آلنی به چشمان یاشولی نگاه کرد نگاه کرد، نگاه کرد و در طول این نگریستن تحلیل گرانه حرفهای بسیاری به ذهنش آمد؛ و زخم هایی که با خنجر زبان میتوانست بزند؛ اما مصلحت در آن دید که به نگریستن، قناعت کند ،یاشولی از درون سنگرش، سرك كشيده بود؛ و این برای آنکه آلنی کار را تمام کند کافی نبود. اگر تیری عجولانه و فرصت طلبانه می انداخت و به جا نمی،نشست ،سر، برای مدتها ، دزدیده میشد. پس به هنگام به سود آیندگان صبوری باید کرد، خون باید خورد در خفا اشک باید ،ریخت جامه ی تسلیم و رضا باید پوشید. آنچه باید مالامال از نفرت باشد قلب است نه زبان و آنچه باید نفرت را به راهی درست هدایت کند، مغز است نه دست.