بریدههای کتاب خال سیاه عربی آذر دخـت 1403/12/24 خال سیاه عربی حامد عسکری 4.1 110 صفحۀ 58 0 9 paku 1404/1/8 خال سیاه عربی حامد عسکری 4.1 110 صفحۀ 46 همین که توی فرودگاه 'سلام' باید خداحافظی کنم، یعنی با یک سفر متفاوت مواجهم. 0 9 Danesh 1403/9/30 خال سیاه عربی حامد عسکری 4.1 110 صفحۀ 135 حج را میگویند دعوت است. نه قسمت است و نه سعادت. یعنی چه توی من دیده که صدایم کرده؟ آمده ام چهکار کنم؟ صدایم کرده و حتما کاری با من داشته. صدایم کرده که گوشم را بپیچاند؟ میگویند هواپیما دنده عقب ندارد. برای اینکه سر خطش کنند یک یدک کش از پشت می کشدش به عقب و می آوردش سر خط برای اوج گرفتن. دعوتم کرده که یقه ام را بگيرد و سرخطم کند برای اوج گرفتن؟ منی را که قیچی گناه بال هایم را خیلی سال است که ناکار کرده، امیدی به پرواز هست ؟.... 0 10 بهار 1402/11/4 خال سیاه عربی حامد عسکری 4.1 110 صفحۀ 96 خدایا امتحان های مارا از جاهایی که هنوز درس نداده ای ، نگیر .ضعیفیم.خراب میکنیم.مضحکه ی فرشته هایت میشویم.الهی آمین. 0 26 آذر دخـت 1403/12/21 خال سیاه عربی حامد عسکری 4.1 110 صفحۀ 18 من توی هفت سالگیام عاشق خدایی شده بودم که میشِ حاج معصومه زنده میکند.با دستور او،عروس خاله عالیه بچه اش میشود و اگر صدایش کنم از ته دل،کاری میکند استقلال گل نخورد. 0 4 محمدرضا زاهدی 1403/12/8 خال سیاه عربی حامد عسکری 4.1 110 صفحۀ 15 ما بمیها یک عبارت خوشمزهای راجع به گریه داریم. نمیگوییم «گریه کردم» یا « به گریه افتادم » یا « شروع کردم به گریه کردن » میگوییم « گریه شدم »؛ یعنی تبدیل شدم به گریه و این خیلی قشنگتر و عمیقتر است. 1 2 Danesh 1403/10/1 خال سیاه عربی حامد عسکری 4.1 110 صفحۀ 211 آمد پیش علامه امینی صاحب الغدیر و گفت هزار و چهارصد سال پیش یک جنگی شده حسین را کشته اند،تمام شده رفته.چه خبرتان است؟؟چرا شلوغش میکنید،خیابان میبندید،دسته راه میاندازید،بازار تعطیل میکنید؟ علامه اشک ریخت دستی به محاسنش کشید و گفت ،همان یک بار در غدیر که شلوغش نکردیم و حق را خوردند ،برای هفتپشتمان بس است.غدیر را هم مثل عاشورا شلوغش میکردیم وضعمان این نبود.حسین را شلوغش میکنیم تا کور شود هر آنکه نتواند دید.. 0 11 hawra 3 روز پیش خال سیاه عربی حامد عسکری 4.1 110 صفحۀ 149 0 1 hawra 3 روز پیش خال سیاه عربی حامد عسکری 4.1 110 صفحۀ 133 0 1 زرا رضائی🌱 1403/8/14 خال سیاه عربی حامد عسکری 4.1 110 صفحۀ 155 اذان می گویند و آخ که باید باشید وقتی اذان می گویند. 0 3 fatemehka 1403/8/16 خال سیاه عربی حامد عسکری 4.1 110 صفحۀ 111 آخ چه لذتی دارد شنیدن نام مولا در اذانی رفیع 🌱 0 9 zeinab dabagh 1402/11/2 خال سیاه عربی حامد عسکری 4.1 110 صفحۀ 100 سید رضا می گفت فرق صبر و حلم توی همین است. صبرمال وقتی است که تو دچار یک امتحانی بشوی که هیچ کاری از دستت برنیاید. اینجا را اگر تحمل کنی می شوی صبور. ولی حلم مال وقتی است که می توانی بزنی زیر میز. می توانی کافه را بهم بریزی می توانی حقت را بگیری ولی به دلیل و مصلحتی زبان ببندی و خشم مقدس بپیچد توی حنجره ات غمباد شود بعد شب ها بروی سرت را توی چاه و چاله کنی و حرف بزنی و بعد کلمه هایت را دفن کنی. سید رضا می گفت: حلیم علی است و صبور زینب... 1 22 شیما شمسی 1403/1/27 خال سیاه عربی حامد عسکری 4.1 110 صفحۀ 103 مرتضی میگفت زن های فلسطینی توی گردنشان به جای سینهریز و گردنبند، یک کلید آویزان است؛ کلید خانه ای که غصب شده؛ خانه ای که شهرک شده؛ خانه ای که نیست. مرتضی میگفت هفتاد و خرده ای سال است این کلید از گردن مادری به گردن دختری ارث میرسد و سند خانه ها هم همینجور دست اولاد ذکور خانواده ها دست به دست میشود. 0 16 سیده سمیه قائم مقام 1402/11/19 خال سیاه عربی حامد عسکری 4.1 110 صفحۀ 61 0 5 سالار جیریایی 1403/12/28 خال سیاه عربی حامد عسکری 4.1 110 صفحۀ 96 خدایا امتحان های ما را از جاهایی که هنوز درس نداده ای، نگیر. ضعیفیم. خراب می کنیم. مضحکه فرشته هایت می شویم. الهی آمین. 0 1 ریحانه نعمتی 1402/4/15 خال سیاه عربی حامد عسکری 4.1 110 صفحۀ 129 0 7 fatemehka 1403/8/16 خال سیاه عربی حامد عسکری 4.1 110 صفحۀ 107 آخ که چه کیفی می دهد شیعهٔ علی بودن.🌊 0 7 بهار 1402/11/4 خال سیاه عربی حامد عسکری 4.1 110 صفحۀ 15 ما بمی ها یک عبارت خوشمزه ای راجع به گریه داریم.نمیگوییم << گریه کرم>> یا <<به گریه افتادم>> یا <<شروع کردم به گریه کردن>>میگوییم <<گریه شدم>> ؛ یعنی تبدیل شدم به گریه و این خیلی قشنگ تر و عمیق تر است. من آن روز ، آن لحظه ، خیلی گریه شدم. من آن روز عاشق خدایی شدم که یکی از پیامبر هایش توی خانه ی ما زندگی میکرد و صبح ها با بوی نفت سماورش بیدار میشدیم . 0 8 فادم|Fadem 1403/4/2 خال سیاه عربی حامد عسکری 4.1 110 صفحۀ 80 آدم ممکن است کسانی که باهاشان خندیده، فراموش کند؛ اما کسانی را که باهاشان گریسته، هرگز. 1 13 Sunflower 1403/9/12 خال سیاه عربی حامد عسکری 4.1 110 صفحۀ 7 خدا... این کلمه، این مفهوم، بزرگترین سوال کودکی من بود و سی وهفت سال پیش تا همین لحظه اکنون مغزم دست گذاشته روی علامت سوال صفحه کلید مغزم و هنوزاهنوز برنداشته. این مفهوم، این نیرو، این نور، این قدرت، این هرچی که هست، کیست؟از کجا آمده؟ قرار است برای من چه کار کند و قرار است برایش چه کار کنم؟ 0 13
بریدههای کتاب خال سیاه عربی آذر دخـت 1403/12/24 خال سیاه عربی حامد عسکری 4.1 110 صفحۀ 58 0 9 paku 1404/1/8 خال سیاه عربی حامد عسکری 4.1 110 صفحۀ 46 همین که توی فرودگاه 'سلام' باید خداحافظی کنم، یعنی با یک سفر متفاوت مواجهم. 0 9 Danesh 1403/9/30 خال سیاه عربی حامد عسکری 4.1 110 صفحۀ 135 حج را میگویند دعوت است. نه قسمت است و نه سعادت. یعنی چه توی من دیده که صدایم کرده؟ آمده ام چهکار کنم؟ صدایم کرده و حتما کاری با من داشته. صدایم کرده که گوشم را بپیچاند؟ میگویند هواپیما دنده عقب ندارد. برای اینکه سر خطش کنند یک یدک کش از پشت می کشدش به عقب و می آوردش سر خط برای اوج گرفتن. دعوتم کرده که یقه ام را بگيرد و سرخطم کند برای اوج گرفتن؟ منی را که قیچی گناه بال هایم را خیلی سال است که ناکار کرده، امیدی به پرواز هست ؟.... 0 10 بهار 1402/11/4 خال سیاه عربی حامد عسکری 4.1 110 صفحۀ 96 خدایا امتحان های مارا از جاهایی که هنوز درس نداده ای ، نگیر .ضعیفیم.خراب میکنیم.مضحکه ی فرشته هایت میشویم.الهی آمین. 0 26 آذر دخـت 1403/12/21 خال سیاه عربی حامد عسکری 4.1 110 صفحۀ 18 من توی هفت سالگیام عاشق خدایی شده بودم که میشِ حاج معصومه زنده میکند.با دستور او،عروس خاله عالیه بچه اش میشود و اگر صدایش کنم از ته دل،کاری میکند استقلال گل نخورد. 0 4 محمدرضا زاهدی 1403/12/8 خال سیاه عربی حامد عسکری 4.1 110 صفحۀ 15 ما بمیها یک عبارت خوشمزهای راجع به گریه داریم. نمیگوییم «گریه کردم» یا « به گریه افتادم » یا « شروع کردم به گریه کردن » میگوییم « گریه شدم »؛ یعنی تبدیل شدم به گریه و این خیلی قشنگتر و عمیقتر است. 1 2 Danesh 1403/10/1 خال سیاه عربی حامد عسکری 4.1 110 صفحۀ 211 آمد پیش علامه امینی صاحب الغدیر و گفت هزار و چهارصد سال پیش یک جنگی شده حسین را کشته اند،تمام شده رفته.چه خبرتان است؟؟چرا شلوغش میکنید،خیابان میبندید،دسته راه میاندازید،بازار تعطیل میکنید؟ علامه اشک ریخت دستی به محاسنش کشید و گفت ،همان یک بار در غدیر که شلوغش نکردیم و حق را خوردند ،برای هفتپشتمان بس است.غدیر را هم مثل عاشورا شلوغش میکردیم وضعمان این نبود.حسین را شلوغش میکنیم تا کور شود هر آنکه نتواند دید.. 0 11 hawra 3 روز پیش خال سیاه عربی حامد عسکری 4.1 110 صفحۀ 149 0 1 hawra 3 روز پیش خال سیاه عربی حامد عسکری 4.1 110 صفحۀ 133 0 1 زرا رضائی🌱 1403/8/14 خال سیاه عربی حامد عسکری 4.1 110 صفحۀ 155 اذان می گویند و آخ که باید باشید وقتی اذان می گویند. 0 3 fatemehka 1403/8/16 خال سیاه عربی حامد عسکری 4.1 110 صفحۀ 111 آخ چه لذتی دارد شنیدن نام مولا در اذانی رفیع 🌱 0 9 zeinab dabagh 1402/11/2 خال سیاه عربی حامد عسکری 4.1 110 صفحۀ 100 سید رضا می گفت فرق صبر و حلم توی همین است. صبرمال وقتی است که تو دچار یک امتحانی بشوی که هیچ کاری از دستت برنیاید. اینجا را اگر تحمل کنی می شوی صبور. ولی حلم مال وقتی است که می توانی بزنی زیر میز. می توانی کافه را بهم بریزی می توانی حقت را بگیری ولی به دلیل و مصلحتی زبان ببندی و خشم مقدس بپیچد توی حنجره ات غمباد شود بعد شب ها بروی سرت را توی چاه و چاله کنی و حرف بزنی و بعد کلمه هایت را دفن کنی. سید رضا می گفت: حلیم علی است و صبور زینب... 1 22 شیما شمسی 1403/1/27 خال سیاه عربی حامد عسکری 4.1 110 صفحۀ 103 مرتضی میگفت زن های فلسطینی توی گردنشان به جای سینهریز و گردنبند، یک کلید آویزان است؛ کلید خانه ای که غصب شده؛ خانه ای که شهرک شده؛ خانه ای که نیست. مرتضی میگفت هفتاد و خرده ای سال است این کلید از گردن مادری به گردن دختری ارث میرسد و سند خانه ها هم همینجور دست اولاد ذکور خانواده ها دست به دست میشود. 0 16 سیده سمیه قائم مقام 1402/11/19 خال سیاه عربی حامد عسکری 4.1 110 صفحۀ 61 0 5 سالار جیریایی 1403/12/28 خال سیاه عربی حامد عسکری 4.1 110 صفحۀ 96 خدایا امتحان های ما را از جاهایی که هنوز درس نداده ای، نگیر. ضعیفیم. خراب می کنیم. مضحکه فرشته هایت می شویم. الهی آمین. 0 1 ریحانه نعمتی 1402/4/15 خال سیاه عربی حامد عسکری 4.1 110 صفحۀ 129 0 7 fatemehka 1403/8/16 خال سیاه عربی حامد عسکری 4.1 110 صفحۀ 107 آخ که چه کیفی می دهد شیعهٔ علی بودن.🌊 0 7 بهار 1402/11/4 خال سیاه عربی حامد عسکری 4.1 110 صفحۀ 15 ما بمی ها یک عبارت خوشمزه ای راجع به گریه داریم.نمیگوییم << گریه کرم>> یا <<به گریه افتادم>> یا <<شروع کردم به گریه کردن>>میگوییم <<گریه شدم>> ؛ یعنی تبدیل شدم به گریه و این خیلی قشنگ تر و عمیق تر است. من آن روز ، آن لحظه ، خیلی گریه شدم. من آن روز عاشق خدایی شدم که یکی از پیامبر هایش توی خانه ی ما زندگی میکرد و صبح ها با بوی نفت سماورش بیدار میشدیم . 0 8 فادم|Fadem 1403/4/2 خال سیاه عربی حامد عسکری 4.1 110 صفحۀ 80 آدم ممکن است کسانی که باهاشان خندیده، فراموش کند؛ اما کسانی را که باهاشان گریسته، هرگز. 1 13 Sunflower 1403/9/12 خال سیاه عربی حامد عسکری 4.1 110 صفحۀ 7 خدا... این کلمه، این مفهوم، بزرگترین سوال کودکی من بود و سی وهفت سال پیش تا همین لحظه اکنون مغزم دست گذاشته روی علامت سوال صفحه کلید مغزم و هنوزاهنوز برنداشته. این مفهوم، این نیرو، این نور، این قدرت، این هرچی که هست، کیست؟از کجا آمده؟ قرار است برای من چه کار کند و قرار است برایش چه کار کنم؟ 0 13