . به هیچ چیز فکر نمیکنید، ساعتها میگذرد. همانطور بی حرکت در سرزمینهایی میگردید که به گمانتان آنها را میبینید، فکرتان با خیال جفت میشود، سرگرم جزئیات ماجرا میشود یا رشته حوادث را دنبال میکند، با شخصیت ها یکی میشود؛ و انگار شمایید که لباس آنها را به تن کردهاید و به تبو تاب افتادهاید. 1 15 عارفه 1404/6/6 - 22:35 هیچ کس مثل تو مال این جا نیست میراندا جولای 2.9 11 صفحۀ 59 1 11