بریدههای کتاب راضیه بابایی راضیه بابایی 1404/5/12 هفت جاویدان : همزاد آفتاب مرجان فولادوند 4.4 4 صفحۀ 133 《چگونه ممکن است ایزدان زخمی شوند؟ مگر نه اینکه آسیبهای زمینی بر ایزدان آسمان کارگر نیست،پس چرا؟》 جوان گفت:《زمین ساحت رنج است پسر کیومرث. ساحت مرگ. همین که بر آن فرود بیاییم،فانی خواهیم شد،اما زمین بخشی از جان آسمانی ما هم هست...وقتی زمین آلوده شد و آبها به گنداب بدل شد،جان هریک از ما آسیب دید. ضعیف شدیم.تا جایی که چاره را در فرود آمدن بر زمین و یافتن راهی برای شفا دیدیم...》 0 7 راضیه بابایی 1404/4/28 هفت جاویدان: باران خاکستر مرجان فولادوند 4.5 5 صفحۀ 201 آبتین نمیخواست سکوت کند؛با لحن ملایم اما قاطع پدرانهاش گفت: وطن جایی است که تو آبادش میکنی فرزند! جایی که تو را سیر میکند و پناهت میدهد و تو از آبادانیاش مراقبت میکنی، نه اینکه رهایش کنی تا بمیرد و پس از آن برایش سوگواری کنی. 0 25 راضیه بابایی 1404/4/26 هفت جاویدان: باران خاکستر مرجان فولادوند 4.5 5 صفحۀ 163 صدای پدربزرگش از پس سالها در سرش پیچید:"به یاد داشته باش فرزند که زمین خون را فرو نمیبرد. چنانکه مادر گوشت فرزند نمیخورد. خون بر زمین میماند. دلمه میبندد و روی هم تلمبار میشود؛گاه به شکل مرداب ما را میبلعد و گاه به شکل نفرینی از آسمان فرو میریزد..." 0 8 راضیه بابایی 1404/4/9 بازشناختن غریبه ایزابلا حماد 4.0 23 صفحۀ 39 با توجه به اینکه اسراییلیها در جامعهای نظامی مسلک زندگی میکنند که ساز مخالف زدن در آن مجازات دارد، این ایده که می توان اسراییلیهای یهودی را با گفتگو متقاعد کرد فلسطينيان را انسان ببینند، مهمل است! 0 9 راضیه بابایی 1404/4/9 بازشناختن غریبه ایزابلا حماد 4.0 23 صفحۀ 14 برای مایی که رنج بیپایان دیگران را از دور میبینیم، انسان ماندن در لحظهی فاجعه یعنی ساکن شدن در رنج، نه روی گرداندن از آن:"پس بیایید همینجا بمانیم؛ همینجا صادقانهترین مکان برای سخن گفتن است." 0 3 راضیه بابایی 1404/1/23 کوه های سفید جان کریستوفر 4.0 23 صفحۀ 147 من حسرت مردم توی دره و زندگی آسوده ی آنها را نمیخورم.زیرا درست نیست که بگویم ما اینجا هیچ وسیلهی راحتی و آسایش نداریم. ما مالک امید و آزادی هستیم. ما اکنون میان مردمی زندگی میکنیم که افکارشان از آن خودشآن است و تن به تسلط سه پایه ها نمی دهند.......در نهایت بر همهی سه پایه ها پیروز خواهیم شد و انسانهای آزادی خواهیم بود که از خوبیهای زمین بهره میگیرند. 0 6 راضیه بابایی 1403/12/25 سلام، من زمان هستم: داستان واقعی یک هم سفر لوکا نوولی 3.8 4 صفحۀ 68 0 3 راضیه بابایی 1403/12/25 سلام، من زمان هستم: داستان واقعی یک هم سفر لوکا نوولی 3.8 4 صفحۀ 64 سفر به آینده نسبتا (نسبت به سفر به گذشته)ساده تر است. جهان پر از نقاطی است که در آن زمان ها کند یا متوقف می شود. 0 2 راضیه بابایی 1403/12/25 سلام، من زمان هستم: داستان واقعی یک هم سفر لوکا نوولی 3.8 4 صفحۀ 57 0 1 راضیه بابایی 1403/12/25 سلام، من زمین هستم: داستان واقعی یک سیاره ی منحصر به فرد لوکا نوولی 3.9 5 صفحۀ 78 0 0 راضیه بابایی 1403/12/25 سلام، من ربات هستم: داستان واقعی یک دوست الکترونیکی لوکا نوولی 4.7 1 صفحۀ 66 0 1 راضیه بابایی 1403/12/25 سلام، من ربات هستم: داستان واقعی یک دوست الکترونیکی لوکا نوولی 4.7 1 صفحۀ 80 0 0 راضیه بابایی 1403/12/25 سلام، من صفر هستم لوکا نوولی 3.9 5 صفحۀ 66 0 0 راضیه بابایی 1403/10/12 زخم داوود سوزان ابوالهواء 4.4 85 صفحۀ 235 0 15 راضیه بابایی 1403/8/24 برادران کارامازوف فیودور داستایفسکی 4.5 121 صفحۀ 70 بشر به محض اینکه معجزه را انکار کرد، خدا را هم انکار کرد. 0 19 راضیه بابایی 1403/7/23 حرکت در مه: چگونه مثل یک نویسنده فکر کنیم محمدحسن شهسواری 4.4 21 صفحۀ 127 0 8 راضیه بابایی 1403/7/20 من او رضا امیرخانی 4.2 204 صفحۀ 146 نخ تسبیح لطف خداست که هر روز جلوه میکند...اگر یک آدم خوب، خیلی خوب، میان یک جمع نباشد، آن جمع بشمار سه از بین میرود . گرگها هم را پاره می کنند...پس نخ تسبیح همان آدم خوب است، همان کار خوب است. 0 8 راضیه بابایی 1403/7/19 من او رضا امیرخانی 4.2 204 صفحۀ 98 تنها بنایی که اگر بلرزد، محکمتر میشود دل است! دلِ آدمیزاد. 0 40 راضیه بابایی 1403/6/8 کلبهی عمو تام هریت بیچر استو 4.1 32 صفحۀ 394 0 12 راضیه بابایی 1403/5/20 تسخیرشدگان (جن زدگان) فیودور داستایفسکی 4.4 28 صفحۀ 101 کسی که به ملتش اعتقاد نداشته باشد، نمی تواند به خدا معتقد باشد! بدانید همه کسانی که از فهم و درک ملتشان دست کشیدهاند و رشتهها را گسستهاند،پابهپای آن بی دین و خدانشناس یا لاابالی و بی قید شده اند. 0 7
بریدههای کتاب راضیه بابایی راضیه بابایی 1404/5/12 هفت جاویدان : همزاد آفتاب مرجان فولادوند 4.4 4 صفحۀ 133 《چگونه ممکن است ایزدان زخمی شوند؟ مگر نه اینکه آسیبهای زمینی بر ایزدان آسمان کارگر نیست،پس چرا؟》 جوان گفت:《زمین ساحت رنج است پسر کیومرث. ساحت مرگ. همین که بر آن فرود بیاییم،فانی خواهیم شد،اما زمین بخشی از جان آسمانی ما هم هست...وقتی زمین آلوده شد و آبها به گنداب بدل شد،جان هریک از ما آسیب دید. ضعیف شدیم.تا جایی که چاره را در فرود آمدن بر زمین و یافتن راهی برای شفا دیدیم...》 0 7 راضیه بابایی 1404/4/28 هفت جاویدان: باران خاکستر مرجان فولادوند 4.5 5 صفحۀ 201 آبتین نمیخواست سکوت کند؛با لحن ملایم اما قاطع پدرانهاش گفت: وطن جایی است که تو آبادش میکنی فرزند! جایی که تو را سیر میکند و پناهت میدهد و تو از آبادانیاش مراقبت میکنی، نه اینکه رهایش کنی تا بمیرد و پس از آن برایش سوگواری کنی. 0 25 راضیه بابایی 1404/4/26 هفت جاویدان: باران خاکستر مرجان فولادوند 4.5 5 صفحۀ 163 صدای پدربزرگش از پس سالها در سرش پیچید:"به یاد داشته باش فرزند که زمین خون را فرو نمیبرد. چنانکه مادر گوشت فرزند نمیخورد. خون بر زمین میماند. دلمه میبندد و روی هم تلمبار میشود؛گاه به شکل مرداب ما را میبلعد و گاه به شکل نفرینی از آسمان فرو میریزد..." 0 8 راضیه بابایی 1404/4/9 بازشناختن غریبه ایزابلا حماد 4.0 23 صفحۀ 39 با توجه به اینکه اسراییلیها در جامعهای نظامی مسلک زندگی میکنند که ساز مخالف زدن در آن مجازات دارد، این ایده که می توان اسراییلیهای یهودی را با گفتگو متقاعد کرد فلسطينيان را انسان ببینند، مهمل است! 0 9 راضیه بابایی 1404/4/9 بازشناختن غریبه ایزابلا حماد 4.0 23 صفحۀ 14 برای مایی که رنج بیپایان دیگران را از دور میبینیم، انسان ماندن در لحظهی فاجعه یعنی ساکن شدن در رنج، نه روی گرداندن از آن:"پس بیایید همینجا بمانیم؛ همینجا صادقانهترین مکان برای سخن گفتن است." 0 3 راضیه بابایی 1404/1/23 کوه های سفید جان کریستوفر 4.0 23 صفحۀ 147 من حسرت مردم توی دره و زندگی آسوده ی آنها را نمیخورم.زیرا درست نیست که بگویم ما اینجا هیچ وسیلهی راحتی و آسایش نداریم. ما مالک امید و آزادی هستیم. ما اکنون میان مردمی زندگی میکنیم که افکارشان از آن خودشآن است و تن به تسلط سه پایه ها نمی دهند.......در نهایت بر همهی سه پایه ها پیروز خواهیم شد و انسانهای آزادی خواهیم بود که از خوبیهای زمین بهره میگیرند. 0 6 راضیه بابایی 1403/12/25 سلام، من زمان هستم: داستان واقعی یک هم سفر لوکا نوولی 3.8 4 صفحۀ 68 0 3 راضیه بابایی 1403/12/25 سلام، من زمان هستم: داستان واقعی یک هم سفر لوکا نوولی 3.8 4 صفحۀ 64 سفر به آینده نسبتا (نسبت به سفر به گذشته)ساده تر است. جهان پر از نقاطی است که در آن زمان ها کند یا متوقف می شود. 0 2 راضیه بابایی 1403/12/25 سلام، من زمان هستم: داستان واقعی یک هم سفر لوکا نوولی 3.8 4 صفحۀ 57 0 1 راضیه بابایی 1403/12/25 سلام، من زمین هستم: داستان واقعی یک سیاره ی منحصر به فرد لوکا نوولی 3.9 5 صفحۀ 78 0 0 راضیه بابایی 1403/12/25 سلام، من ربات هستم: داستان واقعی یک دوست الکترونیکی لوکا نوولی 4.7 1 صفحۀ 66 0 1 راضیه بابایی 1403/12/25 سلام، من ربات هستم: داستان واقعی یک دوست الکترونیکی لوکا نوولی 4.7 1 صفحۀ 80 0 0 راضیه بابایی 1403/12/25 سلام، من صفر هستم لوکا نوولی 3.9 5 صفحۀ 66 0 0 راضیه بابایی 1403/10/12 زخم داوود سوزان ابوالهواء 4.4 85 صفحۀ 235 0 15 راضیه بابایی 1403/8/24 برادران کارامازوف فیودور داستایفسکی 4.5 121 صفحۀ 70 بشر به محض اینکه معجزه را انکار کرد، خدا را هم انکار کرد. 0 19 راضیه بابایی 1403/7/23 حرکت در مه: چگونه مثل یک نویسنده فکر کنیم محمدحسن شهسواری 4.4 21 صفحۀ 127 0 8 راضیه بابایی 1403/7/20 من او رضا امیرخانی 4.2 204 صفحۀ 146 نخ تسبیح لطف خداست که هر روز جلوه میکند...اگر یک آدم خوب، خیلی خوب، میان یک جمع نباشد، آن جمع بشمار سه از بین میرود . گرگها هم را پاره می کنند...پس نخ تسبیح همان آدم خوب است، همان کار خوب است. 0 8 راضیه بابایی 1403/7/19 من او رضا امیرخانی 4.2 204 صفحۀ 98 تنها بنایی که اگر بلرزد، محکمتر میشود دل است! دلِ آدمیزاد. 0 40 راضیه بابایی 1403/6/8 کلبهی عمو تام هریت بیچر استو 4.1 32 صفحۀ 394 0 12 راضیه بابایی 1403/5/20 تسخیرشدگان (جن زدگان) فیودور داستایفسکی 4.4 28 صفحۀ 101 کسی که به ملتش اعتقاد نداشته باشد، نمی تواند به خدا معتقد باشد! بدانید همه کسانی که از فهم و درک ملتشان دست کشیدهاند و رشتهها را گسستهاند،پابهپای آن بی دین و خدانشناس یا لاابالی و بی قید شده اند. 0 7