بریدههای کتاب Neen Amiri Neen Amiri 5 روز پیش سمفونی مردگان عباس معروفی 4.3 358 صفحۀ 186 انسان مدام باید مشغول کار باشد، سازندگی کند، وگرنه از درون پوک میشود و بیکاری بدتر از تنهایی است، آدم بیکار در جمع هم تنهاست. 0 12 Neen Amiri 1404/3/16 سمفونی مردگان عباس معروفی 4.3 358 صفحۀ 11 آدمها هم مثل درختها بودند. یک برف سنگین همیشه بر شانههای آدم وجود داشتو سنگینیاش تا بهار حس میشد. بدیاش این بود که آدمها فقط یک بار میمردند. و همین یکبار چه فاجعه دردناکی بود. 0 2 Neen Amiri 1404/2/20 کلکسیونر جان فولز 3.5 49 صفحۀ 107 مردم این روزها میخواهند چیزها را به دست بیاورند ، به محض این که به چیزی فکر میکنند میخواهند داشته باشندش، ولی من فرق دارم، قدیمی فکر میکنم، از فکر کردن به آینده لذت میبرم، از اینکه همه چیز سروقتش به نتیجهٔ مطلوب برسد. 0 3 Neen Amiri 1404/2/20 کلکسیونر جان فولز 3.5 49 صفحۀ 20 کاری که میکنی، کاری که قبلاً کردهای را مبهم میکند! 0 0 Neen Amiri 1404/2/20 کلکسیونر جان فولز 3.5 49 صفحۀ 10 ولی فراموش کردن چیزی نیست که دست خودت باشد، برایت اتفاق میافتد. 0 26 Neen Amiri 1403/12/29 وقتی نیچه گریست اروین دی. یالوم 4.2 149 صفحۀ 11 متعجب بود که چه اندازه از عمر خود را صرفاً با نگاه نکردن و یا دیدن و توجه نکردن، بر باد داده بود! 0 21 Neen Amiri 1403/12/29 سه قطره خون صادق هدایت 3.9 35 صفحۀ 31 چون برای نخستین بار حس کرد که میان او و همهٔ کسانی که دور او بودند گرداب ترسناکی وجود داشته که تاکنون به آن پی نبرده بود. /داستان گرداب/ 0 2 Neen Amiri 1403/12/29 سه قطره خون صادق هدایت 3.9 35 صفحۀ 20 آیا راست است؟ آیا ممکن است؟ آنقدر جوان، آنجا در شاه عبدالعظیم مابین هزاران مردهٔ دیگر، میان خاک سرد نمناک خوابیده... کفن به تنش چسبیده، دیگر نه توا بهار را میبیند و نه آخر پاییز را و نه رپزهای خفهٔ غمگین مانند امروز را، آیا روشنایی چشم او و آهنگ صدایش به کلی خاموش شد؟ اپ که آنقدر خندان بود ...! / داستان گرداب/ 0 0 Neen Amiri 1403/12/26 سکوت دان دلیلو 2.7 1 صفحۀ 28 - کاری از دستت برنمیآید. - نمیخواهم کاری از دستم بربیاید، فقط میخواهم برسم خانه و به در و دیوار نگاه کنم. 0 51 Neen Amiri 1403/12/26 سکوت دان دلیلو 2.7 1 صفحۀ 25 با خودش فکر کرد که بر زبان آوردن کلمهها و عددها، صحبت کردن و ذکر جزئیات به شاخصها امکان میدهد قدری دوام بیاورند، همین گزارش رسمی، یا به اختیار خود، از مکان و موقع، همین مرور رعدآسا. 0 0 Neen Amiri 1403/12/23 مدرک: سهگانهی دوقلوها، کتاب دوم جلد 2 آگوتا کریستف 4.0 9 صفحۀ 136 ـ برایم زیاد مهم نیست که بدنم زخمی بشود. ولی اگر مجبور بشوم کس دیگری را زخمی کنم، این خودش زخم دیگری برایم میشود که نمیتوانم تحملش کنم. 0 3 Neen Amiri 1403/12/23 دفتر بزرگ: سهگانهی دوقلوها، کتاب اول جلد 1 آگوتا کریستف 4.2 21 صفحۀ 35 دوست داشتن کلمهٔ مطمئنی نیست، دقت و عینیت ندارد. دوست داشتن گردو و دوست داشتن مادربزرگ، اینها نمیتوانند به یک معنا باشند. عبارت اول به طعمی دلپذیر توی دهان برمیگردد، و دومی به یک حس. 0 2 Neen Amiri 1403/12/21 جاناتان مرغ دریایی ریچارد باخ 3.7 136 صفحۀ 74 به ما خوشآمد نمیگویند، ما طرد شده هستیم، نمیتوانیم به زور به جایی که ما را نمیخواهند برویم، میتوانیم؟ ما آزاد هستیم به جایی که میخواهیم برویم. 0 3 Neen Amiri 1403/12/19 شب بی پایان آگاتا کریستی 3.5 6 صفحۀ 158 آدمی در زندگی خود، لحظات خیلی مهم را تشخیص نمیدهد و وقتی تشخیص میدهد که کار از کار گذشته است. 0 83 Neen Amiri 1403/12/16 شب بی پایان آگاتا کریستی 3.5 6 صفحۀ 14 در هیچ کاری ایستادگی نداشتم. چرا چنین بودم؟ تقریباً هر کاری که در پیش میگرفتم، برایم جالب بود. برخی کارها سختتر بودند، ولی راستی به این جنبهٔ کار اهمیتی نمیدادم. حقیقتاً آدم تنبلی نیستم. به گمانم چیزی که براستی در من هست، بیقراری است، تنها میخواهم همه جا بروم و همه چیز را ببینم و همه کار را در پیش بگیرم. در پیِ یافتن چیزی هستم. راستی همین است. در پی یافتن چیزی هستم. 0 2
بریدههای کتاب Neen Amiri Neen Amiri 5 روز پیش سمفونی مردگان عباس معروفی 4.3 358 صفحۀ 186 انسان مدام باید مشغول کار باشد، سازندگی کند، وگرنه از درون پوک میشود و بیکاری بدتر از تنهایی است، آدم بیکار در جمع هم تنهاست. 0 12 Neen Amiri 1404/3/16 سمفونی مردگان عباس معروفی 4.3 358 صفحۀ 11 آدمها هم مثل درختها بودند. یک برف سنگین همیشه بر شانههای آدم وجود داشتو سنگینیاش تا بهار حس میشد. بدیاش این بود که آدمها فقط یک بار میمردند. و همین یکبار چه فاجعه دردناکی بود. 0 2 Neen Amiri 1404/2/20 کلکسیونر جان فولز 3.5 49 صفحۀ 107 مردم این روزها میخواهند چیزها را به دست بیاورند ، به محض این که به چیزی فکر میکنند میخواهند داشته باشندش، ولی من فرق دارم، قدیمی فکر میکنم، از فکر کردن به آینده لذت میبرم، از اینکه همه چیز سروقتش به نتیجهٔ مطلوب برسد. 0 3 Neen Amiri 1404/2/20 کلکسیونر جان فولز 3.5 49 صفحۀ 20 کاری که میکنی، کاری که قبلاً کردهای را مبهم میکند! 0 0 Neen Amiri 1404/2/20 کلکسیونر جان فولز 3.5 49 صفحۀ 10 ولی فراموش کردن چیزی نیست که دست خودت باشد، برایت اتفاق میافتد. 0 26 Neen Amiri 1403/12/29 وقتی نیچه گریست اروین دی. یالوم 4.2 149 صفحۀ 11 متعجب بود که چه اندازه از عمر خود را صرفاً با نگاه نکردن و یا دیدن و توجه نکردن، بر باد داده بود! 0 21 Neen Amiri 1403/12/29 سه قطره خون صادق هدایت 3.9 35 صفحۀ 31 چون برای نخستین بار حس کرد که میان او و همهٔ کسانی که دور او بودند گرداب ترسناکی وجود داشته که تاکنون به آن پی نبرده بود. /داستان گرداب/ 0 2 Neen Amiri 1403/12/29 سه قطره خون صادق هدایت 3.9 35 صفحۀ 20 آیا راست است؟ آیا ممکن است؟ آنقدر جوان، آنجا در شاه عبدالعظیم مابین هزاران مردهٔ دیگر، میان خاک سرد نمناک خوابیده... کفن به تنش چسبیده، دیگر نه توا بهار را میبیند و نه آخر پاییز را و نه رپزهای خفهٔ غمگین مانند امروز را، آیا روشنایی چشم او و آهنگ صدایش به کلی خاموش شد؟ اپ که آنقدر خندان بود ...! / داستان گرداب/ 0 0 Neen Amiri 1403/12/26 سکوت دان دلیلو 2.7 1 صفحۀ 28 - کاری از دستت برنمیآید. - نمیخواهم کاری از دستم بربیاید، فقط میخواهم برسم خانه و به در و دیوار نگاه کنم. 0 51 Neen Amiri 1403/12/26 سکوت دان دلیلو 2.7 1 صفحۀ 25 با خودش فکر کرد که بر زبان آوردن کلمهها و عددها، صحبت کردن و ذکر جزئیات به شاخصها امکان میدهد قدری دوام بیاورند، همین گزارش رسمی، یا به اختیار خود، از مکان و موقع، همین مرور رعدآسا. 0 0 Neen Amiri 1403/12/23 مدرک: سهگانهی دوقلوها، کتاب دوم جلد 2 آگوتا کریستف 4.0 9 صفحۀ 136 ـ برایم زیاد مهم نیست که بدنم زخمی بشود. ولی اگر مجبور بشوم کس دیگری را زخمی کنم، این خودش زخم دیگری برایم میشود که نمیتوانم تحملش کنم. 0 3 Neen Amiri 1403/12/23 دفتر بزرگ: سهگانهی دوقلوها، کتاب اول جلد 1 آگوتا کریستف 4.2 21 صفحۀ 35 دوست داشتن کلمهٔ مطمئنی نیست، دقت و عینیت ندارد. دوست داشتن گردو و دوست داشتن مادربزرگ، اینها نمیتوانند به یک معنا باشند. عبارت اول به طعمی دلپذیر توی دهان برمیگردد، و دومی به یک حس. 0 2 Neen Amiri 1403/12/21 جاناتان مرغ دریایی ریچارد باخ 3.7 136 صفحۀ 74 به ما خوشآمد نمیگویند، ما طرد شده هستیم، نمیتوانیم به زور به جایی که ما را نمیخواهند برویم، میتوانیم؟ ما آزاد هستیم به جایی که میخواهیم برویم. 0 3 Neen Amiri 1403/12/19 شب بی پایان آگاتا کریستی 3.5 6 صفحۀ 158 آدمی در زندگی خود، لحظات خیلی مهم را تشخیص نمیدهد و وقتی تشخیص میدهد که کار از کار گذشته است. 0 83 Neen Amiri 1403/12/16 شب بی پایان آگاتا کریستی 3.5 6 صفحۀ 14 در هیچ کاری ایستادگی نداشتم. چرا چنین بودم؟ تقریباً هر کاری که در پیش میگرفتم، برایم جالب بود. برخی کارها سختتر بودند، ولی راستی به این جنبهٔ کار اهمیتی نمیدادم. حقیقتاً آدم تنبلی نیستم. به گمانم چیزی که براستی در من هست، بیقراری است، تنها میخواهم همه جا بروم و همه چیز را ببینم و همه کار را در پیش بگیرم. در پیِ یافتن چیزی هستم. راستی همین است. در پی یافتن چیزی هستم. 0 2