بریده‌های کتاب گـُـم‌نـِشــٰان

خداحافظ، خانه‌ی کوچک رؤیاهای من..

-بعد تو چیکار می‌کنی؟ وقتی اینطوری می‌شه؟ -هیچی. دراز می‌کشم و صبر می‌کنم و بارها و بارها به خودم یادآوردی می‌کنم که تا ابد طول نمی‌کشه،که یه روز دیگه‌ای می‌آد و روزهای دیگه بعد از اون. یکی از اون روزها بلند می‌شم و صبحونه می‌خورم و احساس خوب بودن می‌کنم.

یکی نبود به آن درخت لعنتی بگوید پدر آمرزیده ، تو که سوز و کوران زمستان را طاقت آوردی و با هزار بدبختی دوباره شکوفه دادی و فتوسنتز کردی ، نمیشد دو دقیقه هم تحمل کنی وآن سیب وامانده را ، عدل ول ندهی توی سر اسحاق خان؟!

او مظهر واقعی یک تصمیم بد است. ترکیبی از خطر و ارزو. مرز باریکِ میان کشنده بودن و ملکوتی بودن. و من احساس می‌کنم که دارم غرق می‌شوم.

او در سرزمین خیالاتش بسیار آزاد تر از دنیای واقعی بود؛ چراکه دیدنی ها از بین می‌روند، اما نادیدنی ها جاویدان و فناناپذیرند.

و با نگاهی مسحور اطرافش را تماشا کرد، گویی از نگاه او وطن، زیباترین نقطه دنیا بود و اهمیتی نداشت که زیر آسمانِ نقاط دیگر، چه مناظر شگرفی خفته بودند..

اما عباس(ع) همه داروندار حسین(ع) بود..

«به نظر من بهترین و شیرین‌ترین روز، روزی نیست که همه اتفاق‌هایش باشکوه، شگفت انگیز یا هیجان آور باشند، بلکه روزی پر از شادی‌های کوچک و ساده است که یکی پس از دیگری مثل دانه های مروارید از گردنبند پایین می‌ریزند.»

«باید کاری کنیم اسرائیل با شنیدن اسم شیعه به خودش بلرزه» _حاج حسن طهرانی مقدم..

حاج حسن به تنهایی تمام واکنش های مربوط به موشکی را سرعت می‌داد. واکنش هایی که محصولش ایران موشکی بود. ‌ «تکه زمینی اسلامی که می‌توانست خواب ‌ ابر قدرت های ضداسلامی را اشفته کند.»!!

خوشحالم که عقیده‌ات را به زبان آوردی و آن را فقط برای خودت نگه نداشتی. مطمئنم اگر مردم همیشه افکار واقعی‌شان را به زبان می اوردند، دنیا از چیزی که هست زیباتر و جالب‌تر می‌شد.

و فهمیدم امام (ره) تا اخر پای حق می‌ایستد..

رژیم پهلوی بر محور جدایی میان دین و جامعه بنا شده بود.