بریده‌های کتاب محمدرضا سعادتی فرد

6

بریدۀ کتاب

صفحۀ 158

🌀 پیروزی پدر و مادر رهبر انقلاب در امتحانی سخت 🔻 #رهبر_انقلاب: 🔸 بعد از انقلاب و در دوران جنگ، همشیره‌مان که عیال شیخ على تهرانی است به تبع او به عراق رفت. رفتن آنها هم معمولی نبود بلکه فرار کرده و به عنوان دشمن رفته بودند. پدرم این خواهرمان را خیلی دوست داشت؛ مادرم هم با او که تنها دخترش بود انس داشت لذا من نگران پدر و مادرم شدم که وقتی او به این شکل رفته حال این‌ها چطور میشود؟! 🔹 حدس می‌زدم خانم با قاطعیت موضع بگیرد. همین طور هم شد و ایشان گفت: غلط کرده! ان شاء الله که پاسدارهای ما می‌روند این‌ها را نابودشان می‌کنند و به دست پاسداران کشته می‌شوند. برخورد خانم این جوری بود کأنه او را از موضع محبّت و فرزندی خودش بکل خارج کرد. رفتار خانم در این قضیه واقعاً فوق العاده و شجاعت آمیز بود. 🔸 معرفت و ارادت من نسبت به خانم کم نبود، ولی برخورد خانم با این قضیه ارادت مرا نسبت به ایشان خیلی بیشتر کرد؛ بخصوص که پیش از این انس و الفت زیادی بین این خواهر با خانم(مادر رهبری) و آقا (پدر رهبری) بود. اما درباره آقا چنین حدسی نمی‌زدم؛ چون آقا، هم آن قاطعیت و صلابت خانم را نداشت، هم نسبت به این دختر طبعاً خیلی علاقه‌مند بود. آقا همیشه او را "بدری جان" صدا می‌کرد و با اینکه از همان اول از شیخ علی بدش می‌آمد، ولی بچه های او را که بچه‌های بدری بودند، خیلی دوست داشت؛ حتی شاید بیشتر از بچه‌های ما. آقا در این مدت که من گاهی مشهد می‌آمدم و می‌رفتم، درباره این قضیه چیزی نمی‌گفت و گله و شکایتی نمی‌کرد. 🔹 خواهرم گاهی اوقات از بغداد یا نجف تماس تلفنی می‌گرفت که با پدر و مادرمان صحبت کند؛ خانم حرف نمی‌زد و تا می‌دید صدای او است برخورد خشن و تندی می‌کرد و گوشی را می‌گذاشت. اما آخرین باری که خواهرم تلفن زد، حکایت جالبی دارد. خانم که گوشی را برداشته بود، او سلام و علیک کرده و حرف‌هایی زده بود و خانم هم با او خیلی تندی کرده و گفته بود: «رها کن آن شوهر فلان فلان شده ات را و خفت دو دنیا را برای خودت نخر». او هم با یک حالت پشیمانی و انفعالی گفته بود: «چطور می‌توانم چنین کاری بکنم؟ و....» بعد، آقا گوشی را گرفته و تا او آمده بود با آقا صحبت کند، ایشان با همان لهجه ترکی گفته بود: «دیگر حق نداری اینجا زنگ بزنی» همین؛ و گوشی را قطع کرده بود. واقعاً پدر و مادرم در این قضیه #امتحان_خوبی دادند. 📙 کتاب "روایت آقا" (خاطرات آیت الله العظمی خامنه‌ای از زندگی پدر)، نشر انقلاب اسلامی، ص ۱۵۸ و ۱۵۹. #بُریده_کتاب_روایت_آقا #امتحان_سخت

1

بریدۀ کتاب

صفحۀ 69

🌀 #امام_خمینی(ره) امید به مردم و اینکه کار پیش می رود داشت؛ اما #علامه_طباطبایی و #آقای_میلانی این امید را نداشتند/علامه ناامید بود نه مخالف جمهوری اسلامی 🔻 #رهبر_انقلاب: 🔸هر دو باری هم که آقا (پدر رهبر انقلاب) را به قم بردیم، آقای طباطبایی دیدن آقا آمد و به ذهنم می‌آید که ما هم برای بازدید به منزل ایشان رفتیم. 🔹در یکی از همان جلساتی که ایشان به مشهد و منزل پدرم آمده بود، به آقای طباطبایی گفتم: «ما خیلی از این چیزهایی که در زمینه ی مسائل انقلاب و مبارزه ،بلدیم از شما یاد گرفته ایم از #تفسیر_المیزان چرا شما خودتان در این راه وارد نمی‌شوید؟» 🔸خلاصه حرف ایشان این بود که فایدهای ندارد. می‌گفت: «یک #تقصیر_بزرگی از ما -یعنی علما- در گذشته انجام شده که این وضع پیش آمده، اما الان فایده‌ای ندارد و کاری نمی‌شود کرد. بله، مبارزه واجب و مؤثر بود و ما علما در یک برهه‌ای از زمان می‌توانستیم تأثیر بگذاریم، لکن در زمان مشروطه و در بدو ورود تمدن، گناه بزرگی -تعبیر ایشان این بود- واقع شد که این کار در وقت خودش تعقیب نشد اما حالا وقت گذشته و دیگر فایده ای ندارد.» 🔹 عالم روشن بینی مثل علامه طباطبایی که در مورد روشن‌بینی و آگاهی ایشان هیچ کس حرفی ندارد و کسی نبود که بگوییم از مسائل اجتماعی بی‌خبر بوده ارزیابی و تقدیرش از واقعیات جامعه این جور بود که می‌گفت فایده ندارد؛ نه از باب اینکه کمتر از آنهایی که در مبارزه بودند تقوای دینی داشت، بلکه ده برابر ما که مبارزه می‌کردیم تقوا و دیانت داشت. 🔸من يقين دارم که اگر اینها احتمال می‌دادند یک چنین روزی پیش خواهد آمد در مبارزه داخل می‌شدند. ایشان ناامید بود نه مخالف. جالب است که شاگردان ایشان غالباً جزو نقش آفرینان در انقلاب اسلامی بودند؛ چه در مجلس خبرگان رهبری و چه در خبرگانی که قانون اساسی را نوشت تعداد زیادی از شاگردان مرحوم آقای طباطبایی بودند؛ تعداد زیادی از شهدای بنام انقلاب اسلامی هم از شاگردهای ایشان هستند: شهید مطهری، شهید بهشتی، شهید قدوسی، شهید آشیخ علی حیدری نهاوندی و از این قبیل شهدای برجسته. 🔹هیچ کس نمی‌تواند تصوّر کند که کسی مثل آقای طباطبایی مخالف حاکمیت اسلام و مخالف جمهوری اسلامی باشد. اصلاً چنین چیزی امکان ندارد. مرحوم آقای میلانی هم همین جور؛ ایشان هم خوش ،فکر اما ناامید بود. 🔸 یکی از عوامل عمده‌ای که موجب شد این نهضت پیش برود خوش‌بینی و امید امام به #مردم و اینکه کار حتما پیش می‌رود بود، اما آنها این امید را نداشتند. 📙 کتاب "روایت آقا" (خاطرات آیت الله العظمی خامنه‌ای از زندگی پدر)، نشر انقلاب اسلامی، ص ۶۹ تا ۷۱. #بُریده_کتاب_روایت_آقا #شخصیت_امام_خمینی(ره) #سرآمد_همه_جانبه #مکتب_امام_خمینی(ره) #امید

10

بریدۀ کتاب

صفحۀ 41

🌀 عرفان واقعی خانقاهش بازی دراز است... 🔸یک روز با هماهنگی علی آقامحمدی به همراه سایر فعالان در حزب، به دیدار #دکتر_بهشتی در تهران رفتیم. گزارش ما در آن جلسه مورد توجه و تشویق ایشان قرار گرفت و تأکید کرد که: «عزیزان من، قبل از اینکه بخواهید برای مردم خط روشن امام را تبیین کنید باید روی خودتان کار کرده باشید». 🔹پیش از این جمله ای تأمل برانگیزتر از او شنیده بودم که در توصیف جبهه سرپل ذهاب گفته بود: «عرفان واقعی خانقاهش بازی دراز است». این عبارت دلنشین را توی دفتر مطالعات فرهنگی حزب روی مقوا نوشتم و بالای سرم نصب کردم. 🔸بازی دراز سلسله جبال بلند و کشیده به موازات جاده سرپل ذهاب تا قصر شیرین بود و همیشه در صدر خبر روزنامه ها و رادیو و تلویزیون قرار داشت و فتح آن در حکم کلید پیروزی در جنگ به حساب می آمد و همهٔ کارشناسان بر بُعد جغرافیایی و استراتژیکی آن تأکید داشتند. اما دکتر بهشتی از منظری دیگر ما را به تماشای این کوه دعوت می کرد. در قاموس اندیشه او بازی دراز یک کوه نبود که به یک #عبادتگاه برای تزکیه و طهارت روح می مانِست که سالکانش نه در محیط امن و آرام خانقاه و مسجد، که زیر آتش بی امان جنگ، خودسازی و تهذیب نفس میکردند؛ گویی که در بازی دراز جنگ، ابزاری برای سیر و سلوک برای رسیدن به مقام قُرب است. منظری که دکتر بهشتی از #عرفان_عملی در متن جنگ باز کرد، مبنای بحث های متوالی بچه های گروه مطالعاتی حزب شد و من به عنوان یک جوان هجده ساله تشنه فهم حقایق دینی، مدام کتابهای فلسفه اخلاق و حکمت را زیرورو می کردم تا نسخه ای برای عرفان عملی پیدا کنم و با شنیدن نام بازی دراز آتشفشان درونم به جوش آمد و سخت مشتاق شدم که زیستن زیر این عارفکده را تجربه کنم.

3

بریدۀ کتاب

صفحۀ 93

🌀 آیت الله عبدالکریم حائری (ره) حوزه را تافته جدا بافته از مردم قرار نداد/ خدمات اجتماعی و مردمی ایشان چه بود؟ ┄┄┄┅•••==✧؛❁؛✧==•••┅┄┄┄ 🔹 آیت الله حائری بعد از تأسیس حوزه قم نه تنها حوزه را تافته جدا بافته از مردم قرار ندادند بلکه بیشتر هم و غم خود را به پشتیبانی از مردم و رفع حوائج آنها اختصاص دادند. اقدامات عام المنفعة ایشان دل های مردم را با روحانیت یکی کرد و طعم ولایت حقیقی الهی را به مردم چشانید. 🔸 تأسیس اولین بیمارستان در محل مسجد اعظم کنونی که دار الاطعام و دارالمساکین هم بود تأسیس بیمارستان های سهامی و فاطمی قم، تعمیر و بازسازی مدرسه دارالشفاء، تعمیر مدرسه فیضیه و ساخت حجره های فوقانی این مدرسه، تأسیس کتابخانه مدرسه فیضیه، ایجاد قبرستان و غسّال خانه جدید برای قم، ایجاد دار الإطعام، شهریه دادن به فقیران، بنای سیل بند و سد بر رودخانه قم و احداث واحدهای مسکونی برای سیل زدگان این شهر، بخشی از تلاش های ایشان در خدمت رسانی به مردم بود. 🔹 ایشان در جریان سیل ویران کننده سال ۱۳۱۳ش، عازم منطقه شده و همراه با مردم با بیل و کلنگ در کار ایجاد سیل بند و سد در قسمت های ضعیف و آب برده رودخانه شرکت کردند و به اصناف نیز دستور دادند تا برای سیل زدگان اعانه مالی جمع کنند و با تلگراف به شهرهای مختلف ایران، اعلام نیاز به کمک عمومی مسلمین کردند. 📙 کتاب آقا روح الله (بررسی دوران طلبگی امام خمینی(ره) در بستر تاریخ)، ص ۹۳ و ۹۴ #خادم_مردم #عالِم_مردمی #رئیس_القوم_خادمهم

1

بریدۀ کتاب

صفحۀ 16

🌀 ناگهان مردی از دریا و بر دریا آمد... 🏚 ... و چون کلبه از آن من شد، نخستین ((شدنم)) را در این یافتم که #تیرگی_هزار_ساله از رخسار پژمرده پنجره ها بزدایم. کهنه یی مرطوب، طشتی آبِ نیم گرم، تیغی تیز اختیار کردم و به جان آن شیشه ها که دیگر جلای شیشگی از یاد برده بودند، افتادم و از آن شکوفایی محقّر، دریای محبوب خروشان پُر حباب خویش را نگریستم. 🌊 و ناگهان دیدم که مردی از دریا بر می آید، بر دریا می آید _چون ایشان که در اسطوره های مهجور بر آب می رفتند_ چون عیسای ناصری، چون منصور حلاج و چون شیخ ما که نگاه خداوند بر اوست و اگر خواهد چون قاصدک ها به سیاحتی سبک بالانه می بَرَدش. 💧گفتم مبارک باد این چشمه نوجوش که به جانب باغ منهدم اندیشه هایم جاری ست تا این شِتای دیرپای را به گلباران بهاران باقی بکشاند. 🌊 مردِ از دریا برآمده گرچه بسیار پیر اما تنومندترین انسانی بود که در همه اعصار ذهن خویش می شناختم _قدرتمند با بازوان ستبر، پیچیده، سری برافراشته و نگاهی_ خدای من!_ نگاهی درهم کوبنده و مغلوب کننده... 🖋 #نادر_ابراهیمی 📘 سه دیدار؛ جلد اول(رجعت به ریشه ها)؛ صفحه ۱۶ و ۱۷ #شخصیت_امام_خمینی (ره) #نقطه_عطف_تاریخ

0

بریدۀ کتاب

صفحۀ 1

🌀 در دنیای اسلام هیچ کس نباید پیدا بشود که یک روز بر او بگذرد و آیاتی از قرآن را تلاوت نکند... 🔻رهبر انقلاب(۱۴۰۳/۱۲/۲۲): 🔹نفْس قرائت قرآن با ارزش است. خدای متعال به بزرگ‌ترین موجودی که خلق کرده، یعنی وجود مقدّس نبیّ اکرم (صلّی الله علیه و آله)، دستور میدهد که قرائت کن! «فَاقرَءوا ما تَیَسَّرَ مِنَ القُرآن»؛ «فَاقرَءوا ما تَیَسَّرَ مِنه»؛ باید قرآن را قرائت کنی، باید تلاوت کنی. «اُتلُ عَلَیهِم نَبَاَ نوح»؛ «اُتلُ عَلَیهِم نَبَاَ اِبراهیم»؛ [خدا] به پیغمبر دستور تلاوت میدهد. یکی از وظایف ما تلاوت قرآن است. 🔸به نظر این حقیر، در دنیای اسلام هیچ کس نباید پیدا بشود که یک روز بر او بگذرد و آیاتی از قرآن را تلاوت نکند؛ همه‌ی ما باید تلاوت کنیم. بنده بارها در جمع های مختلف گفته‌ام، هر چه می شود [بخوانیم]: «فَاقرَءوا ما تَیَسَّرَ مِنه»؛ بعضی‌ها روزی پنج جزء میخوانند، بعضی‌ها روزی یک جزء میخوانند، بعضی‌ها روزی یک حزب میخوانند؛ شما [اگر] نمیتوانید، روزی یک صفحه بخوانید، روزی نیم صفحه بخوانید، [امّا] بخوانید. قرآن باید تلاوت بشود. #با_ضیاء_الدّین #انس_با_قرآن #تدبر_در_قرآن #برنامه_زندگی #هدایت_به_استوارترین_راه

1

بریدۀ کتاب

صفحۀ 176

🌀 حلم به معنای بردباری و فروبردن خشم و غیظ نیست بلکه ... 🔻 #استاد_سید_علی_خامنه_ای: 🔹 حلم را به یک معنا بردباری دانسته اند و این ترجمه تا حدودی درست است؛ منتها کامل نیست. چیزی که از بردباری به ذهن ما متبادر می شود کمتر از چیزی است که حلم با خودش دارد. 🔸همچنین حلم فقط به معنای فروبردن خشم و غیظ نیست بلکه معنای وسیع و گسترده تری دارد. 🔹حلم یعنی اینکه انسان دارای #ظرفیت باشد. ما مشهدی ها می گوییم بعد دیدم دیگران هم می گویند جنبه داشتن... حلم یعنی انسان، ظرفیت وجودی اش زیاد بشود؛ از چیزهایی که مایه خرسندی است خود را نبازد، از چیزهایی هم که مایۀ ناراحتی است، خود را نبازد، این حلم است .. 🔸حلم یعنی انسان آن قدر دارای ظرفیت باشد که نه شادی، نه غم و نه هیچ چیزِ شگفت آور دیگر، نتواند ظرفیت او را پر کند؛ این معنای حلم است. بعضی فقر را خوب تحمل می کنند؛ اما به مجردی که ذره ای غنی شدند دیگر کنترل از دستشان در می رود، در مقابل، عده ای می توانند در دوران غنا و سعه خودشان را نگه دارند اما با دیدن فقر، خود را می بازند یا ذلت به سراغشان می آید، یا خشم و بی تابی؛... عده ای در مقابل غم و بعضی دیگر در مواجهه با خبرهای خوش، تاب و توان خود را از دست می دهند، گروهی هم هستند که وقتی قدرت پیدا می کنند دیگر خدا را بنده نیستند، حلم نقطه مقابل این بی تابی هاست؛ یعنی به انسان، ظرفیت و گنجایش می دهد. 📕 کتاب شرح حدیث مکارم الأخلاق (نشر صهبا)؛ بخش چهارم: حلم؛ ص ۱۷۶ و ۱۷۷ #بهشت_اندیشه #اندیشه_رَه_بر #احیاگر_تفکر_نوین_اسلامی #با_کتاب #حلم

3

بریدۀ کتاب

صفحۀ 85

#با_ضیاء_الدّین #بریده_های_کتاب_شرح_حدیث_مکارم_الأخلاق(۱۷) 🌀 اگر صبر نباشد... 🔻 #استاد_سید_علی_خامنه_ای: 🔸اگر صبر نباشد سخن حق و منطق استوارِ مکتبِ عالی دین فهمیده نمی شود، و معارف این مکتب در چهرۀ برترین معارف بشری در جهان پابرجا نمی ماند، و امید و انتظارِ روز پیروزی دین به مؤمنان و گرویدگان، گامِ ثابت و دستِ نیرومند نمی بخشد، و مقررات و قوانین سازندهٔ دین که یکسره با طغیان غرایز بشری ناسازگار است، به کار نمی افتد. 🔹اگر صبر نباشد میدان مجاهدت برای خدا و دین به گورستان ایده آل ها تبدیل می شود، کنگره جهانی حج که میعاد برادران دورافتاده است خالی می ماند، زمزمۀ شورانگیز مناجاتیانِ خلوتِ نیمه شب ها خاموش می گردد، صحنۀ تمرین جهاد با نفس یعنی روزه داری و امساکِ اختیاری از رونق می افتد، شریان اقتصادی جامعۀ اسلامی می خشکد، و انفاق فی سبیل الله متروک می گردد. 🔸اگر صبر نباشد همۀ ارزش های علمی و اخلاقی اسلام، تقوا و امانت و صدق و ورع به دست فراموشی سپرده می شود، و خلاصه هر کسی از دین و انسانیت که به تلاش و کوشش و عمل محتاج است، از این شرط اساسی محروم می ماند. زیرا دین به عمل است و عمل به صبر است. پس آنچه به این مجموعه عظیم جان و توان می بخشد، آنچه این قطار را حرکت می دهد، صبر است. 📕 کتاب شرح حدیث مکارم الأخلاق (نشر صهبا)؛ بخش سوم: صبر؛ ص ۸۵و ۸۶ #بهشت_اندیشه #اندیشه_رَه_بر #احیاگر_تفکر_نوین_اسلامی #با_کتاب #صبر

1

بریدۀ کتاب

صفحۀ 54

#با_ضیاء_الدّین #بریده_های_کتاب_شرح_حدیث_مکارم_الأخلاق 🔟 🔻 #استاد_سید_علی_خامنه_ای: 🌀 حدّ کفاف چقدر هست؟ / وظیفه دولت ها و طراحان اقتصادی جامعه چیست؟ 🔸خب این سؤال پیش می آید این حدی که در مصرف باید نگه داریم این حد کدام است؟ پاسخ عنوان «کفاف» است «الكَفافَ وَ العَفاف». کفاف از ماده كَفَّ است نه از مادۀ کفایت. اما به معنای کفایت استفاده می شود و معنا می دهد یعنی آن مقداری از مصرف که برای زندگی معمولی و نیازهای لازم کفاف بدهد و بس باشد؛ یعنی انسان در خوراکش، در پوشاکش، در مصارف زندگیش، در مسکنش، در مرکبش، و در همۀ امورش به اندازه نیازهایی که به طور عادی برای یک انسان وجود دارد به آن اندازه مصرف کند و به آن اندازه بخواهد و بیشتر از آن را نخواهد و مصرف نکند؛ این کفاف [است]. 🔹خب حالا بلافاصله این سؤال پیش می آید آن حدی که برای انسان لازم است کدام است؟ ... پاسخ به این سؤال را روایات ما در عنوان «اقتصاد» دادند. اقتصاد یعنی میانه روی، نه افراط و نه تفريط. البته برای میانه روی یک خط مشخص در همه زمان ها و برای همۀ محیط ها نمی شود معین کرد اما همه می توانند در هر زمانی حد وسط میان افراط و تفریط را درک کنند. 🔸ما در جامعه خودمان باید نگاه کنیم ببینیم وضع مردم چگونه است، یک وقت در جامعه فقر وجود ندارد، بی غذایی وجود ندارد، محرومیت وجود ندارد؛ حد وسط در این جامعه یک زندگی مرفه بالایی ممکن است باشد. اما یک وقت در جامعه ای فقر هست، محرومیت هست، مردمی هستند که از اوّلیات زندگی و نیازهای ضروری زندگی خودشان محروم و تهی دست هستند؛ اینجا حد وسط فرق می کند. بنابراین حد وسط را در یک جامعه بطور مُجمَل و کلی می شود فهمید. آن وقت اینجا نقش مسئولین کشور و دولت ها و طراحان مسائل اقتصادی جامعه روشن می شود که باید بنشینند آن حد وسط را مشخص کنند؛ این می شود الگوی مصرف اسلامی. 🔹پس الگوی مصرف بر سه پایه استوار است: قناعت، کفاف و اقتصاد یعنی میانه روی و بر اساس این بایستی طراحی کنند برای پوشاک مردم، برای مسکن مردم، برای زندگی مردم. و کوشش دستگاه هایی که می خواهند الگوی مصرف را ارائه بدهند باید این باشد که فاصلهٔ بین مردم را کم کنند؛ این یکی از نکات اساسی است که در میان قشرهای مردم فاصله های زیاد وجود نداشته باشد. 📕 کتاب شرح حدیث مکارم الأخلاق (نشر صهبا)؛ بخش دوم: قناعت؛ ص ۵۴ تا ۵۶ #بهشت_اندیشه #اندیشه_رَه_بر #احیاگر_تفکر_نوین_اسلامی #با_کتاب

1

بریدۀ کتاب

صفحۀ 53

#با_ضیاء_الدّین #بریده_های_کتاب_شرح_حدیث_مکارم_الأخلاق 9⃣ 📌 آغاز بخش دوم: قناعت 🌀 علت عقب ماندگی مسلمان ها این است که معتقد به قناعت هستند؟ 🔹یکی از اصول زندگی اسلامی قناعت است و باید معنای قناعت و حدود قناعت را بحث کرد. من در مسجد کرامت اتفاقاً آن وقتها بحث می کردم راجع به قناعت؛ جزو بحثهای روایی که میکردم یکی اش قناعت بود. که آن زمانها میدانید قناعت جزو فحش بود؛ می گفتند فلانی ها قانعند. بین روشنفکرها و مبارزین و اینها میگفتند: همین، همین قناعت بود که ما را بدبخت کرد، که ((به همین وضع موجود قناعت کنیم))، اشتباه میکردند. 🔸دو برداشت از قناعت وجود دارد: 👈یک برداشت انحرافی و غلط که همان دستهای خبیثی که میخواستند مردم ما را با اسراف و مصرف گرایی بی کنترل آشنا کنند، این تفسیر و برداشت غلط را در بین مردم ما ترویج کردند. این برداشت غلط این است که ما تصور کنیم قناعت یعنی کوتاه آمدن در طلب، در همت، در تلاش برای زندگی. قناعت را این طور معنا کردند و کوبیدند. بسیاری از دشمنان اسلام میگفتند که علت عقب ماندگی مسلمانها این است که معتقد به قناعت هستند. و قناعت یعنی اینکه تلاش نکنیم، طلب نکنیم، به کم بسازیم و زیادی نخواهیم. این تفسیر غلط از قناعت است که ما تصور کنیم قناعت یعنی کوتاه آمدن در تلاشو طلب و جستجو و کار و فعالیت. 👈تفسیر درست قناعت، کوتاه آمدن در تلاش نیست، حد نگه داشتن در مصرف است. قناعت به ما نمی گوید که تلاش نکنید، تحصیل نکنید، به دست نیاورید، انگیزش و جستجو نداشته باشید، قناعت به ما می گوید هرچه به دست آوردید هرچه تلاش کردید در مصرف آنچه که به دست آوردید، حد و اندازه نگه دارید، این طور نباشد که کسی که تمكّن دارد، برای مصرف خود اندازه ای نگه ندارد. یک حد معینی برای مصرف کردن در نظر بگیرید و از آن حد تجاوز نکنید زیرا انسان روحاً افزایش طلب است، هرچه به او بدهند بیشتر آن را می خواهد، هرچه مصرف بکند، بیشتر و بهتر آن را طلب می کند؛ بنابراین در مقابل قناعت، حرص و طمع قرار دارد نه جستجو و طلب قناعت بکنید؛ یعنی برای مصرف کردن، حرص نزنید از آنچه در اختیار دیگران است، برای مصرف خود طمع نورزید؛ این معنای قناعت است. به مسلمان تعلیم می دهد که در مصرف خود و به طور عمده در مصرف شخصی خود، یک حد و اندازه ای نگه دارد، ولنگاری در مصرف را اجازه نمی دهد مفهوم قناعت؛ این معنای قناعت. 📕 کتاب شرح حدیث مکارم الأخلاق (نشر صهبا)؛ بخش دوم: قناعت؛ ص ۵۳ و ۵۴ #بهشت_اندیشه #اندیشه_رَه_بر #احیاگر_تفکر_نوین_اسلامی #با_کتاب

1

بریدۀ کتاب

صفحۀ 45

#با_ضیاء_الدّین #بریده_های_کتاب_شرح_حدیث_مکارم_الأخلاق 8⃣ 🌀 آرامش زندگی در یقین و رضا... 🔹«جَعَلَ الرَّوحَ وَ الفَرَحَ فِي اليَقِينِ وَ الرّضا» _روح به معنای بهجت، سرور، آسایش و آرامش_ خدای متعال آرامش زندگی و فرح و سُرور را در یقین و رضا قرار داده است. اگر انسان از حالت ریب و تردید و تزلزل روحی و اعتراض و نارضایی نسبت به همه حوادث زندگی خود خارج شد و به مقام رضا رسید خدای متعال روح و فرح یعنی آرامش را به او عنایت خواهد کرد. 🔸«وَ جَعَلَ الهَمَّ وَ الحَزَنَ فِي الشَّاءِ وَ السَّخَطِ» متقابلاً خدای متعال همّ و حُزن و اندوه و امثال اینها را در شک یعنی ضدّ یقین، حالت دودلی و تردید، و سخط یعنی خشمگین بودن از همه حوادث قرار داده است. چنین انسانی اگر خدا نیکی ای به او دهد، خشمگین است که چرا بیشتر نداد، اگر بدی ای به او قسمت کند خشمگین است که چرا متوجه او شد! برای رسیدن به روح و فرح بایستی انسان دنبال یقین و رضا بگردد: در این بازار اگر سودی است با درویش خرسند است/الهی منعمم گردان به درویشی و خرسندی. البته مراد درویش مصطلح نیست. 📕 کتاب شرح حدیث مکارم الأخلاق (نشر صهبا)؛ بخش اول: یقین؛ ص ۴۵ 📌پایان بخش اول: یقین #بهشت_اندیشه #اندیشه_رَه_بر #احیاگر_تفکر_نوین_اسلامی #با_کتاب

1

بریدۀ کتاب

صفحۀ 44

#با_ضیاء_الدّین #بریده_های_کتاب_شرح_حدیث_مکارم_الأخلاق 7⃣ 🌀 یقین به حکمت الهی و توحید افعالی... 🔻 #استاد_سید_علی_خامنه_ای: 🔸اگر یقین به حکمت الهی و به توحید افعالی به معنای واقعی دارید این کار خداست که او را به جهتی داده؛ برادران یوسف گفتند: "قالوا تَاللهِ لَقَد أَثَرَكَ اللهُ عَلَینا" یا آن جهت در خود اوست، یا علت در دیگری است، یا امتحان برای اوست، بالاخره علتی دارد. این موجب نشود که دل شما به او ناصاف بشود و از او کراهت پیدا کنی "فَاِنَّ الرِّزْقَ لا يَسوقُهُ حِرْصُ حَریص" این طور نیست که اگر ما حرص بزنیم راه رزق به سمت ما باز بشود. هیچکس با حرص به رزق نمیرسد. "وَ لا يَرُدُّهُ كُره كاره" با بدآمدن من و شما هم رزق از کسی بر نمیگردد "وَ لَو اَنَّ اَحَدَكُم فَرَّ مِن رِزْقِهِ كَما يَفِرُّ مِنَ المَوتِ" اگر شما از رزقی که خدا برایتان مقدر کرده فرار کنید آن طور که از مرگ فرار میکنید "لَاَدرَكَهُ كَما يُدرِكُهُ الموتُ" این رزق شما را پیدا میکند همچنان که موت شما را پیدا میکند واقعاً چه بیانات لطیف و حکیمانه ای. 📕 کتاب شرح حدیث مکارم الأخلاق (نشر صهبا)؛ بخش اول: یقین؛ ص ۴۴ #بهشت_اندیشه #اندیشه_رَه_بر #احیاگر_تفکر_نوین_اسلامی #با_کتاب

1