بریدههای کتاب آوایگمشدهدرورقهایفراموشی؛ آوایگمشدهدرورقهایفراموشی؛ 1404/3/29 بادبادک باز خالد حسینی 4.3 256 صفحۀ 26 فقط یک گناه وجود دارد، فقط یکی. آن هم دزدی است. همهی گناهان دیگر از این گناه سرچشمه میگیرند. اگر کسی را بکشی، تو زندگی او را دزدیدهای. حق همسر او را از داشتن شوهر میدزدی. پدر فرزندانش را میدزدی. وقتی دروغ میگویی، حق کسی به دانستن حقیقت را میدزدی. تقلب کنی، حق بازی عادلانه را میدزدی. 8 55 آوایگمشدهدرورقهایفراموشی؛ 1404/3/27 معمای کارائیب آگاتا کریستی 3.8 7 صفحۀ 182 برداشت ما از هر آدمی بر اساس تصویری است که خودمان از او ساخته ایم. 0 64 آوایگمشدهدرورقهایفراموشی؛ 1404/3/5 بامداد خمار فتانه(پروین) حاج سیدجوادی 3.8 109 صفحۀ 131 گفت: من این همه یادگاری به تو دادهام، زلفم را، خون تنم را؛ تو به من چه یادگاری میدهی؟ گفتم اول که من به تو یادگاری داده ام تعجب کرد_ چه یادگاری؟ - دلم را..:)))))) 0 64 آوایگمشدهدرورقهایفراموشی؛ 1404/3/5 بامداد خمار فتانه(پروین) حاج سیدجوادی 3.8 109 صفحۀ 45 ساکت و مبهوت، مثل مجسمه ایستاد تا بناگوش سرخ شد و زیر لب گفت: بنازم قلم نقاش طبیعت را:))) 4 45 آوایگمشدهدرورقهایفراموشی؛ 1404/3/5 بامداد خمار فتانه(پروین) حاج سیدجوادی 3.8 109 صفحۀ 63 دل میرود ز دستم، صاحب دلان خدا را دردا که راز پنهان، خواهد شد آشکارا:)) 0 44 آوایگمشدهدرورقهایفراموشی؛ 1404/3/4 آبشار یخ متیو جی. کربی 4.2 20 صفحۀ 281 شجاعت بدون قدرت هیچ ارزشی ندارد. 3 38 آوایگمشدهدرورقهایفراموشی؛ 1404/3/3 آبشار یخ متیو جی. کربی 4.2 20 صفحۀ 199 وقتی آدم رنج میکشد، یک لحظه، برایش ابدیتی است. 0 37 آوایگمشدهدرورقهایفراموشی؛ 1404/3/3 آبشار یخ متیو جی. کربی 4.2 20 صفحۀ 196 دلم میخواهد حرفش را باور کنم. دلم میخواهد همانطور ببینمش که قبلا میدیدم، اما فراموش کردن دفعاتی که ناامیدم کرده، برایم سخت است. 1 30 آوایگمشدهدرورقهایفراموشی؛ 1404/1/11 اخگری در خاکستر صبا طاهر 4.4 55 صفحۀ 48 عزت معانی زیادی دارد. قدرت، شرف، غرور. ولی در یک قرن گذشته معنی مشخصی پیدا کرده: آزادی. 3 76 آوایگمشدهدرورقهایفراموشی؛ 1404/1/11 اخگری در خاکستر صبا طاهر 4.4 55 صفحۀ 50 بهترین دروغ ها ریشه در حقیقت دارند. 0 62 آوایگمشدهدرورقهایفراموشی؛ 1404/1/11 اخگری در خاکستر صبا طاهر 4.4 55 صفحۀ 34 حس میکنم دیگر خودم نیستم. انگار هرگز خودم نخواهم شد. 0 62 آوایگمشدهدرورقهایفراموشی؛ 1404/1/11 اخگری در خاکستر صبا طاهر 4.4 55 صفحۀ 28 زندگی از هزاران لحظه تشکیل شده که هیچ معنای به خصوصی ندارند. بعد یک روز، یک لحظهی تنها از راه میرسد تا به هر ثانیه ای که پس از آن میآید، معنا ببخشد. 0 27 آوایگمشدهدرورقهایفراموشی؛ 1404/1/5 تاج دوقلوها کاترین وبر 3.9 173 صفحۀ 18 0 44 آوایگمشدهدرورقهایفراموشی؛ 1404/1/5 شهر ماه خونین زهرا سعیدزاده 3.8 18 صفحۀ 18 1 22 آوایگمشدهدرورقهایفراموشی؛ 1404/1/5 شهر ماه خونین زهرا سعیدزاده 3.8 18 صفحۀ 19 0 28 آوایگمشدهدرورقهایفراموشی؛ 1403/12/2 رنگ شگفت انگیز روح امیلی ایکس.آر. پن 4.1 3 صفحۀ 18 آن قدر سوراخ سوراخ و تکه پاره ام که دیگر هیچ چیزی زخم هایم را خوب نمی کند. 1 59 آوایگمشدهدرورقهایفراموشی؛ 1403/11/11 سیندرلای گناهکار آنیتا ول 3.6 16 صفحۀ 32 تمام آدم ها نیاز دارند که عاشق کسی باشند، کسی که وقتی شب ها چشمانشان را می بندند او را با قلبشان حس کنند. این تنها چیزی است که باعث میشود فکر کنند آن قدر ها هم تنها و بی کس نیستند. 5 62 آوایگمشدهدرورقهایفراموشی؛ 1403/9/4 قرنطینه جنیفرای. نیلسن 4.3 70 صفحۀ 84 این ذات انسان است که آدم ها را به بهتر و بدتر تقسیم بندی می کنند . 1 92 آوایگمشدهدرورقهایفراموشی؛ 1403/8/17 جناح چهارم ربکا یاروز 4.2 58 صفحۀ 537 من عاشق موهاتم . هروقت خواستی منو به زانو در بیاری یا توی بحثی برنده بشی ، موهات رو باز کن . هر کاری بگی میکنم . 11 75
بریدههای کتاب آوایگمشدهدرورقهایفراموشی؛ آوایگمشدهدرورقهایفراموشی؛ 1404/3/29 بادبادک باز خالد حسینی 4.3 256 صفحۀ 26 فقط یک گناه وجود دارد، فقط یکی. آن هم دزدی است. همهی گناهان دیگر از این گناه سرچشمه میگیرند. اگر کسی را بکشی، تو زندگی او را دزدیدهای. حق همسر او را از داشتن شوهر میدزدی. پدر فرزندانش را میدزدی. وقتی دروغ میگویی، حق کسی به دانستن حقیقت را میدزدی. تقلب کنی، حق بازی عادلانه را میدزدی. 8 55 آوایگمشدهدرورقهایفراموشی؛ 1404/3/27 معمای کارائیب آگاتا کریستی 3.8 7 صفحۀ 182 برداشت ما از هر آدمی بر اساس تصویری است که خودمان از او ساخته ایم. 0 64 آوایگمشدهدرورقهایفراموشی؛ 1404/3/5 بامداد خمار فتانه(پروین) حاج سیدجوادی 3.8 109 صفحۀ 131 گفت: من این همه یادگاری به تو دادهام، زلفم را، خون تنم را؛ تو به من چه یادگاری میدهی؟ گفتم اول که من به تو یادگاری داده ام تعجب کرد_ چه یادگاری؟ - دلم را..:)))))) 0 64 آوایگمشدهدرورقهایفراموشی؛ 1404/3/5 بامداد خمار فتانه(پروین) حاج سیدجوادی 3.8 109 صفحۀ 45 ساکت و مبهوت، مثل مجسمه ایستاد تا بناگوش سرخ شد و زیر لب گفت: بنازم قلم نقاش طبیعت را:))) 4 45 آوایگمشدهدرورقهایفراموشی؛ 1404/3/5 بامداد خمار فتانه(پروین) حاج سیدجوادی 3.8 109 صفحۀ 63 دل میرود ز دستم، صاحب دلان خدا را دردا که راز پنهان، خواهد شد آشکارا:)) 0 44 آوایگمشدهدرورقهایفراموشی؛ 1404/3/4 آبشار یخ متیو جی. کربی 4.2 20 صفحۀ 281 شجاعت بدون قدرت هیچ ارزشی ندارد. 3 38 آوایگمشدهدرورقهایفراموشی؛ 1404/3/3 آبشار یخ متیو جی. کربی 4.2 20 صفحۀ 199 وقتی آدم رنج میکشد، یک لحظه، برایش ابدیتی است. 0 37 آوایگمشدهدرورقهایفراموشی؛ 1404/3/3 آبشار یخ متیو جی. کربی 4.2 20 صفحۀ 196 دلم میخواهد حرفش را باور کنم. دلم میخواهد همانطور ببینمش که قبلا میدیدم، اما فراموش کردن دفعاتی که ناامیدم کرده، برایم سخت است. 1 30 آوایگمشدهدرورقهایفراموشی؛ 1404/1/11 اخگری در خاکستر صبا طاهر 4.4 55 صفحۀ 48 عزت معانی زیادی دارد. قدرت، شرف، غرور. ولی در یک قرن گذشته معنی مشخصی پیدا کرده: آزادی. 3 76 آوایگمشدهدرورقهایفراموشی؛ 1404/1/11 اخگری در خاکستر صبا طاهر 4.4 55 صفحۀ 50 بهترین دروغ ها ریشه در حقیقت دارند. 0 62 آوایگمشدهدرورقهایفراموشی؛ 1404/1/11 اخگری در خاکستر صبا طاهر 4.4 55 صفحۀ 34 حس میکنم دیگر خودم نیستم. انگار هرگز خودم نخواهم شد. 0 62 آوایگمشدهدرورقهایفراموشی؛ 1404/1/11 اخگری در خاکستر صبا طاهر 4.4 55 صفحۀ 28 زندگی از هزاران لحظه تشکیل شده که هیچ معنای به خصوصی ندارند. بعد یک روز، یک لحظهی تنها از راه میرسد تا به هر ثانیه ای که پس از آن میآید، معنا ببخشد. 0 27 آوایگمشدهدرورقهایفراموشی؛ 1404/1/5 تاج دوقلوها کاترین وبر 3.9 173 صفحۀ 18 0 44 آوایگمشدهدرورقهایفراموشی؛ 1404/1/5 شهر ماه خونین زهرا سعیدزاده 3.8 18 صفحۀ 18 1 22 آوایگمشدهدرورقهایفراموشی؛ 1404/1/5 شهر ماه خونین زهرا سعیدزاده 3.8 18 صفحۀ 19 0 28 آوایگمشدهدرورقهایفراموشی؛ 1403/12/2 رنگ شگفت انگیز روح امیلی ایکس.آر. پن 4.1 3 صفحۀ 18 آن قدر سوراخ سوراخ و تکه پاره ام که دیگر هیچ چیزی زخم هایم را خوب نمی کند. 1 59 آوایگمشدهدرورقهایفراموشی؛ 1403/11/11 سیندرلای گناهکار آنیتا ول 3.6 16 صفحۀ 32 تمام آدم ها نیاز دارند که عاشق کسی باشند، کسی که وقتی شب ها چشمانشان را می بندند او را با قلبشان حس کنند. این تنها چیزی است که باعث میشود فکر کنند آن قدر ها هم تنها و بی کس نیستند. 5 62 آوایگمشدهدرورقهایفراموشی؛ 1403/9/4 قرنطینه جنیفرای. نیلسن 4.3 70 صفحۀ 84 این ذات انسان است که آدم ها را به بهتر و بدتر تقسیم بندی می کنند . 1 92 آوایگمشدهدرورقهایفراموشی؛ 1403/8/17 جناح چهارم ربکا یاروز 4.2 58 صفحۀ 537 من عاشق موهاتم . هروقت خواستی منو به زانو در بیاری یا توی بحثی برنده بشی ، موهات رو باز کن . هر کاری بگی میکنم . 11 75