بریدهای از کتاب دیار اجدادی اثر فرناندو آرامبورو
1402/11/26
صفحۀ 233
در واقع آرانچا بود که عشق کتابخوانی را به برادر کوچکترش انتقال داد. چطور؟ قضیه از این قرار بود که هر دفعه به مناسبتی، تولدش، روز هر کدام از قدیسان، کریسمس یا حتی بی هیچ مناسبتی، کتابهای مصور به او میداد. با گذشت سالها، نوع کتابها هم عوض شد. البته آرانچا همین کار را با خوزهماری هم کرد، اما بیفایده بود. قضیه به قول آرانچا مثل یکی از تمثیلهای انجیل دربارۀ کاشتن بذر در زمین حاصلخیز و در بیابان بود. فکر خوزهماری مثل بیابان بود اما فکر گورکا مثل خاک حاصلخیز بود و عشق کتابخوانی در آن پا گرفت.
در واقع آرانچا بود که عشق کتابخوانی را به برادر کوچکترش انتقال داد. چطور؟ قضیه از این قرار بود که هر دفعه به مناسبتی، تولدش، روز هر کدام از قدیسان، کریسمس یا حتی بی هیچ مناسبتی، کتابهای مصور به او میداد. با گذشت سالها، نوع کتابها هم عوض شد. البته آرانچا همین کار را با خوزهماری هم کرد، اما بیفایده بود. قضیه به قول آرانچا مثل یکی از تمثیلهای انجیل دربارۀ کاشتن بذر در زمین حاصلخیز و در بیابان بود. فکر خوزهماری مثل بیابان بود اما فکر گورکا مثل خاک حاصلخیز بود و عشق کتابخوانی در آن پا گرفت.
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.