بریدههای کتاب دیار اجدادی فاطمه مهمان دوست 1403/2/15 دیار اجدادی فرناندو آرامبورو 4.5 12 صفحۀ 190 بعد تمام این قضایا، جای زخمی هم اگه بمونه مثل جای زخم کسیه که سرتاپا سوخته 0 9 فرشته سجادی فر 1403/8/20 دیار اجدادی فرناندو آرامبورو 4.5 12 صفحۀ 512 _پسرم من مثل تو تحصیل کرده نیستم. از این فلسفه بافی هات هم زیاد چیزی نمیفهمم. آخه درک نمیکنم چطور ممکنه یه مشت آدم که ادعای دفاع از باسکی ها رو دارن خودشون باسکی ها رو بکشن؟ میخوان اوسکادی رو بسازن واسه همین باسکی ها رو میکشن؟ وقتی افسرهای گارد مدنی یا مردم مناطق دیگه رو بکشن قضیه فرق داره. البته که اون هم ناپسنده، اما طبق منطق تروریستها با عقل جور در می آد. _هیچ منطقی در کار نیست فقط تو همه تازه احتمالاً امروزه همه چی به پول و کسب و کار خلاصه بشه. 0 13 فاطمه مهمان دوست 1403/2/15 دیار اجدادی فرناندو آرامبورو 4.5 12 صفحۀ 467 0 2 فاطمه مهمان دوست 1403/2/19 دیار اجدادی فرناندو آرامبورو 4.5 12 صفحۀ 562 0 4 فرشته سجادی فر 1403/8/17 دیار اجدادی فرناندو آرامبورو 4.5 12 صفحۀ 352 قلب خوشه ماری که روی صندلی شاگرد نشسته بود تاپ تاپ میتپید. در طول مسیر وانمود کرده بود که دستهایش را روی زانوها گذاشته اما واقعیت چیزی دیگر بود. زانوهایش را محکم گرفته بود تا جلوی لرزش پاهایش را بگیرد. حالا میداند که اولین قتل نقطه عطفی در زندگی است هرچند معتقد است این چیزها هم به آدمش بستگی دارند ،یعنی مثلاً وقتی دکل مخابراتی یا شعبه بانکی را منفجر میکنی درست است که خسارت میزنی اما این خسارتها را می توان جبران کرد ولی زندگی یک آدم برگشتنی نیست. 0 17 محدثه حسنی 1403/8/9 دیار اجدادی فرناندو آرامبورو 4.5 12 صفحۀ 696 0 5 علیرضا کوچکپور 1403/1/16 دیار اجدادی فرناندو آرامبورو 4.5 12 صفحۀ 93 واسه جهنم رفتن مجبور نیستی خونه بمونی، تو کلیسا هم میشه. 0 8 فاطمه مهمان دوست 1403/2/15 دیار اجدادی فرناندو آرامبورو 4.5 12 صفحۀ 484 0 2 محمدرجا صاحبدل 1402/11/26 دیار اجدادی فرناندو آرامبورو 4.5 12 صفحۀ 233 در واقع آرانچا بود که عشق کتابخوانی را به برادر کوچکترش انتقال داد. چطور؟ قضیه از این قرار بود که هر دفعه به مناسبتی، تولدش، روز هر کدام از قدیسان، کریسمس یا حتی بی هیچ مناسبتی، کتابهای مصور به او میداد. با گذشت سالها، نوع کتابها هم عوض شد. البته آرانچا همین کار را با خوزهماری هم کرد، اما بیفایده بود. قضیه به قول آرانچا مثل یکی از تمثیلهای انجیل دربارۀ کاشتن بذر در زمین حاصلخیز و در بیابان بود. فکر خوزهماری مثل بیابان بود اما فکر گورکا مثل خاک حاصلخیز بود و عشق کتابخوانی در آن پا گرفت. 0 24 فاطمه مهمان دوست 1403/2/15 دیار اجدادی فرناندو آرامبورو 4.5 12 صفحۀ 194 0 2 فاطمه مهمان دوست 1403/2/15 دیار اجدادی فرناندو آرامبورو 4.5 12 صفحۀ 386 ما همهش سعی میکنم به زندگی معنا و شکل و نظم بدیم،ولی زندگی در نهایت همون کاری رو میکنه که خودش میخواد 1 48 فاطمه مهمان دوست 1403/2/17 دیار اجدادی فرناندو آرامبورو 4.5 12 صفحۀ 527 0 3 محمدرجا صاحبدل 1402/12/18 دیار اجدادی فرناندو آرامبورو 4.5 12 صفحۀ 772 تو، توی زندان خودت هستی و من توی زندان خودم.جسمم حبس ابد است. تو روزی آزاد میشوی، معلوم نیست کی، ولی بالاخره آزاد میشوی. ولی من نه. یک تفاوت دیگر هم بین من و تو هست. تو بهخاطر کاری که خودت کردی آنجایی. ولی من چه کار کردم که سزاوار چنین عذابی باشم؟ 0 8 معصومه طباطبائی 1404/1/26 دیار اجدادی فرناندو آرامبورو 4.5 12 صفحۀ 18 شب که تنهایی به خانه برگشت میخواست جلوی عکس چاتو بنشیند و ترسها و نگرانی هایش را برای او اعتراف کند. اما سردرد داشت و گذشته از این چاتو هنگام بحث درباره مسائل خانوادگی به خصوص دخترش به شدت احساساتی میشد زود اشکش سرازیر میشد و هر چند عکس ها گریه نمی کنند، اما خودم میدانم چه میگویم 0 0 فاطمه مهمان دوست 1403/2/15 دیار اجدادی فرناندو آرامبورو 4.5 12 صفحۀ 474 0 2 محمدرجا صاحبدل 1402/12/16 دیار اجدادی فرناندو آرامبورو 4.5 12 صفحۀ 667 خلقت ما یک ضعف دارد. همانطور که میتوانیم چشمهایمان را ببندیم که بعضی چیزها را نبینیم، کاش میشد گوشهایمان را هم ببندیم تا بعضی چیزها را نشنویم. 1 38 فاطمه مهمان دوست 1403/2/23 دیار اجدادی فرناندو آرامبورو 4.5 12 صفحۀ 646 0 1 علیرضا کوچکپور 1403/1/8 دیار اجدادی فرناندو آرامبورو 4.5 12 صفحۀ 17 بدشانسی پیش میآید، اما دلیل نمیشود قید دنیا و شادیهایش را بزنیم. 1 44 ملیحه سادات حق خواه 1403/8/5 دیار اجدادی فرناندو آرامبورو 4.5 12 صفحۀ 464 1 2 فرشته سجادی فر 1403/8/15 دیار اجدادی فرناندو آرامبورو 4.5 12 صفحۀ 376 0 7
بریدههای کتاب دیار اجدادی فاطمه مهمان دوست 1403/2/15 دیار اجدادی فرناندو آرامبورو 4.5 12 صفحۀ 190 بعد تمام این قضایا، جای زخمی هم اگه بمونه مثل جای زخم کسیه که سرتاپا سوخته 0 9 فرشته سجادی فر 1403/8/20 دیار اجدادی فرناندو آرامبورو 4.5 12 صفحۀ 512 _پسرم من مثل تو تحصیل کرده نیستم. از این فلسفه بافی هات هم زیاد چیزی نمیفهمم. آخه درک نمیکنم چطور ممکنه یه مشت آدم که ادعای دفاع از باسکی ها رو دارن خودشون باسکی ها رو بکشن؟ میخوان اوسکادی رو بسازن واسه همین باسکی ها رو میکشن؟ وقتی افسرهای گارد مدنی یا مردم مناطق دیگه رو بکشن قضیه فرق داره. البته که اون هم ناپسنده، اما طبق منطق تروریستها با عقل جور در می آد. _هیچ منطقی در کار نیست فقط تو همه تازه احتمالاً امروزه همه چی به پول و کسب و کار خلاصه بشه. 0 13 فاطمه مهمان دوست 1403/2/15 دیار اجدادی فرناندو آرامبورو 4.5 12 صفحۀ 467 0 2 فاطمه مهمان دوست 1403/2/19 دیار اجدادی فرناندو آرامبورو 4.5 12 صفحۀ 562 0 4 فرشته سجادی فر 1403/8/17 دیار اجدادی فرناندو آرامبورو 4.5 12 صفحۀ 352 قلب خوشه ماری که روی صندلی شاگرد نشسته بود تاپ تاپ میتپید. در طول مسیر وانمود کرده بود که دستهایش را روی زانوها گذاشته اما واقعیت چیزی دیگر بود. زانوهایش را محکم گرفته بود تا جلوی لرزش پاهایش را بگیرد. حالا میداند که اولین قتل نقطه عطفی در زندگی است هرچند معتقد است این چیزها هم به آدمش بستگی دارند ،یعنی مثلاً وقتی دکل مخابراتی یا شعبه بانکی را منفجر میکنی درست است که خسارت میزنی اما این خسارتها را می توان جبران کرد ولی زندگی یک آدم برگشتنی نیست. 0 17 محدثه حسنی 1403/8/9 دیار اجدادی فرناندو آرامبورو 4.5 12 صفحۀ 696 0 5 علیرضا کوچکپور 1403/1/16 دیار اجدادی فرناندو آرامبورو 4.5 12 صفحۀ 93 واسه جهنم رفتن مجبور نیستی خونه بمونی، تو کلیسا هم میشه. 0 8 فاطمه مهمان دوست 1403/2/15 دیار اجدادی فرناندو آرامبورو 4.5 12 صفحۀ 484 0 2 محمدرجا صاحبدل 1402/11/26 دیار اجدادی فرناندو آرامبورو 4.5 12 صفحۀ 233 در واقع آرانچا بود که عشق کتابخوانی را به برادر کوچکترش انتقال داد. چطور؟ قضیه از این قرار بود که هر دفعه به مناسبتی، تولدش، روز هر کدام از قدیسان، کریسمس یا حتی بی هیچ مناسبتی، کتابهای مصور به او میداد. با گذشت سالها، نوع کتابها هم عوض شد. البته آرانچا همین کار را با خوزهماری هم کرد، اما بیفایده بود. قضیه به قول آرانچا مثل یکی از تمثیلهای انجیل دربارۀ کاشتن بذر در زمین حاصلخیز و در بیابان بود. فکر خوزهماری مثل بیابان بود اما فکر گورکا مثل خاک حاصلخیز بود و عشق کتابخوانی در آن پا گرفت. 0 24 فاطمه مهمان دوست 1403/2/15 دیار اجدادی فرناندو آرامبورو 4.5 12 صفحۀ 194 0 2 فاطمه مهمان دوست 1403/2/15 دیار اجدادی فرناندو آرامبورو 4.5 12 صفحۀ 386 ما همهش سعی میکنم به زندگی معنا و شکل و نظم بدیم،ولی زندگی در نهایت همون کاری رو میکنه که خودش میخواد 1 48 فاطمه مهمان دوست 1403/2/17 دیار اجدادی فرناندو آرامبورو 4.5 12 صفحۀ 527 0 3 محمدرجا صاحبدل 1402/12/18 دیار اجدادی فرناندو آرامبورو 4.5 12 صفحۀ 772 تو، توی زندان خودت هستی و من توی زندان خودم.جسمم حبس ابد است. تو روزی آزاد میشوی، معلوم نیست کی، ولی بالاخره آزاد میشوی. ولی من نه. یک تفاوت دیگر هم بین من و تو هست. تو بهخاطر کاری که خودت کردی آنجایی. ولی من چه کار کردم که سزاوار چنین عذابی باشم؟ 0 8 معصومه طباطبائی 1404/1/26 دیار اجدادی فرناندو آرامبورو 4.5 12 صفحۀ 18 شب که تنهایی به خانه برگشت میخواست جلوی عکس چاتو بنشیند و ترسها و نگرانی هایش را برای او اعتراف کند. اما سردرد داشت و گذشته از این چاتو هنگام بحث درباره مسائل خانوادگی به خصوص دخترش به شدت احساساتی میشد زود اشکش سرازیر میشد و هر چند عکس ها گریه نمی کنند، اما خودم میدانم چه میگویم 0 0 فاطمه مهمان دوست 1403/2/15 دیار اجدادی فرناندو آرامبورو 4.5 12 صفحۀ 474 0 2 محمدرجا صاحبدل 1402/12/16 دیار اجدادی فرناندو آرامبورو 4.5 12 صفحۀ 667 خلقت ما یک ضعف دارد. همانطور که میتوانیم چشمهایمان را ببندیم که بعضی چیزها را نبینیم، کاش میشد گوشهایمان را هم ببندیم تا بعضی چیزها را نشنویم. 1 38 فاطمه مهمان دوست 1403/2/23 دیار اجدادی فرناندو آرامبورو 4.5 12 صفحۀ 646 0 1 علیرضا کوچکپور 1403/1/8 دیار اجدادی فرناندو آرامبورو 4.5 12 صفحۀ 17 بدشانسی پیش میآید، اما دلیل نمیشود قید دنیا و شادیهایش را بزنیم. 1 44 ملیحه سادات حق خواه 1403/8/5 دیار اجدادی فرناندو آرامبورو 4.5 12 صفحۀ 464 1 2 فرشته سجادی فر 1403/8/15 دیار اجدادی فرناندو آرامبورو 4.5 12 صفحۀ 376 0 7