بریدههای کتاب خشم و هیاهو سپیده اسکندری دیروز خشم و هیاهو ویلیام فاکنر 3.8 46 صفحۀ 111 در جنوب باکره بودن خجالت دارد. پسرها، مردها، همهشان از این بابت دروغ میگویند. پدر میگفت.چون این برای زنها اهمیتش کمتره. میگفت، بکارت رو مردها اختراع کردند نه زنها. پدر میگفت مثل مرگه. فقط حالتی که دیگران در آن باقی میمانند و من گفتم اما این که برای آدم مهم نباشه و او گفت نه تنها بکارت بلکه غمانگیزی هرچیزی در همینه. و من گفتم، چرا به جای بکارت او بکارت من برداشته نشده بود و او گفت، برای همینه که این هم غمانگیزه؛ هیچ چیز حتی ارزش عوض کردن رو هم نداره، و شریو گفت اگه شعورش از این بیشتره که دنبال جنده شاشوها بیفته و من گفتم هیچوقت خواهر داشتهای؟ هیچوقت داشتهای؟ هیچوقت داشتهای؟ 0 1 Ucf 1677772 1403/11/3 خشم و هیاهو ویلیام فاکنر 3.8 46 صفحۀ 311 چیز عجیبی است که آدم هر دردی که داشته باشد، مردها می گویند دندان هایت را بده معاینه کنند و زنها می گویند زن بگیر.گرچه همیشه کسانی که در هیچ کاری موفق نشده اند می خواهند به آدم راهکار یاد بدهند. 0 5 سپیده اسکندری 16 ساعت پیش خشم و هیاهو ویلیام فاکنر 3.8 46 صفحۀ 141 پدر میگفت یک نفر جمع بدبختیهایش است. پدر گفت فکر میکنی که یک روز بدبختی خسته میشود، ولی آنوقت زمان بدبختی توست. یک مرغ دریایی خود را روی یک سیم نامرئی که میان هوا کشیده بودند میکشید. تو نشانهی عجز خود را به درون ابدیت میبری. بعد بالها بزرگترند. پدر گفت فقط کیست که بتواند چنگ بنوازد. 0 3 سپیده اسکندری دیروز خشم و هیاهو ویلیام فاکنر 3.8 46 صفحۀ 108 تأسف آدم همیشه از عادتهای بیهودهای است که دچار آنها میشود. 0 2 Ucf 1677772 1403/11/1 خشم و هیاهو ویلیام فاکنر 3.8 46 صفحۀ 164 پدر می گفت آدم ماحصل تجربیات اقلیمی خودش است.آدم ماحصل هر چی که بگی.مساله ای است با خواص ناخالص که جواب آن همیشه به طرز کسل کننده ای صفر است: بن بست خاک و هوس. 0 3 Mohammad Sadeq Alizadeh 1403/6/22 خشم و هیاهو ویلیام فاکنر 3.8 46 صفحۀ 353 0 1 پارسا 1404/2/26 خشم و هیاهو ویلیام فاکنر 3.8 46 صفحۀ 91 این [ساعت] را به تو نه از این بابت میدهم که زمان را به خاطر بسپاری، بلکه از این بابت میدهم که گاه و بیگاه، لحظهای هم که شده، از یادش ببری و تمام هم و غم خودت را بر سر غلبه بر آن نگذاری. گفت چون هیچ نبردی به پیروزی نمیرسد. اصلا نبردی در نمیگیرد. عرصه نبرد جز حماقت و نومیدی بشر را بر او آشکار نمیکند و پیروزی پندار فیلسوفان و لعبتکان است. 0 3 پارسا 1404/2/28 خشم و هیاهو ویلیام فاکنر 3.8 46 صفحۀ 122 پدرمان میگفت که انسان مساوی است با حاصل جمع بدبختیهایش. ممکن است گمان بری که روزی عاقبت بدبختی خسته میشود، اما آن وقت خود زمان مایهی بدبختیات خواهد شد. مظهر محرومیتت را بر میداری و با خود به ابدیت میبری. 0 1 الهام مطیعیان 1403/3/26 خشم و هیاهو ویلیام فاکنر 3.8 46 صفحۀ 262 اینها طوری لباس میپوشند که انگار میخواهند هر مردی که از خیابان میگذرد دستش را دراز کند و بهاش دست بزند. (ویلیام حق مینواخت) 0 8
بریدههای کتاب خشم و هیاهو سپیده اسکندری دیروز خشم و هیاهو ویلیام فاکنر 3.8 46 صفحۀ 111 در جنوب باکره بودن خجالت دارد. پسرها، مردها، همهشان از این بابت دروغ میگویند. پدر میگفت.چون این برای زنها اهمیتش کمتره. میگفت، بکارت رو مردها اختراع کردند نه زنها. پدر میگفت مثل مرگه. فقط حالتی که دیگران در آن باقی میمانند و من گفتم اما این که برای آدم مهم نباشه و او گفت نه تنها بکارت بلکه غمانگیزی هرچیزی در همینه. و من گفتم، چرا به جای بکارت او بکارت من برداشته نشده بود و او گفت، برای همینه که این هم غمانگیزه؛ هیچ چیز حتی ارزش عوض کردن رو هم نداره، و شریو گفت اگه شعورش از این بیشتره که دنبال جنده شاشوها بیفته و من گفتم هیچوقت خواهر داشتهای؟ هیچوقت داشتهای؟ هیچوقت داشتهای؟ 0 1 Ucf 1677772 1403/11/3 خشم و هیاهو ویلیام فاکنر 3.8 46 صفحۀ 311 چیز عجیبی است که آدم هر دردی که داشته باشد، مردها می گویند دندان هایت را بده معاینه کنند و زنها می گویند زن بگیر.گرچه همیشه کسانی که در هیچ کاری موفق نشده اند می خواهند به آدم راهکار یاد بدهند. 0 5 سپیده اسکندری 16 ساعت پیش خشم و هیاهو ویلیام فاکنر 3.8 46 صفحۀ 141 پدر میگفت یک نفر جمع بدبختیهایش است. پدر گفت فکر میکنی که یک روز بدبختی خسته میشود، ولی آنوقت زمان بدبختی توست. یک مرغ دریایی خود را روی یک سیم نامرئی که میان هوا کشیده بودند میکشید. تو نشانهی عجز خود را به درون ابدیت میبری. بعد بالها بزرگترند. پدر گفت فقط کیست که بتواند چنگ بنوازد. 0 3 سپیده اسکندری دیروز خشم و هیاهو ویلیام فاکنر 3.8 46 صفحۀ 108 تأسف آدم همیشه از عادتهای بیهودهای است که دچار آنها میشود. 0 2 Ucf 1677772 1403/11/1 خشم و هیاهو ویلیام فاکنر 3.8 46 صفحۀ 164 پدر می گفت آدم ماحصل تجربیات اقلیمی خودش است.آدم ماحصل هر چی که بگی.مساله ای است با خواص ناخالص که جواب آن همیشه به طرز کسل کننده ای صفر است: بن بست خاک و هوس. 0 3 Mohammad Sadeq Alizadeh 1403/6/22 خشم و هیاهو ویلیام فاکنر 3.8 46 صفحۀ 353 0 1 پارسا 1404/2/26 خشم و هیاهو ویلیام فاکنر 3.8 46 صفحۀ 91 این [ساعت] را به تو نه از این بابت میدهم که زمان را به خاطر بسپاری، بلکه از این بابت میدهم که گاه و بیگاه، لحظهای هم که شده، از یادش ببری و تمام هم و غم خودت را بر سر غلبه بر آن نگذاری. گفت چون هیچ نبردی به پیروزی نمیرسد. اصلا نبردی در نمیگیرد. عرصه نبرد جز حماقت و نومیدی بشر را بر او آشکار نمیکند و پیروزی پندار فیلسوفان و لعبتکان است. 0 3 پارسا 1404/2/28 خشم و هیاهو ویلیام فاکنر 3.8 46 صفحۀ 122 پدرمان میگفت که انسان مساوی است با حاصل جمع بدبختیهایش. ممکن است گمان بری که روزی عاقبت بدبختی خسته میشود، اما آن وقت خود زمان مایهی بدبختیات خواهد شد. مظهر محرومیتت را بر میداری و با خود به ابدیت میبری. 0 1 الهام مطیعیان 1403/3/26 خشم و هیاهو ویلیام فاکنر 3.8 46 صفحۀ 262 اینها طوری لباس میپوشند که انگار میخواهند هر مردی که از خیابان میگذرد دستش را دراز کند و بهاش دست بزند. (ویلیام حق مینواخت) 0 8