بریدهای از کتاب پدران و پسران اثر ایوان سرگی یویچ تورگنیف
1402/10/28
صفحۀ 163
- تو هنوز نفهمیدهای که پرنسیپ اصولاً وجود خارجی ندارد. چیزی که وجود دارد فقط احساس است و همه چیز بسته به آن است. + چطور؟ - همین طور. من مثلاً بنا بر احساسی که دارم روش منفیبافی اختیار کردهام. من خوشم میآید همه چیز را نفی کنم. دستگاه مغز من چنین کار میکند و بس. چرا من از شیمی خوشم میآید؟ چرا تو سیب دوست میداری؟ فقط بنا بر احساسمان و همه چیز همین طور است. متینتر از این هرگز چیزی نخواهی شنید. هر کسی این مطلب را به تو نخواهد گفت و خود من نیز، باور کن، بار دیگر آن را به تو نخواهم گفت. + خب، پس نجابت هم احساس است؟ - البته. آرکادی با صدای غمگینی گفت: یوگینی.
- تو هنوز نفهمیدهای که پرنسیپ اصولاً وجود خارجی ندارد. چیزی که وجود دارد فقط احساس است و همه چیز بسته به آن است. + چطور؟ - همین طور. من مثلاً بنا بر احساسی که دارم روش منفیبافی اختیار کردهام. من خوشم میآید همه چیز را نفی کنم. دستگاه مغز من چنین کار میکند و بس. چرا من از شیمی خوشم میآید؟ چرا تو سیب دوست میداری؟ فقط بنا بر احساسمان و همه چیز همین طور است. متینتر از این هرگز چیزی نخواهی شنید. هر کسی این مطلب را به تو نخواهد گفت و خود من نیز، باور کن، بار دیگر آن را به تو نخواهم گفت. + خب، پس نجابت هم احساس است؟ - البته. آرکادی با صدای غمگینی گفت: یوگینی.
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.