بریدهای از کتاب بامداد خمار اثر فتانه(پروین) حاج سیدجوادی
آوایگمشدهدرورقهایفراموشی؛
1404/3/5
صفحۀ 45
ساکت و مبهوت، مثل مجسمه ایستاد تا بناگوش سرخ شد و زیر لب گفت: بنازم قلم نقاش طبیعت را:)))
ساکت و مبهوت، مثل مجسمه ایستاد تا بناگوش سرخ شد و زیر لب گفت: بنازم قلم نقاش طبیعت را:)))
(0/1000)
نظرات
آوایگمشدهدرورقهایفراموشی؛
1404/3/5
من که خیلی ازش خوشم اومد امیدوارم اگه خوندی تو هم دوسش داشته باشی🫶🏻✨ @Teda78
0
آوایگمشدهدرورقهایفراموشی؛
1404/3/5
1