بریدههای کتاب پدر، عشق و پسر مژده ظهرابی دهدزی 1403/6/8 پدر، عشق و پسر سیدمهدی شجاعی 4.5 161 صفحۀ 1 0 4 نامی 1403/4/30 پدر، عشق و پسر سیدمهدی شجاعی 4.5 161 صفحۀ 21 عباس و علی بر خواستند ، بر امام خویش سلام گفتند و این مضمون را به دامان محبوب خود ریختند : جهان بی حضور تو خالی است ، زندگی بدون تو بی معناست . دنیا پس از تو نباشد . 0 2 zahrakhalaji 1403/5/16 پدر، عشق و پسر سیدمهدی شجاعی 4.5 161 صفحۀ 72 پسرم رفتی و از غم های دنیا رها شدی ..... 0 3 فاطره 🕊️✨ 1403/4/17 پدر، عشق و پسر سیدمهدی شجاعی 4.5 161 صفحۀ 62 کدام نخلی است که بیفتد و کودکانی که در حسرت صعود از آن بوده اند، دوره اش نکنند و شاخ و برگ هایش را به لجاجت نشکنند؟! 0 7 زهرا مرادی 1403/4/26 پدر، عشق و پسر سیدمهدی شجاعی 4.5 161 صفحۀ 62 کدام نخلی است که بیفتد و کودکانی که در حسرت صعود از آن بودهاند، دورهاش نکنند و شاخ و برگهایش را به لجاجت نشکنند؟! 0 3 aysan 1403/1/12 پدر، عشق و پسر سیدمهدی شجاعی 4.5 161 صفحۀ 12 در پاسخ به این سوال معاویه که پرسید شایستهترین فرد برای خلافت کیست همه گفتند : تو ای معاویه . اما کلام معاویه را به یاد داری لیلا که گفت: برای خلافت علی اکبر حسین سزاورار و شایسته است که جدش رسول خدا است و شجاعت از بنی هاشم دارد و سخاوت از بنی امیه و جمال و فخر و فخامت از ثقیف. 0 12 مژده ظهرابی دهدزی 1403/6/8 پدر، عشق و پسر سیدمهدی شجاعی 4.5 161 صفحۀ 1 1 3 سیده حُسنا 1403/4/23 پدر، عشق و پسر سیدمهدی شجاعی 4.5 161 صفحۀ 56 و دیدم که دنیای دیگریست در میان این دو محبوب. دنیایی که عقل آدمها به آن قد نمیدهد چه رسد به اسب. دنیا که دنیای عقل نبود، عشق زلال و خالص بود. 0 1 نامی 1403/4/30 پدر، عشق و پسر سیدمهدی شجاعی 4.5 161 صفحۀ 35 بگذار از زینب چیزی نگویم . یاد او تمام رگهای مرا به آتش میکشد. 0 2 زهرا سیف اله زاده 1403/4/25 پدر، عشق و پسر سیدمهدی شجاعی 4.5 161 صفحۀ 34 0 2 نامی 1403/4/30 پدر، عشق و پسر سیدمهدی شجاعی 4.5 161 صفحۀ 20 قلب را از سینه جدا ساختن ، چشم و بینایی رو دوتا دیدن و نور را از خورشید ، مجزا تلقی کردن چقدر احمقانه است. 0 1 زهراسادات حجازی 1403/3/10 پدر، عشق و پسر سیدمهدی شجاعی 4.5 161 صفحۀ 38 این چه رابطهای بود میان این دو که دل به هم میدادند و از هم دل میربودند؟ این چه رابطهای بود میان این دو که با نگاه، جان هم را به آتش میکشیدند و با نگاه بر جان هم مرهم مینهادند؟ نمیدانم! شاید هم قصه همان بود که حسین گفته بود. شاید هم حسین به واقع دست از او شسته بود. من آنجا ایستاده بودم. پدر به علیاکبر گفت:《پیش رویم، مقابل چشمانم راه برو!》و او راه رفت. 0 4 مژده ظهرابی دهدزی 1403/6/8 پدر، عشق و پسر سیدمهدی شجاعی 4.5 161 صفحۀ 1 0 4 مصطفی جعفری 1403/12/16 پدر، عشق و پسر سیدمهدی شجاعی 4.5 161 صفحۀ 20 پیشنهاد امان به علی اکبرت نیز اگر نه بیشتر، به همین اندازه ابلهانه بود. کور خوانده بود دشمن و در جهل مرکب دست و پا میزد. قلب را از سینه جدا ساختن، چشم و بینایی را دوتا دیدن، و نور را از خورشید، مجزا تلقی کردن چقدر احمقانه است! 0 0 بای. 1404/3/31 پدر، عشق و پسر سیدمهدی شجاعی 4.5 161 صفحۀ 29 علی دو مشک را پیش پای امام بر زمین نهاد و در زیر نگاه سرشار از تحسین امام، چیزی گفت که جگر مرا کباب کرد، آنچنان که تمام آبهای وجودم بخار شد: _پدرجان! این آب برای هر که تشنه است. بخصوص این برادر کوچک و ... و اگر چیزی باقی ماند من نیز تشنه ام... 3 14 نامی 1403/4/30 پدر، عشق و پسر سیدمهدی شجاعی 4.5 161 صفحۀ 36 پیش از این هرگاه زنان و دختران خیام بیتابی میکردند ، امام ، علی اکبر را به تسلی و آرامش میفرستاد ، اما اکنون خود تسلی و آرامش بود که از میان میرفت . 0 8 مژده ظهرابی دهدزی 1403/6/8 پدر، عشق و پسر سیدمهدی شجاعی 4.5 161 صفحۀ 1 3 7 نامی 1403/4/30 پدر، عشق و پسر سیدمهدی شجاعی 4.5 161 صفحۀ 35 در اینجا باز من رابطه میان این دو را گم کردم . کلام قربانی را پسر به پدر میگفت اما نگاه طواف آمیز را پدر به پسر میکرد . علی اکبر بوسه لبهایش را به دست پدر میسپرد و حسین اما سر تا پای پسر را با نگاه غرق بوسه میکرد. 0 0 °•zari•° 1403/3/14 پدر، عشق و پسر سیدمهدی شجاعی 4.5 161 صفحۀ 33 <<عجیب بود میان این پدر و پسر.من گمان نمی کنم در تمام عالم،میان یک پدر و پسر،این همه تعلق،این همه عشق،این همه انس و این همه ارادت حاکم باشد.من همیشه مبهوت این رابطه ام.گاهی احساس می کردم که رابطه ی حسین با علی اکبر فقط رابطه ی یک پدر و پسر نیست؛رابطه ی یک باغبان با زیباترین گل آفرینش است،رابطه ی عاشق و معشوق است،رابطه ی دو انیس و همدل جدایی ناپذیر است.احساس می کردم رابطه ی علی اکبر با حسین،فقط رابطه ی یک پسر با پدر نیست؛ رابطه ی مأموم و امام است،رابطه ی مرید و مراد است، رابطه ی عاشق و معشوق است،رابطه ی محبّ و محبوب است و اگر کفر نبود؛می گفتم رابطه ی عابد و معبود است.>> 0 12 نامی 1403/4/30 پدر، عشق و پسر سیدمهدی شجاعی 4.5 161 صفحۀ 35 عباس انگار قرآن پیدا کرده بود . علی را نوازش نمیکرد ، ستایش میکرد. علی را نمیبوسید، میپرستید. جانش را سر دست گرفته بود و پروانه وار گرد او میگشت . من گفتم هم الان است که عباس بر علی اکبر سجده کند . چه دنیایی بود میان اینها. 0 1
بریدههای کتاب پدر، عشق و پسر مژده ظهرابی دهدزی 1403/6/8 پدر، عشق و پسر سیدمهدی شجاعی 4.5 161 صفحۀ 1 0 4 نامی 1403/4/30 پدر، عشق و پسر سیدمهدی شجاعی 4.5 161 صفحۀ 21 عباس و علی بر خواستند ، بر امام خویش سلام گفتند و این مضمون را به دامان محبوب خود ریختند : جهان بی حضور تو خالی است ، زندگی بدون تو بی معناست . دنیا پس از تو نباشد . 0 2 zahrakhalaji 1403/5/16 پدر، عشق و پسر سیدمهدی شجاعی 4.5 161 صفحۀ 72 پسرم رفتی و از غم های دنیا رها شدی ..... 0 3 فاطره 🕊️✨ 1403/4/17 پدر، عشق و پسر سیدمهدی شجاعی 4.5 161 صفحۀ 62 کدام نخلی است که بیفتد و کودکانی که در حسرت صعود از آن بوده اند، دوره اش نکنند و شاخ و برگ هایش را به لجاجت نشکنند؟! 0 7 زهرا مرادی 1403/4/26 پدر، عشق و پسر سیدمهدی شجاعی 4.5 161 صفحۀ 62 کدام نخلی است که بیفتد و کودکانی که در حسرت صعود از آن بودهاند، دورهاش نکنند و شاخ و برگهایش را به لجاجت نشکنند؟! 0 3 aysan 1403/1/12 پدر، عشق و پسر سیدمهدی شجاعی 4.5 161 صفحۀ 12 در پاسخ به این سوال معاویه که پرسید شایستهترین فرد برای خلافت کیست همه گفتند : تو ای معاویه . اما کلام معاویه را به یاد داری لیلا که گفت: برای خلافت علی اکبر حسین سزاورار و شایسته است که جدش رسول خدا است و شجاعت از بنی هاشم دارد و سخاوت از بنی امیه و جمال و فخر و فخامت از ثقیف. 0 12 مژده ظهرابی دهدزی 1403/6/8 پدر، عشق و پسر سیدمهدی شجاعی 4.5 161 صفحۀ 1 1 3 سیده حُسنا 1403/4/23 پدر، عشق و پسر سیدمهدی شجاعی 4.5 161 صفحۀ 56 و دیدم که دنیای دیگریست در میان این دو محبوب. دنیایی که عقل آدمها به آن قد نمیدهد چه رسد به اسب. دنیا که دنیای عقل نبود، عشق زلال و خالص بود. 0 1 نامی 1403/4/30 پدر، عشق و پسر سیدمهدی شجاعی 4.5 161 صفحۀ 35 بگذار از زینب چیزی نگویم . یاد او تمام رگهای مرا به آتش میکشد. 0 2 زهرا سیف اله زاده 1403/4/25 پدر، عشق و پسر سیدمهدی شجاعی 4.5 161 صفحۀ 34 0 2 نامی 1403/4/30 پدر، عشق و پسر سیدمهدی شجاعی 4.5 161 صفحۀ 20 قلب را از سینه جدا ساختن ، چشم و بینایی رو دوتا دیدن و نور را از خورشید ، مجزا تلقی کردن چقدر احمقانه است. 0 1 زهراسادات حجازی 1403/3/10 پدر، عشق و پسر سیدمهدی شجاعی 4.5 161 صفحۀ 38 این چه رابطهای بود میان این دو که دل به هم میدادند و از هم دل میربودند؟ این چه رابطهای بود میان این دو که با نگاه، جان هم را به آتش میکشیدند و با نگاه بر جان هم مرهم مینهادند؟ نمیدانم! شاید هم قصه همان بود که حسین گفته بود. شاید هم حسین به واقع دست از او شسته بود. من آنجا ایستاده بودم. پدر به علیاکبر گفت:《پیش رویم، مقابل چشمانم راه برو!》و او راه رفت. 0 4 مژده ظهرابی دهدزی 1403/6/8 پدر، عشق و پسر سیدمهدی شجاعی 4.5 161 صفحۀ 1 0 4 مصطفی جعفری 1403/12/16 پدر، عشق و پسر سیدمهدی شجاعی 4.5 161 صفحۀ 20 پیشنهاد امان به علی اکبرت نیز اگر نه بیشتر، به همین اندازه ابلهانه بود. کور خوانده بود دشمن و در جهل مرکب دست و پا میزد. قلب را از سینه جدا ساختن، چشم و بینایی را دوتا دیدن، و نور را از خورشید، مجزا تلقی کردن چقدر احمقانه است! 0 0 بای. 1404/3/31 پدر، عشق و پسر سیدمهدی شجاعی 4.5 161 صفحۀ 29 علی دو مشک را پیش پای امام بر زمین نهاد و در زیر نگاه سرشار از تحسین امام، چیزی گفت که جگر مرا کباب کرد، آنچنان که تمام آبهای وجودم بخار شد: _پدرجان! این آب برای هر که تشنه است. بخصوص این برادر کوچک و ... و اگر چیزی باقی ماند من نیز تشنه ام... 3 14 نامی 1403/4/30 پدر، عشق و پسر سیدمهدی شجاعی 4.5 161 صفحۀ 36 پیش از این هرگاه زنان و دختران خیام بیتابی میکردند ، امام ، علی اکبر را به تسلی و آرامش میفرستاد ، اما اکنون خود تسلی و آرامش بود که از میان میرفت . 0 8 مژده ظهرابی دهدزی 1403/6/8 پدر، عشق و پسر سیدمهدی شجاعی 4.5 161 صفحۀ 1 3 7 نامی 1403/4/30 پدر، عشق و پسر سیدمهدی شجاعی 4.5 161 صفحۀ 35 در اینجا باز من رابطه میان این دو را گم کردم . کلام قربانی را پسر به پدر میگفت اما نگاه طواف آمیز را پدر به پسر میکرد . علی اکبر بوسه لبهایش را به دست پدر میسپرد و حسین اما سر تا پای پسر را با نگاه غرق بوسه میکرد. 0 0 °•zari•° 1403/3/14 پدر، عشق و پسر سیدمهدی شجاعی 4.5 161 صفحۀ 33 <<عجیب بود میان این پدر و پسر.من گمان نمی کنم در تمام عالم،میان یک پدر و پسر،این همه تعلق،این همه عشق،این همه انس و این همه ارادت حاکم باشد.من همیشه مبهوت این رابطه ام.گاهی احساس می کردم که رابطه ی حسین با علی اکبر فقط رابطه ی یک پدر و پسر نیست؛رابطه ی یک باغبان با زیباترین گل آفرینش است،رابطه ی عاشق و معشوق است،رابطه ی دو انیس و همدل جدایی ناپذیر است.احساس می کردم رابطه ی علی اکبر با حسین،فقط رابطه ی یک پسر با پدر نیست؛ رابطه ی مأموم و امام است،رابطه ی مرید و مراد است، رابطه ی عاشق و معشوق است،رابطه ی محبّ و محبوب است و اگر کفر نبود؛می گفتم رابطه ی عابد و معبود است.>> 0 12 نامی 1403/4/30 پدر، عشق و پسر سیدمهدی شجاعی 4.5 161 صفحۀ 35 عباس انگار قرآن پیدا کرده بود . علی را نوازش نمیکرد ، ستایش میکرد. علی را نمیبوسید، میپرستید. جانش را سر دست گرفته بود و پروانه وار گرد او میگشت . من گفتم هم الان است که عباس بر علی اکبر سجده کند . چه دنیایی بود میان اینها. 0 1