بریده کتابهای سیری در نهج البلاغه شیما شمسی 1402/12/12 سیری در نهج البلاغه مرتضی مطهری 4.6 3 صفحۀ 56 از ابوعلی سینا نقل شده که میگوید: کانَ علی (علیهالسلام) بینَ اصحاب محمد (صلیاللهعلیهوآله) کالمعقول بینَ المحسوس. یعنی؛ علی در میان یاران رسول خدا مانند "کلی" در میان "جزئیات محسوسه" بود و یا مانند "عقول قاهره" نسبت به "اجسام مادیه" بود. 0 10 سجاد علی پور 1403/6/9 سیری در نهج البلاغه مرتضی مطهری 4.6 3 صفحۀ 104 نماز گناهان را مانند برگ درخت می ریزد و گردن ها را از ریسمان گناه آزاد می سازد. پیامبر خدا نماز را به چشمه ی آب گرم که بر در خانه ی شخص باشد و روزی پنج نوبت خود را در آن شست و شو دهد تشبیه فرمود. آیا با چنین شست و شو ها چیزی از آلودگی بر بدن باقی می ماند؟ (نهج البلاغه، خطبه ی 197) 0 0 آسیه عین 1403/7/29 سیری در نهج البلاغه مرتضی مطهری 4.6 3 صفحۀ 101 اهل دنیا مردن بدن خویش را بزرگ میشمارند اما آنها(متقین) برای مردن دل خودشان اهمیت قائل هستند. 0 2 زینب لطفعلیخانی 1403/6/12 سیری در نهج البلاغه مرتضی مطهری 4.6 3 صفحۀ 91 عبادت نردبان قرب است، معراج انسان است، تعالی روان است، پرواز روح است به سوی کانون نامرئی هستی، پرورش استعدادهای روحی و ورزش نیروهای ملکوتی انسانی است، پیروزی روح بر بدن است، عالیترین عکسالعمل سپاسگزارانۀ انسان است از پدیدآورندۀ خلقت، اظهار شیفتگی و عشق انسان است به کامل مطلق و جميل على الاطلاق و بالأخره سلوک و سیر الی الله است. 0 1 سودآد دیروز سیری در نهج البلاغه مرتضی مطهری 4.6 3 صفحۀ 26 محقن بن ابی محقن به علی علیه السلام پشت میکند و به معاویه رو میآورد و برای اینکه دل معاویه را که از کینه علی علیه السلام میجوشد خرسند سازد گفت: از نزد بی زبانترین مردم به نزد تو آمدم. آنچنان این چاپلوسی مشمئزکننده بود که خود معاویه او را ادب کرد. گفت: وای برتو! علی بیزبانترین افراد است؟! قریش پیش از علی از فصاحت آگاهی نداشت، علی به قریش درس فصاحت آموخت. 0 2 آسیه عین 1403/8/5 سیری در نهج البلاغه مرتضی مطهری 4.6 3 صفحۀ 193 سخن اگر از دل برون آید و پیام روح باشد در دل نفوذ میکند اما اگر پیام روح نباشد و صرفاً صنعت لفظی باشد از گوشها آن طرفتر نمیرود. 0 1 علی کریمالدینی 1403/6/13 سیری در نهج البلاغه مرتضی مطهری 4.6 3 صفحۀ 77 حواس ما از آن جهت رنگها و شکلها و آوازها و غیر اینها را درک میکنند که به مکان و زمان محدود میشوند؛ در یک جا هستند و در زمانی دیگر نیستند، مثلاً اگر روشنی همیشه و همه جا به طور یکنواخت میبود قابل احساس نبود، اگر یک آواز به طور مداوم و یکنواخت شنیده شود هرگز شنیده نمیشود. ذات حق که صرفالوجود و فعلیت محض است و هیچ مکان و زمان او را محدود نمیکند، نسبت به حواس ما باطن است اما او در ذات خود عین ظهور است و همان کمال ظهورش که ناشی از کمال وجودش است سبب خفای او از حواس ماست. 0 1 سجاد علی پور 1403/5/3 سیری در نهج البلاغه مرتضی مطهری 4.6 3 صفحۀ 24 کلمات امیرالمؤمنین (ع) از قدیمی ترین ایام با دو امتیاز همراه بوده است و با این دو امتیاز شناخته می شده است: یکی فصاحت و بلاغت و دیگر چند جانبه بودن و به اصطلاح امروز چند بعدی بودن. 0 1 زینب لطفعلیخانی 1403/4/5 سیری در نهج البلاغه مرتضی مطهری 4.6 3 صفحۀ 14 نهج البلاغه چندین دنیا دارد دنیای زهد و تقوا، دنیای عبادت و عرفان، دنیای حکمت و فلسفه، دنیای پند و موعظه، دنیای ملاحم و مغیبات ،دنیای سیاست و مسئولیتهای اجتماعی، دنیای حماسه و شجاعت ... 0 1 محمد مهدی قربانی 1402/10/14 سیری در نهج البلاغه مرتضی مطهری 4.6 3 صفحۀ 122 عدالت نباید فدای مصلحت بشود 0 6 محمد مهدی قربانی 1402/10/14 سیری در نهج البلاغه مرتضی مطهری 4.6 3 صفحۀ 178 (ادامه...) سکوت علی سکوتی حساب شده و منطقی بود نه صرفاً ناشی از اضطرار و بیچارگی؛ برای او آسان بود که قیام کند و حداکثر آن بود که به واسطه نداشتن یار و یاور، خودش و فرزندانش شهید شوند. 0 4 سجاد علی پور 1403/5/3 سیری در نهج البلاغه مرتضی مطهری 4.6 3 صفحۀ 26 معاویه بن ابی سفیان که سرسخت ترین دشمنان وی(امام علی) بود، به زیبایی و فصاحت خارق العاده ی سخن او معترف بود. 0 2 مریم محسنیزاده 1403/5/29 سیری در نهج البلاغه مرتضی مطهری 4.6 3 صفحۀ 37 همانا زبان پارهای از انسان است و در اختیار ذهن او. اگر ذهن نجوشد و واپس رود از زبان کاری ساخته نیست، اما آنگاه که ذهن باز شود مهلت به زبان نمیدهد. 0 1 سجاد علی پور 1403/5/3 سیری در نهج البلاغه مرتضی مطهری 4.6 3 صفحۀ 42 اینکه سخن شاهکار باشد ولی در یک زمینه، البته زیاد نیست و انگشت شمار است ولی به هر حال هست. اینکه در زمینه های گوناگون باشد ولی در حد معمولی نه شاهکار، فراوان است، ولی اینکه سخنی شاهکار باشد و در عین حال محدود به زمینه ی خاصی نباشد از مختصات نهج البلاغه است. بگذریم از قرآن کریم که داستانی دیگر است، کدام شاهکار را می توان پیدا کرد که به اندازه ی نهج البلاغه متنوع باشد؟! 0 3 شیما شمسی 1403/2/15 سیری در نهج البلاغه مرتضی مطهری 4.6 3 صفحۀ 157 برای من که طرفدار«کم ولی با کیفیت»هستم؛گذاشتن بریده بلندکارآسانی نیست ولی بایدنشانتان میدادم که چرادقیقا بندآخر این صفحه باوجودخشمی که مثل همیشه سر مسأله خلافت دارم؛یکهوبااستدلال امیرالمومنین ذوقزده شدم: «پس ازپایان این جریان علی(ع)از افرادی که درآن مجمع حضورداشتند استدلالهای طرفین راپرسید واستدلال هردوطرف راانتقادو ردکرد. على پرسید:انصارچه میگفتند؟ گفتند:حکمفرمایی از ماوحکمفرمایی ازشماباشد. -چراشمابر ردنظریه آنهابه سفارشهای پیغمبراکرم درباره آنها استدلال نکردیدکه فرمودبا نیکان انصارنیکی کنید واز بدان آنان درگذرید؟ -اینهاچه جوردلیل میشود؟ -اگربنابودحکومت با آنان باشدسفارش درباره آنان معنی نداشت.این که به دیگران دربارۀ آنان سفارش شده است،دلیل است که حکومت باغیرآنان است.خوب،قریش چه میگفتند؟ -استدلال قریش این بودکه آنهاشاخه ای ازدرختی هستندکه پیغمبراکرم نیزشاخه دیگرآن درخت است. -با انتساب خودبه شجره وجودپیغمبر،برای صلاحیت خوداستدلال کردندامامیوه راضایع ساختند. یعنی اگرشجره نسبت معتبر است،دیگران شاخه ای ازآن درخت میباشندکه پیغمبریکی از شاخه های آن است امااهلبیت پیغمبرمیوه آن شاخه اند.» 0 9 سجاد علی پور 1403/5/3 سیری در نهج البلاغه مرتضی مطهری 4.6 3 صفحۀ 23 سید رضی به خاطر همین شیفتگی که به ادب عموماً و به کلمات علی(ع) خصوصاً داشته است، بیشتر از زاویه ی فصاحت و بلاغت و ادب به سخنان مولی می نگریسته است، و به همین جهت در انتخاب آن ها این خصوصیت را در نظر گرفته است؛ یعنی آن قسمت ها بیشتر نظرش را جلب می کرده است که از جنبه ی بلاغت برجستگی خاص داشته است، و از این رو نام مجموعه ی منتخب خویش را ((نهج البلاغه)) نهاده است.... 0 1 آسیه عین 1403/7/29 سیری در نهج البلاغه مرتضی مطهری 4.6 3 صفحۀ 77 ذات حق که صرف الوجود و فعلیت محض است و هیچ مکان و زمان او را محدود نمیکند، نسبت به حواس ما باطن است اما او در ذات خود عین ظهور است و همان کمال ظهورش که ناشی از کمال وجودش است سبب خفای او از حواس ماست. جهت ظهور و جهت بطون در ذات او یکی است؛ او از آن جهت پنهان است که در نهایت پیدایی است. او از شدت ظهور در خفاست. 0 0 محمد مهدی قربانی 1402/10/14 سیری در نهج البلاغه مرتضی مطهری 4.6 3 صفحۀ 178 خار در چشمم بود و چشمها را بر هم نهادم، استخوان در گلویم گیر کرده بود و نوشیدم، گلویم فشرده میشد و تلختر از حنظل در کامم ریخته بود و صبر کردم. (ادامه دارد...) 0 3 شیما شمسی 1403/2/13 سیری در نهج البلاغه مرتضی مطهری 4.6 3 صفحۀ 112 خوارج شعارشان «لا حکم الّا لله» بود. این شعار از قرآن مجید اقتباس شده است و مفادش این است که فرمان (قانون) تنها از ناحیه خداوند و یا از ناحیه کسانی که خداوند به آنان اجازه قانونگذاری داده است باید وضع شود. ولی خوارج این جمله را در ابتدا طور دیگر تعبیر میکردند و به تعبیر امیرالمومنین: از این کلمه ی حق معنی باطلی را در نظر میگرفتند. حاصل تعبیر آنها این بود که بشر حق حکومت ندارد، حکومت منحصرا از آن خداست. علی میفرماید: بلی، من هم میگویم «لا حکم الّا لله» اما به این معنی که اختیار وضع قانون با خداست، لیکن اینها میگویند حکومت و زعامت هم با خداست، و این معقول نیست. قانون خدا بایست به وسیله ی افراد بشر اجرا شود. 0 10 سجاد علی پور 1403/7/3 سیری در نهج البلاغه مرتضی مطهری 4.6 3 صفحۀ 193 موعظه و خطابه: موعظه با خطابه نیز متفاوت است. سروکار خطابه نیز با احساسات است اما خطابه برای تهییج و بی تاب کردن احساسات است و موعظه برای رام ساختن و تحت تسلط درآوردن. خطابه آنجا به کار آید که احساسات خمود و راکد است و موعظه آنجا ضرورت پیدا میکند که شهوات و احساسات خودسرانه عمل می کنند. خطابه احساسات غیرت ،حمیت، حمایت سلحشوری، عصبیت، برتری طلبی، عزت طلبی، مردانگی ،شرافت ،کرامت نیکوکاری و خدمت را به جوش می آورد و پشت سر خود حرکت و جنبش ایجاد میکند اما موعظه جوشش ها و هیجان های بیجا را خاموش می نماید. خطابه زمام کار را از دست حسابگری های عقل خارج می کند و به دست طوفان احساسات می سپارد اما موعظه طوفان ها را فرو می نشاند و زمینه را برای حسابگری و دوراندیشی فراهم می کند. خطابه به بیرون می کشد و موعظه به درون می برد . 0 1
بریده کتابهای سیری در نهج البلاغه شیما شمسی 1402/12/12 سیری در نهج البلاغه مرتضی مطهری 4.6 3 صفحۀ 56 از ابوعلی سینا نقل شده که میگوید: کانَ علی (علیهالسلام) بینَ اصحاب محمد (صلیاللهعلیهوآله) کالمعقول بینَ المحسوس. یعنی؛ علی در میان یاران رسول خدا مانند "کلی" در میان "جزئیات محسوسه" بود و یا مانند "عقول قاهره" نسبت به "اجسام مادیه" بود. 0 10 سجاد علی پور 1403/6/9 سیری در نهج البلاغه مرتضی مطهری 4.6 3 صفحۀ 104 نماز گناهان را مانند برگ درخت می ریزد و گردن ها را از ریسمان گناه آزاد می سازد. پیامبر خدا نماز را به چشمه ی آب گرم که بر در خانه ی شخص باشد و روزی پنج نوبت خود را در آن شست و شو دهد تشبیه فرمود. آیا با چنین شست و شو ها چیزی از آلودگی بر بدن باقی می ماند؟ (نهج البلاغه، خطبه ی 197) 0 0 آسیه عین 1403/7/29 سیری در نهج البلاغه مرتضی مطهری 4.6 3 صفحۀ 101 اهل دنیا مردن بدن خویش را بزرگ میشمارند اما آنها(متقین) برای مردن دل خودشان اهمیت قائل هستند. 0 2 زینب لطفعلیخانی 1403/6/12 سیری در نهج البلاغه مرتضی مطهری 4.6 3 صفحۀ 91 عبادت نردبان قرب است، معراج انسان است، تعالی روان است، پرواز روح است به سوی کانون نامرئی هستی، پرورش استعدادهای روحی و ورزش نیروهای ملکوتی انسانی است، پیروزی روح بر بدن است، عالیترین عکسالعمل سپاسگزارانۀ انسان است از پدیدآورندۀ خلقت، اظهار شیفتگی و عشق انسان است به کامل مطلق و جميل على الاطلاق و بالأخره سلوک و سیر الی الله است. 0 1 سودآد دیروز سیری در نهج البلاغه مرتضی مطهری 4.6 3 صفحۀ 26 محقن بن ابی محقن به علی علیه السلام پشت میکند و به معاویه رو میآورد و برای اینکه دل معاویه را که از کینه علی علیه السلام میجوشد خرسند سازد گفت: از نزد بی زبانترین مردم به نزد تو آمدم. آنچنان این چاپلوسی مشمئزکننده بود که خود معاویه او را ادب کرد. گفت: وای برتو! علی بیزبانترین افراد است؟! قریش پیش از علی از فصاحت آگاهی نداشت، علی به قریش درس فصاحت آموخت. 0 2 آسیه عین 1403/8/5 سیری در نهج البلاغه مرتضی مطهری 4.6 3 صفحۀ 193 سخن اگر از دل برون آید و پیام روح باشد در دل نفوذ میکند اما اگر پیام روح نباشد و صرفاً صنعت لفظی باشد از گوشها آن طرفتر نمیرود. 0 1 علی کریمالدینی 1403/6/13 سیری در نهج البلاغه مرتضی مطهری 4.6 3 صفحۀ 77 حواس ما از آن جهت رنگها و شکلها و آوازها و غیر اینها را درک میکنند که به مکان و زمان محدود میشوند؛ در یک جا هستند و در زمانی دیگر نیستند، مثلاً اگر روشنی همیشه و همه جا به طور یکنواخت میبود قابل احساس نبود، اگر یک آواز به طور مداوم و یکنواخت شنیده شود هرگز شنیده نمیشود. ذات حق که صرفالوجود و فعلیت محض است و هیچ مکان و زمان او را محدود نمیکند، نسبت به حواس ما باطن است اما او در ذات خود عین ظهور است و همان کمال ظهورش که ناشی از کمال وجودش است سبب خفای او از حواس ماست. 0 1 سجاد علی پور 1403/5/3 سیری در نهج البلاغه مرتضی مطهری 4.6 3 صفحۀ 24 کلمات امیرالمؤمنین (ع) از قدیمی ترین ایام با دو امتیاز همراه بوده است و با این دو امتیاز شناخته می شده است: یکی فصاحت و بلاغت و دیگر چند جانبه بودن و به اصطلاح امروز چند بعدی بودن. 0 1 زینب لطفعلیخانی 1403/4/5 سیری در نهج البلاغه مرتضی مطهری 4.6 3 صفحۀ 14 نهج البلاغه چندین دنیا دارد دنیای زهد و تقوا، دنیای عبادت و عرفان، دنیای حکمت و فلسفه، دنیای پند و موعظه، دنیای ملاحم و مغیبات ،دنیای سیاست و مسئولیتهای اجتماعی، دنیای حماسه و شجاعت ... 0 1 محمد مهدی قربانی 1402/10/14 سیری در نهج البلاغه مرتضی مطهری 4.6 3 صفحۀ 122 عدالت نباید فدای مصلحت بشود 0 6 محمد مهدی قربانی 1402/10/14 سیری در نهج البلاغه مرتضی مطهری 4.6 3 صفحۀ 178 (ادامه...) سکوت علی سکوتی حساب شده و منطقی بود نه صرفاً ناشی از اضطرار و بیچارگی؛ برای او آسان بود که قیام کند و حداکثر آن بود که به واسطه نداشتن یار و یاور، خودش و فرزندانش شهید شوند. 0 4 سجاد علی پور 1403/5/3 سیری در نهج البلاغه مرتضی مطهری 4.6 3 صفحۀ 26 معاویه بن ابی سفیان که سرسخت ترین دشمنان وی(امام علی) بود، به زیبایی و فصاحت خارق العاده ی سخن او معترف بود. 0 2 مریم محسنیزاده 1403/5/29 سیری در نهج البلاغه مرتضی مطهری 4.6 3 صفحۀ 37 همانا زبان پارهای از انسان است و در اختیار ذهن او. اگر ذهن نجوشد و واپس رود از زبان کاری ساخته نیست، اما آنگاه که ذهن باز شود مهلت به زبان نمیدهد. 0 1 سجاد علی پور 1403/5/3 سیری در نهج البلاغه مرتضی مطهری 4.6 3 صفحۀ 42 اینکه سخن شاهکار باشد ولی در یک زمینه، البته زیاد نیست و انگشت شمار است ولی به هر حال هست. اینکه در زمینه های گوناگون باشد ولی در حد معمولی نه شاهکار، فراوان است، ولی اینکه سخنی شاهکار باشد و در عین حال محدود به زمینه ی خاصی نباشد از مختصات نهج البلاغه است. بگذریم از قرآن کریم که داستانی دیگر است، کدام شاهکار را می توان پیدا کرد که به اندازه ی نهج البلاغه متنوع باشد؟! 0 3 شیما شمسی 1403/2/15 سیری در نهج البلاغه مرتضی مطهری 4.6 3 صفحۀ 157 برای من که طرفدار«کم ولی با کیفیت»هستم؛گذاشتن بریده بلندکارآسانی نیست ولی بایدنشانتان میدادم که چرادقیقا بندآخر این صفحه باوجودخشمی که مثل همیشه سر مسأله خلافت دارم؛یکهوبااستدلال امیرالمومنین ذوقزده شدم: «پس ازپایان این جریان علی(ع)از افرادی که درآن مجمع حضورداشتند استدلالهای طرفین راپرسید واستدلال هردوطرف راانتقادو ردکرد. على پرسید:انصارچه میگفتند؟ گفتند:حکمفرمایی از ماوحکمفرمایی ازشماباشد. -چراشمابر ردنظریه آنهابه سفارشهای پیغمبراکرم درباره آنها استدلال نکردیدکه فرمودبا نیکان انصارنیکی کنید واز بدان آنان درگذرید؟ -اینهاچه جوردلیل میشود؟ -اگربنابودحکومت با آنان باشدسفارش درباره آنان معنی نداشت.این که به دیگران دربارۀ آنان سفارش شده است،دلیل است که حکومت باغیرآنان است.خوب،قریش چه میگفتند؟ -استدلال قریش این بودکه آنهاشاخه ای ازدرختی هستندکه پیغمبراکرم نیزشاخه دیگرآن درخت است. -با انتساب خودبه شجره وجودپیغمبر،برای صلاحیت خوداستدلال کردندامامیوه راضایع ساختند. یعنی اگرشجره نسبت معتبر است،دیگران شاخه ای ازآن درخت میباشندکه پیغمبریکی از شاخه های آن است امااهلبیت پیغمبرمیوه آن شاخه اند.» 0 9 سجاد علی پور 1403/5/3 سیری در نهج البلاغه مرتضی مطهری 4.6 3 صفحۀ 23 سید رضی به خاطر همین شیفتگی که به ادب عموماً و به کلمات علی(ع) خصوصاً داشته است، بیشتر از زاویه ی فصاحت و بلاغت و ادب به سخنان مولی می نگریسته است، و به همین جهت در انتخاب آن ها این خصوصیت را در نظر گرفته است؛ یعنی آن قسمت ها بیشتر نظرش را جلب می کرده است که از جنبه ی بلاغت برجستگی خاص داشته است، و از این رو نام مجموعه ی منتخب خویش را ((نهج البلاغه)) نهاده است.... 0 1 آسیه عین 1403/7/29 سیری در نهج البلاغه مرتضی مطهری 4.6 3 صفحۀ 77 ذات حق که صرف الوجود و فعلیت محض است و هیچ مکان و زمان او را محدود نمیکند، نسبت به حواس ما باطن است اما او در ذات خود عین ظهور است و همان کمال ظهورش که ناشی از کمال وجودش است سبب خفای او از حواس ماست. جهت ظهور و جهت بطون در ذات او یکی است؛ او از آن جهت پنهان است که در نهایت پیدایی است. او از شدت ظهور در خفاست. 0 0 محمد مهدی قربانی 1402/10/14 سیری در نهج البلاغه مرتضی مطهری 4.6 3 صفحۀ 178 خار در چشمم بود و چشمها را بر هم نهادم، استخوان در گلویم گیر کرده بود و نوشیدم، گلویم فشرده میشد و تلختر از حنظل در کامم ریخته بود و صبر کردم. (ادامه دارد...) 0 3 شیما شمسی 1403/2/13 سیری در نهج البلاغه مرتضی مطهری 4.6 3 صفحۀ 112 خوارج شعارشان «لا حکم الّا لله» بود. این شعار از قرآن مجید اقتباس شده است و مفادش این است که فرمان (قانون) تنها از ناحیه خداوند و یا از ناحیه کسانی که خداوند به آنان اجازه قانونگذاری داده است باید وضع شود. ولی خوارج این جمله را در ابتدا طور دیگر تعبیر میکردند و به تعبیر امیرالمومنین: از این کلمه ی حق معنی باطلی را در نظر میگرفتند. حاصل تعبیر آنها این بود که بشر حق حکومت ندارد، حکومت منحصرا از آن خداست. علی میفرماید: بلی، من هم میگویم «لا حکم الّا لله» اما به این معنی که اختیار وضع قانون با خداست، لیکن اینها میگویند حکومت و زعامت هم با خداست، و این معقول نیست. قانون خدا بایست به وسیله ی افراد بشر اجرا شود. 0 10 سجاد علی پور 1403/7/3 سیری در نهج البلاغه مرتضی مطهری 4.6 3 صفحۀ 193 موعظه و خطابه: موعظه با خطابه نیز متفاوت است. سروکار خطابه نیز با احساسات است اما خطابه برای تهییج و بی تاب کردن احساسات است و موعظه برای رام ساختن و تحت تسلط درآوردن. خطابه آنجا به کار آید که احساسات خمود و راکد است و موعظه آنجا ضرورت پیدا میکند که شهوات و احساسات خودسرانه عمل می کنند. خطابه احساسات غیرت ،حمیت، حمایت سلحشوری، عصبیت، برتری طلبی، عزت طلبی، مردانگی ،شرافت ،کرامت نیکوکاری و خدمت را به جوش می آورد و پشت سر خود حرکت و جنبش ایجاد میکند اما موعظه جوشش ها و هیجان های بیجا را خاموش می نماید. خطابه زمام کار را از دست حسابگری های عقل خارج می کند و به دست طوفان احساسات می سپارد اما موعظه طوفان ها را فرو می نشاند و زمینه را برای حسابگری و دوراندیشی فراهم می کند. خطابه به بیرون می کشد و موعظه به درون می برد . 0 1