بریدههای کتاب مردی که میخندد سیده هدی پورمانی 1403/4/18 مردی که میخندد ویکتور هوگو 4.0 41 صفحۀ 35 گرگ هیچگاه از اعتماد انسان سوءاستفاده نمیکند و رفتار اجتماعی دارد. به این معنی که در میان انسانها چون سگ خانگی با ملاحظه است. با این حال اگر با عدلیهچیها رو بهرو شود تندخو میشود. 1 13 zahrakhalaji 1403/4/25 مردی که می خندد ویکتور هوگو 4.0 41 صفحۀ 262 ای خام طبع های بدبخت یکدیگر را بپرستید 0 3 سیدحسین موسوی 1403/5/4 مردی که میخندد ویکتور هوگو 4.0 41 صفحۀ 720 0 9 سیدحسین موسوی 1403/4/28 مردی که میخندد ویکتور هوگو 4.0 41 صفحۀ 170 0 8 zahrakhalaji 1403/4/21 مردی که می خندد ویکتور هوگو 4.0 41 صفحۀ 113 توبه و پشیمانی زروقی است که هر گز غرق نمی شود ... میگویید قطب نما نداریم ؟ اشتباه می کنید میتوانید به دعا متوسل شوید . 0 2 سیدحسین موسوی 1403/4/31 مردی که میخندد ویکتور هوگو 4.0 41 صفحۀ 350 0 10 سیدحسین موسوی 1403/5/4 مردی که میخندد ویکتور هوگو 4.0 41 صفحۀ 504 0 3 سیدحسین موسوی 1403/4/19 مردی که میخندد ویکتور هوگو 4.0 41 صفحۀ 39 0 8 ماهی در تُنگِ تاریک 1403/4/23 مردی که می خندد ویکتور هوگو 4.0 41 صفحۀ 39 تفکرات کودکان بیشکل است و از نفرت فقط طعم تلخی احساس میکند. 0 11 سیدحسین موسوی 1403/4/28 مردی که میخندد ویکتور هوگو 4.0 41 صفحۀ 156 در آستانه مرگ، هر سقفی بالای سر مانند سقف تابوت به نظر میرسد. 0 11 سیدحسین موسوی 1403/5/4 مردی که میخندد ویکتور هوگو 4.0 41 صفحۀ 704 0 2 سیدحسین موسوی 1403/5/2 مردی که میخندد ویکتور هوگو 4.0 41 صفحۀ 411 0 11 zahrakhalaji 1403/5/4 مردی که می خندد ویکتور هوگو 4.0 41 صفحۀ 572 _از کجا آمده اید ؟ +از ورطه ی نابودی ، از اعماق زندگی 0 0 حسن دانشگر 1402/10/23 مردی که می خندد ویکتور هوگو 4.0 41 صفحۀ 119 0 2 مسلم 1403/6/11 مردی که میخندد ویکتور هوگو 4.0 41 صفحۀ 703 گویینپلِین سخنش را ادامه داد: من از اعماق میآیم. عالیجنابان، شما بزرگید و دارایید. اما خطری شما را تهدید نمیکند. شما از تاریکی شب بهره میبرید. ولی آگاه باشید که سحرگاهی هم هست. سحر خواهد آمد. جلوی آمدنش را نمیتوان گرفت. سحر میآید و روز میشود. چه کسی میتواند مانع تابش خورشید شود، خورشید همان حق است. شما خود را بر حق میدانید. اما بترسید از روزی که صاحبخانه بیاید و در بزند. شما ممتازید، ولی امتیاز زادۀ کیست؟ تقدیر. فرزندش کیست؟ تعدی. من آمدهام آگاهتان کنم. آمدهام پرده از روی خوشبختیتان بردارم. خوشبختی شما از بدبختی دیگران شکل گرفته. شما همهچیز را برای خود برداشتهاید و چیزی برای دیگران نگذاشتهاید. عالیجنابان، من نمایندهای ناامیدم. میدانم که در این دعوا بازندهام. اما خدا پیروز است. 0 24 فرزین خاکی 1402/11/20 مردی که می خندد ویکتور هوگو 4.0 41 صفحۀ 362 انسان وقتی احساس کند که شنوندهای در اطراف نیست به حرف در میآید. 0 20 سیدحسین موسوی 1403/5/3 مردی که میخندد ویکتور هوگو 4.0 41 صفحۀ 456 0 11 محمدصادق استرابی 🇵🇸 1404/2/8 مردی که می خندد ویکتور هوگو 4.0 41 صفحۀ 257 طبیعت به یاری فراموششدگان میشتابد. جایی که همه چیز از دست رفت، طبیعت به کمک میآید. درختان خزانزده را از نو سرسبز میدارد، بر سنگها عشقه می رویاند و در دلها عشق میپروراند. 0 3 zahrakhalaji 1403/4/28 مردی که می خندد ویکتور هوگو 4.0 41 صفحۀ 293 لرد کسی است که به هنگام جوانی ، حقوق پیرمردان و زمان پیری ، سعادت جوانان را دارد . با هزاران عیب ، مردان بزرگ بر آنان حترام می گذارند و با بزدلی، بر افواج دلیران فرمان دهی می کند در عین تن پروری، ثمره زحمت دیگران برای اوست. 0 7 علیرضا محبوبی 1403/4/23 مردی که میخندد ویکتور هوگو 4.0 41 صفحۀ 146 فانوس دریایی کاسکه برای کشتی مجهزی که ناخدایی ورزیده هدایتش می کرد سودمند بود.زیرا به ناخدای کشتی هشدار می داد و از وجود صخره ها آگاهش می کرد.اما برای کشتی های درهم شکسته هولناک بود.کشتی شکسته و درمانده ای که نمیتوانست در برابر باد و امواج سرکش پایداری کند و به ماهی بی باله و پرنده بی بال می مانست با باد به هر سو میرفت.بدین سان فانوس محل هلاکت و گور کشتی شکستگان را نشانشان می داد و شمع مزارشان بود. نمایاندن ورطه ای که از آن گریزی نیست ، زنهار دادن از دامی که رهایی از آن ناممکن است ، طنزی است که تلخ تر از آن متصور نیست. تیره بختان کشتی ماتوتینا خیلی زود دریافتند که فانوس دریایی آنان را به سخره گرفته است... 0 0
بریدههای کتاب مردی که میخندد سیده هدی پورمانی 1403/4/18 مردی که میخندد ویکتور هوگو 4.0 41 صفحۀ 35 گرگ هیچگاه از اعتماد انسان سوءاستفاده نمیکند و رفتار اجتماعی دارد. به این معنی که در میان انسانها چون سگ خانگی با ملاحظه است. با این حال اگر با عدلیهچیها رو بهرو شود تندخو میشود. 1 13 zahrakhalaji 1403/4/25 مردی که می خندد ویکتور هوگو 4.0 41 صفحۀ 262 ای خام طبع های بدبخت یکدیگر را بپرستید 0 3 سیدحسین موسوی 1403/5/4 مردی که میخندد ویکتور هوگو 4.0 41 صفحۀ 720 0 9 سیدحسین موسوی 1403/4/28 مردی که میخندد ویکتور هوگو 4.0 41 صفحۀ 170 0 8 zahrakhalaji 1403/4/21 مردی که می خندد ویکتور هوگو 4.0 41 صفحۀ 113 توبه و پشیمانی زروقی است که هر گز غرق نمی شود ... میگویید قطب نما نداریم ؟ اشتباه می کنید میتوانید به دعا متوسل شوید . 0 2 سیدحسین موسوی 1403/4/31 مردی که میخندد ویکتور هوگو 4.0 41 صفحۀ 350 0 10 سیدحسین موسوی 1403/5/4 مردی که میخندد ویکتور هوگو 4.0 41 صفحۀ 504 0 3 سیدحسین موسوی 1403/4/19 مردی که میخندد ویکتور هوگو 4.0 41 صفحۀ 39 0 8 ماهی در تُنگِ تاریک 1403/4/23 مردی که می خندد ویکتور هوگو 4.0 41 صفحۀ 39 تفکرات کودکان بیشکل است و از نفرت فقط طعم تلخی احساس میکند. 0 11 سیدحسین موسوی 1403/4/28 مردی که میخندد ویکتور هوگو 4.0 41 صفحۀ 156 در آستانه مرگ، هر سقفی بالای سر مانند سقف تابوت به نظر میرسد. 0 11 سیدحسین موسوی 1403/5/4 مردی که میخندد ویکتور هوگو 4.0 41 صفحۀ 704 0 2 سیدحسین موسوی 1403/5/2 مردی که میخندد ویکتور هوگو 4.0 41 صفحۀ 411 0 11 zahrakhalaji 1403/5/4 مردی که می خندد ویکتور هوگو 4.0 41 صفحۀ 572 _از کجا آمده اید ؟ +از ورطه ی نابودی ، از اعماق زندگی 0 0 حسن دانشگر 1402/10/23 مردی که می خندد ویکتور هوگو 4.0 41 صفحۀ 119 0 2 مسلم 1403/6/11 مردی که میخندد ویکتور هوگو 4.0 41 صفحۀ 703 گویینپلِین سخنش را ادامه داد: من از اعماق میآیم. عالیجنابان، شما بزرگید و دارایید. اما خطری شما را تهدید نمیکند. شما از تاریکی شب بهره میبرید. ولی آگاه باشید که سحرگاهی هم هست. سحر خواهد آمد. جلوی آمدنش را نمیتوان گرفت. سحر میآید و روز میشود. چه کسی میتواند مانع تابش خورشید شود، خورشید همان حق است. شما خود را بر حق میدانید. اما بترسید از روزی که صاحبخانه بیاید و در بزند. شما ممتازید، ولی امتیاز زادۀ کیست؟ تقدیر. فرزندش کیست؟ تعدی. من آمدهام آگاهتان کنم. آمدهام پرده از روی خوشبختیتان بردارم. خوشبختی شما از بدبختی دیگران شکل گرفته. شما همهچیز را برای خود برداشتهاید و چیزی برای دیگران نگذاشتهاید. عالیجنابان، من نمایندهای ناامیدم. میدانم که در این دعوا بازندهام. اما خدا پیروز است. 0 24 فرزین خاکی 1402/11/20 مردی که می خندد ویکتور هوگو 4.0 41 صفحۀ 362 انسان وقتی احساس کند که شنوندهای در اطراف نیست به حرف در میآید. 0 20 سیدحسین موسوی 1403/5/3 مردی که میخندد ویکتور هوگو 4.0 41 صفحۀ 456 0 11 محمدصادق استرابی 🇵🇸 1404/2/8 مردی که می خندد ویکتور هوگو 4.0 41 صفحۀ 257 طبیعت به یاری فراموششدگان میشتابد. جایی که همه چیز از دست رفت، طبیعت به کمک میآید. درختان خزانزده را از نو سرسبز میدارد، بر سنگها عشقه می رویاند و در دلها عشق میپروراند. 0 3 zahrakhalaji 1403/4/28 مردی که می خندد ویکتور هوگو 4.0 41 صفحۀ 293 لرد کسی است که به هنگام جوانی ، حقوق پیرمردان و زمان پیری ، سعادت جوانان را دارد . با هزاران عیب ، مردان بزرگ بر آنان حترام می گذارند و با بزدلی، بر افواج دلیران فرمان دهی می کند در عین تن پروری، ثمره زحمت دیگران برای اوست. 0 7 علیرضا محبوبی 1403/4/23 مردی که میخندد ویکتور هوگو 4.0 41 صفحۀ 146 فانوس دریایی کاسکه برای کشتی مجهزی که ناخدایی ورزیده هدایتش می کرد سودمند بود.زیرا به ناخدای کشتی هشدار می داد و از وجود صخره ها آگاهش می کرد.اما برای کشتی های درهم شکسته هولناک بود.کشتی شکسته و درمانده ای که نمیتوانست در برابر باد و امواج سرکش پایداری کند و به ماهی بی باله و پرنده بی بال می مانست با باد به هر سو میرفت.بدین سان فانوس محل هلاکت و گور کشتی شکستگان را نشانشان می داد و شمع مزارشان بود. نمایاندن ورطه ای که از آن گریزی نیست ، زنهار دادن از دامی که رهایی از آن ناممکن است ، طنزی است که تلخ تر از آن متصور نیست. تیره بختان کشتی ماتوتینا خیلی زود دریافتند که فانوس دریایی آنان را به سخره گرفته است... 0 0