بریدۀ کتاب
1403/3/10
4.5
115
صفحۀ 38
این چه رابطهای بود میان این دو که دل به هم میدادند و از هم دل میربودند؟ این چه رابطهای بود میان این دو که با نگاه، جان هم را به آتش میکشیدند و با نگاه بر جان هم مرهم مینهادند؟ نمیدانم! شاید هم قصه همان بود که حسین گفته بود. شاید هم حسین به واقع دست از او شسته بود. من آنجا ایستاده بودم. پدر به علیاکبر گفت:《پیش رویم، مقابل چشمانم راه برو!》و او راه رفت.
این چه رابطهای بود میان این دو که دل به هم میدادند و از هم دل میربودند؟ این چه رابطهای بود میان این دو که با نگاه، جان هم را به آتش میکشیدند و با نگاه بر جان هم مرهم مینهادند؟ نمیدانم! شاید هم قصه همان بود که حسین گفته بود. شاید هم حسین به واقع دست از او شسته بود. من آنجا ایستاده بودم. پدر به علیاکبر گفت:《پیش رویم، مقابل چشمانم راه برو!》و او راه رفت.
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.