بریدههای کتاب خاطرات کتابی علی عقیلی نسب 1402/5/3 خاطرات کتابی احمد اخوت 4.2 21 صفحۀ 172 ((آسان است کتابی را در ذهنت بپروری اما دشوار است بر کاغذ بنویسی.)) _بالزاک، جعبه عتیقهجات(۱۸۳۸) 0 54 احمد بابائی 1403/2/25 خاطرات کتابی احمد اخوت 4.2 21 صفحۀ 121 «هیچ آدم باشعوری رمان را برای تعلیمگرفتن یا تهذیب اخلاق نمیخواند. هرگاه بخواهد تعلیم بگیرد یا اخلاق خود را تهذیب کند، اگر به سراغ کتابهایی که برای این کارها نوشته شدهاند نرود احمق است.» -نقل از سامرست موآم 0 21 حامد حمایت کار 1402/4/22 خاطرات کتابی احمد اخوت 4.2 21 صفحۀ 24 در خاطرات کتابی با راوی اول شخصی روبرو هستیم که انگار روبرویمان نشسته است. او طوری از یک کتاب صحبت میکند گویی صد سال است با آن محشور بوده و دوست نزدیکش است و معمولا با همدلی از آن یاد میکند. 5 50 علی عقیلی نسب 1402/4/31 خاطرات کتابی احمد اخوت 4.2 21 صفحۀ 71 بوی معرکه کتاب تازه چاپ شده، محشرتر از آن رایحه کتابی قدیمی. ری بردبری 0 21 علی عقیلی نسب 1402/5/3 خاطرات کتابی احمد اخوت 4.2 21 صفحۀ 174 بورخس یک بار به من گفت:((تخیل کردن طرح یک رمان لذتبخش است. اما اینکه واقعا بخواهی آن را بنویسی زیاده طلبی است.)) 1 13 سید عرفان 1403/10/2 خاطرات کتابی احمد اخوت 4.2 21 صفحۀ 229 هرکس دارای دو زندگی، یکی آشکار و دیگری پنهان است یکی پر از کار و زحمت، آداب و ادب، مسئولیت ها و طنز هاست و دیگری متشکل از اعمالی که پنهانی جریان دارند. چه قدر ساده است در بعضی شرایط ترتیب این کار را بدهی، یعنی هر آن چه را به نظرت از همه مهم تر، جالب تر و معنادار تر است در زندگیِ پنهانی انجام بدهی و به این زندگی برسی 0 19 حامد حمایت کار 1402/5/4 خاطرات کتابی احمد اخوت 4.2 21 صفحۀ 225 تالستوی در پایان زندگیاش ادبیات را مصیبت میدانست و حساسیت غریبی به آن داشت و از کتاب و نوشته بسیار متنفر بود. بعد هم نوشتن را کاملا کنار گذاشت، چون معتقد بود نویسندگی بیشتر از هر چیز دیگر باعث نابودی اخلاقی او شد.شبی در زندگیاش آخرین جملهی زندگیاش را نوشت که موفق نشد تمامش کند. جمله در اصل این بود: «وظیفهات را انجام بده هرچه میخواهد بشود.» 1 58 حامد حمایت کار 1402/4/27 خاطرات کتابی احمد اخوت 4.2 21 صفحۀ 69 حاشیهنویسی، مثل عکاسی، با خاطرات و یاد گذشتهها همراه است، گذشتهای که دیگر وجود ندارد و یادآوریاش گاهی با غم همراه است. 0 40 کوثر سعیدی 1403/3/29 خاطرات کتابی احمد اخوت 4.2 21 صفحۀ 75 خاطره بهمثابه جایی که باید زیرورویش کرد تا چیزهای بهدردبخور را از آن بیرون آوریم. 0 4 سجاد نجاتی 1403/8/12 خاطرات کتابی احمد اخوت 4.2 21 صفحۀ 133 هر قدر هم که کتابخوانی حرفهای و دقیق باشیم، بار اول که کتابی را میخوانیم نکاتی نفهمیده، مغفول و حتی عباراتی نادیده باقی میمانند. بعضی از اینها در بازخوانی دیده و درک میشوند. بیخود نیست که "ویلیام گلدینگ"، نویسندهی انگلیسی، متولد ۱۹۱۱، خالق کتاب "ارباب مگسها"، گفتهاست صادقانه بگویم برای نوشتن هر اثر خیلی زحمت میکشم و عرق میریزم و قلم به چشم میزنم و توقع دارم خوانندهی کتابم دستکم دو بار آنرا بخواند. حرفش از دلش است و معلوم است که به دل هم مینشیند. 1 49 حامد حمایت کار 1402/5/9 خاطرات کتابی احمد اخوت 4.2 21 صفحۀ 276 (داستایوفسکی) به او گفت تا نیفتی زندان نمیفهمی زندگی یعنی چه. اینجا چیزهای زیادی دربارهی روح آدمی یاد میگیری. 0 43 🎭 🎬 محمد رضا خطیب 🎭📚 1402/3/8 خاطرات کتابی احمد اخوت 4.2 21 صفحۀ 94 تا کتاب بو نداشته باشد ، نمیتوانم آن را با حضور قلب بخوانم. کتاب های الکترونیکی فاقد حس و حالند، زیرا فقط متن بی گذشته ای به ما عرضه میکنند. این ها بی بو و خاطره اند. 2 66 حامد حمایت کار 1402/4/28 خاطرات کتابی احمد اخوت 4.2 21 صفحۀ 94 میگفت تا کتاب بو نداشته باشد، نمیتوانم آن را با حضور قلب بخوانم. کتابهای الکترونیکی فاقد حس و حالند، زیرا فقط متن بیگذشتهای به ما عرضه میکنند. اینها بیبو و خاطرهاند. 11 58 حامد حمایت کار 1402/5/1 خاطرات کتابی احمد اخوت 4.2 21 صفحۀ 174 زمانی که تامس جفرسون درنیمهی قرن هیجدهم چراغ زنبوری را به مردم نیواینگلند عرضه کرد، به تدریج مشخص شد مردم مثل سابق در پرتو نور شمع سر میز شام با هم حرف نمیزنند. دیگر چندان چیزی نمی گویند و ترجیح میدهند به اتاقهایشان بروند و کتاب بخوانند. 0 21 حامد حمایت کار 1402/4/25 خاطرات کتابی احمد اخوت 4.2 21 صفحۀ 50 نزدیک عید بود. مردی هی اطرفش را می پایید و چیزی لای کتابهای دستفروشها میگذاشت. دقت کردم دیدم اسکناس نو تانخورده است. پنجاه تومانی. رفتم کنارش و گفتم: «جناب، آگهی میذارین لا کتابها؟» انگار بدش نمیآمد کسی او را ببیند. گفت: «نه، آگهی کجا بود. عیدی می دم. پول میذارم لا کتابها یکی پیدا میکنه خوشحال میشه. کاری بهتر از خوشحال کردن نیس». هنوز با یادش خوشم، دیگر هم هرگز او را ندیدم. 2 38 حامد حمایت کار 1402/4/24 خاطرات کتابی احمد اخوت 4.2 21 صفحۀ 30 وقتی در سال ۱۹۱۱ تابلو مونالیزا را از موزه لوور دزدیدند فقط از آن چهار میخ مانده بود. و این جای خالی بیشتر از جای پر سابق نمایان بود. ملت می آمدند جای خالی مونالیزا را ببینند. 0 30 سید عرفان 1403/9/26 خاطرات کتابی احمد اخوت 4.2 21 صفحۀ 70 یکی می گفت :در حاشیه کتاب ها نباید چیزی از زندگی روزمره بنویسیم چون بعدها این ها، یادآوری این خاطرات، آزارمان می دهند. من هربار این حاشیه ها را میخوانم منقلب می شوم 0 36 علی عقیلی نسب 1402/5/8 خاطرات کتابی احمد اخوت 4.2 21 صفحۀ 324 مدتی قبل در کتاب دست رنگرز، نوشته دبلیو. اچ. اودن، جملهای خواندم که خیلی خوشم آمد و دیدم زبان حال من است. میگوید: معمولا بعضی از کتابها ناحق فراموش میشوند، اما کمتر اتفاق میافتد که ناخواسته و غیرمنتظره کتابی در یادت بماند. 1 2 علی عقیلی نسب 1402/5/8 خاطرات کتابی احمد اخوت 4.2 21 صفحۀ 324 کتاب مانند ضبط صوت نیست که بازش کنی؛ تند تند حرفهایی برایت بزند و برود پی کارش. نه، ما با کتاب تعامل داریم و به قول رالف والدو امرسون با آن زندگی میکنیم و همه خواندههایمان آرام آرام بر ما تأثیر میگذارند. فیلسوف و جستارنویس استعلاییِ آمریکایی میگوید: ((الان مدتها است بسیاری از کتابهایی را که خواندهام به یاد ندارم. همانطور که در خاطرم نیست تاکنون چه غذاهایی خوردهام. با این همه غذاها مرا زنده نگه داشتنهاند. به همین صورت کتابها نیز بر من تأثیر داشتهاند.)) 0 28 حامد حمایت کار 1402/5/1 خاطرات کتابی احمد اخوت 4.2 21 صفحۀ 174 ما در روشنایی داستانهای دیگران را میخوانیم اما در تاریکی داستانهایمان را ابداع میکنیم. 0 47
بریدههای کتاب خاطرات کتابی علی عقیلی نسب 1402/5/3 خاطرات کتابی احمد اخوت 4.2 21 صفحۀ 172 ((آسان است کتابی را در ذهنت بپروری اما دشوار است بر کاغذ بنویسی.)) _بالزاک، جعبه عتیقهجات(۱۸۳۸) 0 54 احمد بابائی 1403/2/25 خاطرات کتابی احمد اخوت 4.2 21 صفحۀ 121 «هیچ آدم باشعوری رمان را برای تعلیمگرفتن یا تهذیب اخلاق نمیخواند. هرگاه بخواهد تعلیم بگیرد یا اخلاق خود را تهذیب کند، اگر به سراغ کتابهایی که برای این کارها نوشته شدهاند نرود احمق است.» -نقل از سامرست موآم 0 21 حامد حمایت کار 1402/4/22 خاطرات کتابی احمد اخوت 4.2 21 صفحۀ 24 در خاطرات کتابی با راوی اول شخصی روبرو هستیم که انگار روبرویمان نشسته است. او طوری از یک کتاب صحبت میکند گویی صد سال است با آن محشور بوده و دوست نزدیکش است و معمولا با همدلی از آن یاد میکند. 5 50 علی عقیلی نسب 1402/4/31 خاطرات کتابی احمد اخوت 4.2 21 صفحۀ 71 بوی معرکه کتاب تازه چاپ شده، محشرتر از آن رایحه کتابی قدیمی. ری بردبری 0 21 علی عقیلی نسب 1402/5/3 خاطرات کتابی احمد اخوت 4.2 21 صفحۀ 174 بورخس یک بار به من گفت:((تخیل کردن طرح یک رمان لذتبخش است. اما اینکه واقعا بخواهی آن را بنویسی زیاده طلبی است.)) 1 13 سید عرفان 1403/10/2 خاطرات کتابی احمد اخوت 4.2 21 صفحۀ 229 هرکس دارای دو زندگی، یکی آشکار و دیگری پنهان است یکی پر از کار و زحمت، آداب و ادب، مسئولیت ها و طنز هاست و دیگری متشکل از اعمالی که پنهانی جریان دارند. چه قدر ساده است در بعضی شرایط ترتیب این کار را بدهی، یعنی هر آن چه را به نظرت از همه مهم تر، جالب تر و معنادار تر است در زندگیِ پنهانی انجام بدهی و به این زندگی برسی 0 19 حامد حمایت کار 1402/5/4 خاطرات کتابی احمد اخوت 4.2 21 صفحۀ 225 تالستوی در پایان زندگیاش ادبیات را مصیبت میدانست و حساسیت غریبی به آن داشت و از کتاب و نوشته بسیار متنفر بود. بعد هم نوشتن را کاملا کنار گذاشت، چون معتقد بود نویسندگی بیشتر از هر چیز دیگر باعث نابودی اخلاقی او شد.شبی در زندگیاش آخرین جملهی زندگیاش را نوشت که موفق نشد تمامش کند. جمله در اصل این بود: «وظیفهات را انجام بده هرچه میخواهد بشود.» 1 58 حامد حمایت کار 1402/4/27 خاطرات کتابی احمد اخوت 4.2 21 صفحۀ 69 حاشیهنویسی، مثل عکاسی، با خاطرات و یاد گذشتهها همراه است، گذشتهای که دیگر وجود ندارد و یادآوریاش گاهی با غم همراه است. 0 40 کوثر سعیدی 1403/3/29 خاطرات کتابی احمد اخوت 4.2 21 صفحۀ 75 خاطره بهمثابه جایی که باید زیرورویش کرد تا چیزهای بهدردبخور را از آن بیرون آوریم. 0 4 سجاد نجاتی 1403/8/12 خاطرات کتابی احمد اخوت 4.2 21 صفحۀ 133 هر قدر هم که کتابخوانی حرفهای و دقیق باشیم، بار اول که کتابی را میخوانیم نکاتی نفهمیده، مغفول و حتی عباراتی نادیده باقی میمانند. بعضی از اینها در بازخوانی دیده و درک میشوند. بیخود نیست که "ویلیام گلدینگ"، نویسندهی انگلیسی، متولد ۱۹۱۱، خالق کتاب "ارباب مگسها"، گفتهاست صادقانه بگویم برای نوشتن هر اثر خیلی زحمت میکشم و عرق میریزم و قلم به چشم میزنم و توقع دارم خوانندهی کتابم دستکم دو بار آنرا بخواند. حرفش از دلش است و معلوم است که به دل هم مینشیند. 1 49 حامد حمایت کار 1402/5/9 خاطرات کتابی احمد اخوت 4.2 21 صفحۀ 276 (داستایوفسکی) به او گفت تا نیفتی زندان نمیفهمی زندگی یعنی چه. اینجا چیزهای زیادی دربارهی روح آدمی یاد میگیری. 0 43 🎭 🎬 محمد رضا خطیب 🎭📚 1402/3/8 خاطرات کتابی احمد اخوت 4.2 21 صفحۀ 94 تا کتاب بو نداشته باشد ، نمیتوانم آن را با حضور قلب بخوانم. کتاب های الکترونیکی فاقد حس و حالند، زیرا فقط متن بی گذشته ای به ما عرضه میکنند. این ها بی بو و خاطره اند. 2 66 حامد حمایت کار 1402/4/28 خاطرات کتابی احمد اخوت 4.2 21 صفحۀ 94 میگفت تا کتاب بو نداشته باشد، نمیتوانم آن را با حضور قلب بخوانم. کتابهای الکترونیکی فاقد حس و حالند، زیرا فقط متن بیگذشتهای به ما عرضه میکنند. اینها بیبو و خاطرهاند. 11 58 حامد حمایت کار 1402/5/1 خاطرات کتابی احمد اخوت 4.2 21 صفحۀ 174 زمانی که تامس جفرسون درنیمهی قرن هیجدهم چراغ زنبوری را به مردم نیواینگلند عرضه کرد، به تدریج مشخص شد مردم مثل سابق در پرتو نور شمع سر میز شام با هم حرف نمیزنند. دیگر چندان چیزی نمی گویند و ترجیح میدهند به اتاقهایشان بروند و کتاب بخوانند. 0 21 حامد حمایت کار 1402/4/25 خاطرات کتابی احمد اخوت 4.2 21 صفحۀ 50 نزدیک عید بود. مردی هی اطرفش را می پایید و چیزی لای کتابهای دستفروشها میگذاشت. دقت کردم دیدم اسکناس نو تانخورده است. پنجاه تومانی. رفتم کنارش و گفتم: «جناب، آگهی میذارین لا کتابها؟» انگار بدش نمیآمد کسی او را ببیند. گفت: «نه، آگهی کجا بود. عیدی می دم. پول میذارم لا کتابها یکی پیدا میکنه خوشحال میشه. کاری بهتر از خوشحال کردن نیس». هنوز با یادش خوشم، دیگر هم هرگز او را ندیدم. 2 38 حامد حمایت کار 1402/4/24 خاطرات کتابی احمد اخوت 4.2 21 صفحۀ 30 وقتی در سال ۱۹۱۱ تابلو مونالیزا را از موزه لوور دزدیدند فقط از آن چهار میخ مانده بود. و این جای خالی بیشتر از جای پر سابق نمایان بود. ملت می آمدند جای خالی مونالیزا را ببینند. 0 30 سید عرفان 1403/9/26 خاطرات کتابی احمد اخوت 4.2 21 صفحۀ 70 یکی می گفت :در حاشیه کتاب ها نباید چیزی از زندگی روزمره بنویسیم چون بعدها این ها، یادآوری این خاطرات، آزارمان می دهند. من هربار این حاشیه ها را میخوانم منقلب می شوم 0 36 علی عقیلی نسب 1402/5/8 خاطرات کتابی احمد اخوت 4.2 21 صفحۀ 324 مدتی قبل در کتاب دست رنگرز، نوشته دبلیو. اچ. اودن، جملهای خواندم که خیلی خوشم آمد و دیدم زبان حال من است. میگوید: معمولا بعضی از کتابها ناحق فراموش میشوند، اما کمتر اتفاق میافتد که ناخواسته و غیرمنتظره کتابی در یادت بماند. 1 2 علی عقیلی نسب 1402/5/8 خاطرات کتابی احمد اخوت 4.2 21 صفحۀ 324 کتاب مانند ضبط صوت نیست که بازش کنی؛ تند تند حرفهایی برایت بزند و برود پی کارش. نه، ما با کتاب تعامل داریم و به قول رالف والدو امرسون با آن زندگی میکنیم و همه خواندههایمان آرام آرام بر ما تأثیر میگذارند. فیلسوف و جستارنویس استعلاییِ آمریکایی میگوید: ((الان مدتها است بسیاری از کتابهایی را که خواندهام به یاد ندارم. همانطور که در خاطرم نیست تاکنون چه غذاهایی خوردهام. با این همه غذاها مرا زنده نگه داشتنهاند. به همین صورت کتابها نیز بر من تأثیر داشتهاند.)) 0 28 حامد حمایت کار 1402/5/1 خاطرات کتابی احمد اخوت 4.2 21 صفحۀ 174 ما در روشنایی داستانهای دیگران را میخوانیم اما در تاریکی داستانهایمان را ابداع میکنیم. 0 47