بریدههای کتاب Jupiter Jupiter 1404/4/17 آنی شرلی در گرین گیبلز جلد 1 لوسی مود مونتگمری 4.7 231 صفحۀ 253 «″آنی″های زیاد و متفاوتی در من وجود دارد. گاهی اوقات فکر میکنم به همین دلیل است که اینقدر مشکلسازم. اگر فقط یک آنی در من وجود داشت راحتتر بودم، ولی در عوض هیجانش هم کمتر بود.» 0 2 Jupiter 1404/4/17 آنی شرلی در گرین گیبلز جلد 1 لوسی مود مونتگمری 4.7 231 صفحۀ 245 «چیزی که به ذهن آدم میرسد، اگر هیجانانگیز باشد، باید فوری ابراز شود. اگر برای فکر کردن، کمی مکث کنی، مسلماً هیجانش از بین میرود.» 0 2 Jupiter 1404/4/17 آنی شرلی در گرین گیبلز جلد 1 لوسی مود مونتگمری 4.7 231 صفحۀ 237 «تو متوجه نشدی من چه حسی دارم، اما متیو فهمید. او مرا درک میکند و این خیلی لذتبخش است که یک نفر آدم را درک کند.» 0 2 Jupiter 1404/4/17 آنی شرلی در گرین گیبلز جلد 1 لوسی مود مونتگمری 4.7 231 صفحۀ 107 «فرق دارد که حرفی را خودت بزنی یا از زبان دیگران بشنوی. تو عیبهای خودت را قبول داری، اما همیشه امیدواری که دیگران با تو همعقیده نباشند.» 0 4 Jupiter 1404/4/17 آنی شرلی در گرین گیبلز جلد 1 لوسی مود مونتگمری 4.7 231 صفحۀ 54 «وقتی داستانهای غمانگیز میخوانیم، با شهامت خودمان را در آن موقعیتها تصور میکنیم، ولی به محض اینکه واقعا غصهدار میشویم، تازه میفهمیم تحمل کردنش چه کار سختی است.» 0 4 Jupiter 1404/4/17 آنی شرلی در گرین گیبلز جلد 1 لوسی مود مونتگمری 4.7 231 صفحۀ 54 «خوشحالم که امروز باران نمیآید، چون شاد بودن و تحمل کردن غصهها در یک روز آفتابی راحتتر است.» 0 4 Jupiter 1404/4/17 آنی شرلی در گرین گیبلز جلد 1 لوسی مود مونتگمری 4.7 231 صفحۀ 27 «اگر توی سرت فکرهای بزرگی باشد، مجبوری برای بیان کردن آنها حرفهای گنده بزنی.» 0 4 Jupiter 1404/4/10 ماه بر فراز مانیفست کلر وندرپول 4.1 15 صفحۀ 309 شدی گلویش را صاف کرد: «بسیارخب. خداوندا، امید بهترین سلاحی است که در اختیار انسان گذاشتهای، پس امیدمان را پایدار نگهدار.» همه یکصدا گفتند «آمین.» 0 2 Jupiter 1404/4/10 ماه بر فراز مانیفست کلر وندرپول 4.1 15 صفحۀ 279 «... حالا میفهمم چرا من و هک و هولر در یک هنگ هستیم، ما دوندههای خوبی بودیم. یک نفر دیگر هم هست به اسم ادی لاوسون. گروهبان ما را مأمور رفتوآمد بین هنگ و اردوگاه اصلی کرد. این کار داوطلبانه بود، اما ما مشتاق دویدن بودیم. ادی از همه تندتر میدود و همیشه برنده میشود. نمیدانی چهقدر سریع میدود! از گودالی مجاور هولر ند قهرمان خارج از وطن. ۲۹ جون ۱۹۱۸ ادی دیشب کشته شد. گلولهای از یک مایلی به او شلیک شد. ادی یک مایل را در عرض چهار دقیقه طی میکرد.» 0 0 Jupiter 1404/4/10 ماه بر فراز مانیفست کلر وندرپول 4.1 15 صفحۀ 253 دوشیزه سادی با صدایی سنگین، انگار که در تودهای مه غلیظ گیر کرده باشد، گفت: «مرگ مثل یک انفجار است. مردم را وادار میکند متوجه چیزهایی بشوند که قبلاً متوجهش نبودهاند.» 0 2 Jupiter 1404/4/10 ماه بر فراز مانیفست کلر وندرپول 4.1 15 صفحۀ 208 فکر کردم، با وجود اینکه فهرستی از عادتها و رفتارهای جهانی دارم، مردم را خوب نمیشناسم. شاید دنیا و مردمش را نمیشد در یک بستهبندی جهانی گنجاند. شاید دنیا پر از مردمی بود با خصلتهای مختلف، مردمی خسته، زخمخورده، تنها و مهربان که هرکدام در دورهای با روشهای خودشان زندگی کرده بودند و میکردند. 0 1 Jupiter 1404/4/10 ماه بر فراز مانیفست کلر وندرپول 4.1 15 صفحۀ 116 خاطرات مثل آفتاب هستند. گرمتان میکنند، حس خوبی میدهند، اما نمیتوانید آنها را نگه دارید. 0 3 Jupiter 1404/4/10 ماه بر فراز مانیفست کلر وندرپول 4.1 15 صفحۀ 49 بلند، طوری که همه بشنوند، گفتم: «مادرم غزل خداحافظی را خوانده.» در صورت بعضیها حس همدردی نمایان شد. فکر نکردم که دروغ گفتم، چون کسی چه میدانست خواندن غزل خداحافظی چه معنایی دارد. بیشتر مردم فکر میکنند غزل خداحافظی معنای مردن و رفتن یه یک دنیای بهتر را میدهد. اما در فرهنگ لغت من معنایش این بود که او دیگر دوست نداشت همسر پدرم و مادر من باشد و به همین دلیل، وقتی دوساله بودم مارا ترک کرد و به نیواورلئان رفت تا زندگی بهتری داشته باشد. ولی برای من که خاطرهای از او نداشتم، دلتنگی معنایی نداشت. 0 21 Jupiter 1404/3/7 هفت روایت خصوصی از زندگی سید موسی صدر حبیبه جعفریان 4.0 86 صفحۀ 58 چند شب پیش محسن کمالیان از من پرسید: آیا فکر میکنم تو زندهای؟ من با سرزنش نگاهش کردم و گفتم که مگر به نظر تو غیر از این میرسد؟ جواب داد: اگر واقعا فکر میکنی پدرت زنده است چطور میتوانی بشینی؟ بخوابی؟ چطور میتوانی هرروز کیفت را دستت بگیری و بروی دفتر کار کنی؟ چرا نمیروی توی خیابان فریاد بزنی؟ چرا نمیدوی؟ چرا نشستهای؟ 0 2 Jupiter 1404/3/7 هفت روایت خصوصی از زندگی سید موسی صدر حبیبه جعفریان 4.0 86 صفحۀ 8 آدمها بعضی وقتا جلوتر از دماغشان را نمیتوانند ببینند. همه را با میزان خودشان میسنجند. آقا موسی بابت اینها هزینه داد. چه وقتی ایران بود، چه بعدها در لبنان؛ بابت اینکه جلوتر از زمانه بود و بابت اینکه آزاد بود. بیباکی میکرد در مواجه با افکار عامه. آدمی بود که حرف نو زیاد داشت و هر حرف نویی بحرانی با خودش دارد. چون معنی حرف نو این است که دیگران قبلا آن را نگفتهاند. افکار عمومی آماده نیست برای آن. برای همین کارها و روشهای آقا موسی جلب توجه میکرد. 0 3 Jupiter 1403/12/28 دیزی دارکر آلیس فینی 4.0 187 صفحۀ 29 دنیایی که امروز در آن زندگی میکنیم، نسبت به خاطراتش بیش از حد بیتفاوت است. 0 1 Jupiter 1403/12/28 دیزی دارکر آلیس فینی 4.0 187 صفحۀ 14 اقیانوسهای ناشناختهی قلب و ذهن ما معمولا نتیجهی کمبود وقت و عدم اعتماد به رؤیاهایی است که در کودکی میدیدیم. اما بزرگسالان فراموش میکنند که چگونه باور کنند که رؤیاهای آنها هنوز ممکن است به حقیقت بینجامد. 0 1 Jupiter 1403/12/28 دیزی دارکر آلیس فینی 4.0 187 صفحۀ 10 خانوادهها مانند اثر انگشت هستند: هیچ دوتای آنها یکسان نیستند و تمایل دارند اثری از خود بهجای بگذارند. تابلوفرش خانوادهی من همیشه چندتا نخ شل داشته است. مدتها قبل از تولد من لبههای آن کمی ساییده شده بود و اگر به دقت نگاه میکردی حتی ممکن بود چند سوراخ در آن پیدا کنی. برخی از مردم قادر به دیدن زیبایی در میان نقصها نیستند، اما من همیشه مادربزرگ، پدر، مادر و خواهرانم را دوست داشتم؛ صرفنظر از اینکه آنها چه احساسی نسبت به من داشتند و علیرغم آنچه اتفاق افتاد. 0 1 Jupiter 1403/12/28 دیزی دارکر آلیس فینی 4.0 187 صفحۀ 8 دانستن نام یک شخص با شناخت یک شخص یکسان نیست، اما نام اولین برداشتی است که همهی ما از یک فرد داریم و براساس آن او را قضاوت میکنیم. دیزی دارکر نامی بود که زندگی به من داد و فکر میکنم به آن تبدیل شدم. 0 1 Jupiter 1403/11/15 معبد زیرزمینی معصومه میرابوطالبی 4.5 84 صفحۀ 22 تا تصمیمم را برای دایی بگویم، میگوید جرئتش را نداری! اما باید جلوی همه بایستم. جلوی مادر، جلوی خودم، جلوی روند مسخرهی زندگی که دارد من را میفرستد ته چاه. نمیخواهم همیشه ته چاه بمانم. 0 2
بریدههای کتاب Jupiter Jupiter 1404/4/17 آنی شرلی در گرین گیبلز جلد 1 لوسی مود مونتگمری 4.7 231 صفحۀ 253 «″آنی″های زیاد و متفاوتی در من وجود دارد. گاهی اوقات فکر میکنم به همین دلیل است که اینقدر مشکلسازم. اگر فقط یک آنی در من وجود داشت راحتتر بودم، ولی در عوض هیجانش هم کمتر بود.» 0 2 Jupiter 1404/4/17 آنی شرلی در گرین گیبلز جلد 1 لوسی مود مونتگمری 4.7 231 صفحۀ 245 «چیزی که به ذهن آدم میرسد، اگر هیجانانگیز باشد، باید فوری ابراز شود. اگر برای فکر کردن، کمی مکث کنی، مسلماً هیجانش از بین میرود.» 0 2 Jupiter 1404/4/17 آنی شرلی در گرین گیبلز جلد 1 لوسی مود مونتگمری 4.7 231 صفحۀ 237 «تو متوجه نشدی من چه حسی دارم، اما متیو فهمید. او مرا درک میکند و این خیلی لذتبخش است که یک نفر آدم را درک کند.» 0 2 Jupiter 1404/4/17 آنی شرلی در گرین گیبلز جلد 1 لوسی مود مونتگمری 4.7 231 صفحۀ 107 «فرق دارد که حرفی را خودت بزنی یا از زبان دیگران بشنوی. تو عیبهای خودت را قبول داری، اما همیشه امیدواری که دیگران با تو همعقیده نباشند.» 0 4 Jupiter 1404/4/17 آنی شرلی در گرین گیبلز جلد 1 لوسی مود مونتگمری 4.7 231 صفحۀ 54 «وقتی داستانهای غمانگیز میخوانیم، با شهامت خودمان را در آن موقعیتها تصور میکنیم، ولی به محض اینکه واقعا غصهدار میشویم، تازه میفهمیم تحمل کردنش چه کار سختی است.» 0 4 Jupiter 1404/4/17 آنی شرلی در گرین گیبلز جلد 1 لوسی مود مونتگمری 4.7 231 صفحۀ 54 «خوشحالم که امروز باران نمیآید، چون شاد بودن و تحمل کردن غصهها در یک روز آفتابی راحتتر است.» 0 4 Jupiter 1404/4/17 آنی شرلی در گرین گیبلز جلد 1 لوسی مود مونتگمری 4.7 231 صفحۀ 27 «اگر توی سرت فکرهای بزرگی باشد، مجبوری برای بیان کردن آنها حرفهای گنده بزنی.» 0 4 Jupiter 1404/4/10 ماه بر فراز مانیفست کلر وندرپول 4.1 15 صفحۀ 309 شدی گلویش را صاف کرد: «بسیارخب. خداوندا، امید بهترین سلاحی است که در اختیار انسان گذاشتهای، پس امیدمان را پایدار نگهدار.» همه یکصدا گفتند «آمین.» 0 2 Jupiter 1404/4/10 ماه بر فراز مانیفست کلر وندرپول 4.1 15 صفحۀ 279 «... حالا میفهمم چرا من و هک و هولر در یک هنگ هستیم، ما دوندههای خوبی بودیم. یک نفر دیگر هم هست به اسم ادی لاوسون. گروهبان ما را مأمور رفتوآمد بین هنگ و اردوگاه اصلی کرد. این کار داوطلبانه بود، اما ما مشتاق دویدن بودیم. ادی از همه تندتر میدود و همیشه برنده میشود. نمیدانی چهقدر سریع میدود! از گودالی مجاور هولر ند قهرمان خارج از وطن. ۲۹ جون ۱۹۱۸ ادی دیشب کشته شد. گلولهای از یک مایلی به او شلیک شد. ادی یک مایل را در عرض چهار دقیقه طی میکرد.» 0 0 Jupiter 1404/4/10 ماه بر فراز مانیفست کلر وندرپول 4.1 15 صفحۀ 253 دوشیزه سادی با صدایی سنگین، انگار که در تودهای مه غلیظ گیر کرده باشد، گفت: «مرگ مثل یک انفجار است. مردم را وادار میکند متوجه چیزهایی بشوند که قبلاً متوجهش نبودهاند.» 0 2 Jupiter 1404/4/10 ماه بر فراز مانیفست کلر وندرپول 4.1 15 صفحۀ 208 فکر کردم، با وجود اینکه فهرستی از عادتها و رفتارهای جهانی دارم، مردم را خوب نمیشناسم. شاید دنیا و مردمش را نمیشد در یک بستهبندی جهانی گنجاند. شاید دنیا پر از مردمی بود با خصلتهای مختلف، مردمی خسته، زخمخورده، تنها و مهربان که هرکدام در دورهای با روشهای خودشان زندگی کرده بودند و میکردند. 0 1 Jupiter 1404/4/10 ماه بر فراز مانیفست کلر وندرپول 4.1 15 صفحۀ 116 خاطرات مثل آفتاب هستند. گرمتان میکنند، حس خوبی میدهند، اما نمیتوانید آنها را نگه دارید. 0 3 Jupiter 1404/4/10 ماه بر فراز مانیفست کلر وندرپول 4.1 15 صفحۀ 49 بلند، طوری که همه بشنوند، گفتم: «مادرم غزل خداحافظی را خوانده.» در صورت بعضیها حس همدردی نمایان شد. فکر نکردم که دروغ گفتم، چون کسی چه میدانست خواندن غزل خداحافظی چه معنایی دارد. بیشتر مردم فکر میکنند غزل خداحافظی معنای مردن و رفتن یه یک دنیای بهتر را میدهد. اما در فرهنگ لغت من معنایش این بود که او دیگر دوست نداشت همسر پدرم و مادر من باشد و به همین دلیل، وقتی دوساله بودم مارا ترک کرد و به نیواورلئان رفت تا زندگی بهتری داشته باشد. ولی برای من که خاطرهای از او نداشتم، دلتنگی معنایی نداشت. 0 21 Jupiter 1404/3/7 هفت روایت خصوصی از زندگی سید موسی صدر حبیبه جعفریان 4.0 86 صفحۀ 58 چند شب پیش محسن کمالیان از من پرسید: آیا فکر میکنم تو زندهای؟ من با سرزنش نگاهش کردم و گفتم که مگر به نظر تو غیر از این میرسد؟ جواب داد: اگر واقعا فکر میکنی پدرت زنده است چطور میتوانی بشینی؟ بخوابی؟ چطور میتوانی هرروز کیفت را دستت بگیری و بروی دفتر کار کنی؟ چرا نمیروی توی خیابان فریاد بزنی؟ چرا نمیدوی؟ چرا نشستهای؟ 0 2 Jupiter 1404/3/7 هفت روایت خصوصی از زندگی سید موسی صدر حبیبه جعفریان 4.0 86 صفحۀ 8 آدمها بعضی وقتا جلوتر از دماغشان را نمیتوانند ببینند. همه را با میزان خودشان میسنجند. آقا موسی بابت اینها هزینه داد. چه وقتی ایران بود، چه بعدها در لبنان؛ بابت اینکه جلوتر از زمانه بود و بابت اینکه آزاد بود. بیباکی میکرد در مواجه با افکار عامه. آدمی بود که حرف نو زیاد داشت و هر حرف نویی بحرانی با خودش دارد. چون معنی حرف نو این است که دیگران قبلا آن را نگفتهاند. افکار عمومی آماده نیست برای آن. برای همین کارها و روشهای آقا موسی جلب توجه میکرد. 0 3 Jupiter 1403/12/28 دیزی دارکر آلیس فینی 4.0 187 صفحۀ 29 دنیایی که امروز در آن زندگی میکنیم، نسبت به خاطراتش بیش از حد بیتفاوت است. 0 1 Jupiter 1403/12/28 دیزی دارکر آلیس فینی 4.0 187 صفحۀ 14 اقیانوسهای ناشناختهی قلب و ذهن ما معمولا نتیجهی کمبود وقت و عدم اعتماد به رؤیاهایی است که در کودکی میدیدیم. اما بزرگسالان فراموش میکنند که چگونه باور کنند که رؤیاهای آنها هنوز ممکن است به حقیقت بینجامد. 0 1 Jupiter 1403/12/28 دیزی دارکر آلیس فینی 4.0 187 صفحۀ 10 خانوادهها مانند اثر انگشت هستند: هیچ دوتای آنها یکسان نیستند و تمایل دارند اثری از خود بهجای بگذارند. تابلوفرش خانوادهی من همیشه چندتا نخ شل داشته است. مدتها قبل از تولد من لبههای آن کمی ساییده شده بود و اگر به دقت نگاه میکردی حتی ممکن بود چند سوراخ در آن پیدا کنی. برخی از مردم قادر به دیدن زیبایی در میان نقصها نیستند، اما من همیشه مادربزرگ، پدر، مادر و خواهرانم را دوست داشتم؛ صرفنظر از اینکه آنها چه احساسی نسبت به من داشتند و علیرغم آنچه اتفاق افتاد. 0 1 Jupiter 1403/12/28 دیزی دارکر آلیس فینی 4.0 187 صفحۀ 8 دانستن نام یک شخص با شناخت یک شخص یکسان نیست، اما نام اولین برداشتی است که همهی ما از یک فرد داریم و براساس آن او را قضاوت میکنیم. دیزی دارکر نامی بود که زندگی به من داد و فکر میکنم به آن تبدیل شدم. 0 1 Jupiter 1403/11/15 معبد زیرزمینی معصومه میرابوطالبی 4.5 84 صفحۀ 22 تا تصمیمم را برای دایی بگویم، میگوید جرئتش را نداری! اما باید جلوی همه بایستم. جلوی مادر، جلوی خودم، جلوی روند مسخرهی زندگی که دارد من را میفرستد ته چاه. نمیخواهم همیشه ته چاه بمانم. 0 2