بریدههای کتاب پدران و پسران الهه عباسپور 1403/5/8 پدران و پسران ایوان سرگی یویچ تورگنیف 4.0 32 صفحۀ 191 0 0 حامد شمیرانی 1403/5/10 پدران و پسران ایوان سرگی یویچ تورگنیف 4.0 32 صفحۀ 264 اما هرم نیمروز می گذرد، و شامگاه می آید و شب، و بعد زمان بازگشت به مأمنی آرام می رسد، آنجا که آزردگان و خستگان به خواب شیرین می روند... 0 3 زهرا عالی حسینی 1403/4/31 پدران و پسران ایوان سرگی یویچ تورگنیف 4.0 32 صفحۀ 254 0 3 زهرا عالی حسینی 1403/4/30 پدران و پسران ایوان سرگی یویچ تورگنیف 4.0 32 صفحۀ 239 0 1 زهرا عالی حسینی 1403/4/31 پدران و پسران ایوان سرگی یویچ تورگنیف 4.0 32 صفحۀ 254 0 1 زهرا عالی حسینی 1403/4/25 پدران و پسران ایوان سرگی یویچ تورگنیف 4.0 32 صفحۀ 200 0 1 زهرا عالی حسینی 1403/4/30 پدران و پسران ایوان سرگی یویچ تورگنیف 4.0 32 صفحۀ 245 0 28 مهران م 1404/1/15 پدران و پسران ایوان سرگی یویچ تورگنیف 4.0 32 صفحۀ 254 مرگ شوخی قدیمی است ولی برای هرکس تازگی دارد صفحه ۲۶۶ 0 19 زهرا عالی حسینی 1403/4/24 پدران و پسران ایوان سرگی یویچ تورگنیف 4.0 32 صفحۀ 179 0 20 زهرا عالی حسینی 1403/4/25 پدران و پسران ایوان سرگی یویچ تورگنیف 4.0 32 صفحۀ 202 0 0 زهرا عالی حسینی 1403/4/16 پدران و پسران ایوان سرگی یویچ تورگنیف 4.0 32 صفحۀ 59 0 7 زهرا عالی حسینی 1403/4/25 پدران و پسران ایوان سرگی یویچ تورگنیف 4.0 32 صفحۀ 203 0 2 زهرا عالی حسینی 1403/4/30 پدران و پسران ایوان سرگی یویچ تورگنیف 4.0 32 صفحۀ 249 0 2 هدیه حمیدی 1403/11/12 پدران و پسران ایوان سرگی یویچ تورگنیف 4.0 32 صفحۀ 220 در آن تاریکی و سایه، کاتیا معمولا یا کتاب میخواند، یا کار میکرد و یا تسلیم سکوت مطلق میشد. احساسی که برای هرکس کم و بیش پیش آمده و لطفش را درک کردهاست. لطفی که در مراقبت غیرارادی آمیخته به سکوت از امواج عظیم زندگی احساس میشود، امواجی که بیوقفه در درون ما و در اطراف ما متلاطم است. 0 20 زهرا عالی حسینی 1403/4/30 پدران و پسران ایوان سرگی یویچ تورگنیف 4.0 32 صفحۀ 248 0 2 زهرا عالی حسینی 1403/4/25 پدران و پسران ایوان سرگی یویچ تورگنیف 4.0 32 صفحۀ 211 0 1 روشنا 1402/10/27 پدران و پسران ایوان سرگی یویچ تورگنیف 4.0 32 صفحۀ 125 بازارف سخنان او را قطع کرد: شما میخواهید عاشق شوید و نمیتوانید عاشق شوید. این است راز بدبختی شما. آدینسووا مشغول تماشای آستین روپوش خود شد و بعد پرسید: مگر من نمیتوانم دوست بدارم؟ - مشکل... اما من بیخود این را بدبختی نامیدهام. برعکس، آن کسی مستحق دلسوزی است که گرفتار چنان چیزی شود. + گرفتار چه چیز؟ - دوست داشتن. + شما از کجا میدانید؟ 0 5 زهرا عالی حسینی 1403/4/31 پدران و پسران ایوان سرگی یویچ تورگنیف 4.0 32 صفحۀ 254 0 1 زهرا عالی حسینی 1403/4/31 پدران و پسران ایوان سرگی یویچ تورگنیف 4.0 32 صفحۀ 254 0 1 پواد پایت 1403/5/25 پدران و پسران ایوان سرگی یویچ تورگنیف 4.0 32 صفحۀ 132 ...- به علاوه، مگر انسان میتواند همیشه با صدای بلند بگوید که بر او چه میگذرد؟ - من که نمیفهمم چرا انسان نمیتواند آنچه را در دل دارد، بازگوید. - شما میتوانید؟ آنا پس از تردید مختصری گفت: «بلی، میتوانم.» بازارف سر خود را به زیر افکند و جواب داد: «شما از من خوشبختترید.» 0 10
بریدههای کتاب پدران و پسران الهه عباسپور 1403/5/8 پدران و پسران ایوان سرگی یویچ تورگنیف 4.0 32 صفحۀ 191 0 0 حامد شمیرانی 1403/5/10 پدران و پسران ایوان سرگی یویچ تورگنیف 4.0 32 صفحۀ 264 اما هرم نیمروز می گذرد، و شامگاه می آید و شب، و بعد زمان بازگشت به مأمنی آرام می رسد، آنجا که آزردگان و خستگان به خواب شیرین می روند... 0 3 زهرا عالی حسینی 1403/4/31 پدران و پسران ایوان سرگی یویچ تورگنیف 4.0 32 صفحۀ 254 0 3 زهرا عالی حسینی 1403/4/30 پدران و پسران ایوان سرگی یویچ تورگنیف 4.0 32 صفحۀ 239 0 1 زهرا عالی حسینی 1403/4/31 پدران و پسران ایوان سرگی یویچ تورگنیف 4.0 32 صفحۀ 254 0 1 زهرا عالی حسینی 1403/4/25 پدران و پسران ایوان سرگی یویچ تورگنیف 4.0 32 صفحۀ 200 0 1 زهرا عالی حسینی 1403/4/30 پدران و پسران ایوان سرگی یویچ تورگنیف 4.0 32 صفحۀ 245 0 28 مهران م 1404/1/15 پدران و پسران ایوان سرگی یویچ تورگنیف 4.0 32 صفحۀ 254 مرگ شوخی قدیمی است ولی برای هرکس تازگی دارد صفحه ۲۶۶ 0 19 زهرا عالی حسینی 1403/4/24 پدران و پسران ایوان سرگی یویچ تورگنیف 4.0 32 صفحۀ 179 0 20 زهرا عالی حسینی 1403/4/25 پدران و پسران ایوان سرگی یویچ تورگنیف 4.0 32 صفحۀ 202 0 0 زهرا عالی حسینی 1403/4/16 پدران و پسران ایوان سرگی یویچ تورگنیف 4.0 32 صفحۀ 59 0 7 زهرا عالی حسینی 1403/4/25 پدران و پسران ایوان سرگی یویچ تورگنیف 4.0 32 صفحۀ 203 0 2 زهرا عالی حسینی 1403/4/30 پدران و پسران ایوان سرگی یویچ تورگنیف 4.0 32 صفحۀ 249 0 2 هدیه حمیدی 1403/11/12 پدران و پسران ایوان سرگی یویچ تورگنیف 4.0 32 صفحۀ 220 در آن تاریکی و سایه، کاتیا معمولا یا کتاب میخواند، یا کار میکرد و یا تسلیم سکوت مطلق میشد. احساسی که برای هرکس کم و بیش پیش آمده و لطفش را درک کردهاست. لطفی که در مراقبت غیرارادی آمیخته به سکوت از امواج عظیم زندگی احساس میشود، امواجی که بیوقفه در درون ما و در اطراف ما متلاطم است. 0 20 زهرا عالی حسینی 1403/4/30 پدران و پسران ایوان سرگی یویچ تورگنیف 4.0 32 صفحۀ 248 0 2 زهرا عالی حسینی 1403/4/25 پدران و پسران ایوان سرگی یویچ تورگنیف 4.0 32 صفحۀ 211 0 1 روشنا 1402/10/27 پدران و پسران ایوان سرگی یویچ تورگنیف 4.0 32 صفحۀ 125 بازارف سخنان او را قطع کرد: شما میخواهید عاشق شوید و نمیتوانید عاشق شوید. این است راز بدبختی شما. آدینسووا مشغول تماشای آستین روپوش خود شد و بعد پرسید: مگر من نمیتوانم دوست بدارم؟ - مشکل... اما من بیخود این را بدبختی نامیدهام. برعکس، آن کسی مستحق دلسوزی است که گرفتار چنان چیزی شود. + گرفتار چه چیز؟ - دوست داشتن. + شما از کجا میدانید؟ 0 5 زهرا عالی حسینی 1403/4/31 پدران و پسران ایوان سرگی یویچ تورگنیف 4.0 32 صفحۀ 254 0 1 زهرا عالی حسینی 1403/4/31 پدران و پسران ایوان سرگی یویچ تورگنیف 4.0 32 صفحۀ 254 0 1 پواد پایت 1403/5/25 پدران و پسران ایوان سرگی یویچ تورگنیف 4.0 32 صفحۀ 132 ...- به علاوه، مگر انسان میتواند همیشه با صدای بلند بگوید که بر او چه میگذرد؟ - من که نمیفهمم چرا انسان نمیتواند آنچه را در دل دارد، بازگوید. - شما میتوانید؟ آنا پس از تردید مختصری گفت: «بلی، میتوانم.» بازارف سر خود را به زیر افکند و جواب داد: «شما از من خوشبختترید.» 0 10