بریدههای کتاب مردی به نام اوه Tala 1402/5/2 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 304 صفحۀ 90 آدمها رو باید از روی عملشون شناخت، نه از روی حرفهایی که میزنن. 0 64 Reza 1404/1/9 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 304 صفحۀ 274 و مطمئناً خیلی از مردم درک نمیکردند که میشود احساسات آدمها را از روی ماشینهایشان تشخیص داد. زمانی که آنها به این محله نقل مکان کردند اوه یک ساب ۹۶ داشت و رونه یک ولوو ۲۴۴ بعد از تصادف اوه یک ساب ۹۵ خرید تا برای ویلچر سونیا فضا داشته باشد همان سال رونه یک ولوو ۲۴۵ خرید تا برای کالسکه بچه فضا داشته باشد. سه سال بعد، سونیا یک ویلچر جدیدتر گرفت و اوه یک ساب ۹۰۰ هاچ بک خرید رونه یک ولوو ۲۶۵ خرید چون آنیتا تصمیم گرفته بود دوباره بچه دار شوند. بعد اوه پیش از اولین ساب ۹۰۰۰ خودش دو تا ساب ۹۰۰ دیگر خرید رونه یک ولوو ۲۶۵ و در نهایت یک ولوو ۷۴۵ استیشن خرید اما بچه دومی در کار نبود. یک شب سونیا به خانه آمد و به اوه گفت آنیتا پیش دکتر رفته و هفته بعد یک ولوو ۷۴۰ مدل سدان در گاراژ رونه پارک شده بود. 0 6 سمیرا 1404/2/11 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 304 صفحۀ 157 1 1 نورا 1404/2/19 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 304 صفحۀ 41 0 2 ریحان 1403/6/4 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 304 صفحۀ 46 0 16 "𝐷𝑒𝑙𝑎𝑟𝑎𝑚 1402/12/24 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 304 صفحۀ 44 زنش معمولا غر میزند که اُوِه خودش را سر همه چیز اذیت میکند ولی اُوِه خودش را اصلا اذیت نمی کند. فقط میگوید حق باید به حق دار برسد، اُوِه از زنش میپرسد«این توقع زیادیه از زندگی؟» 0 25 samin⋆ 1404/2/31 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 304 صفحۀ 70 وقتی کسی را از دست میدهی، دلت برای عجیب ترین عادت هایش تنگ میشود، برای کوچکترین ویژگی هایش، برای لبخندش، برای غلت زدنش توی خواب، حتی برای رنگ زدن دیوار های خانه به خاطر او. 0 6 فاطیما بهزادی 1404/2/5 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 304 صفحۀ 316 مرگ بزرگترین انگیزه آدم ها برای زندگی کردن است 0 12 clara 1404/2/2 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 304 صفحۀ 360 دردناک ترین لحظه ها در زندگی احتمالا لحظه ای است که آدم میبیند سال های پیش رویش کمتر از سال های پشت سرش هستند و وقتی زمان زیادی برایش نمانده باشد دنبال چیزهایی میگردد که به زندگی کردن بیرزد. 0 63 پریزادِ غزل 1404/1/25 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 304 صفحۀ 165 طوری نگاهش میکرد که انگار او تنها دختر روی کره زمین است 0 6 Bita 1403/4/2 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 304 صفحۀ 147 《 وقتی نتونی به زمان بندی کسی اعتماد کنی، به باقی کار هاش هم اعتباری نیست.》 0 21 امید بهبودی 1404/1/17 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 304 صفحۀ 123 دلیل اینکه مردم اوه را شب صدا میکردند،این بود که او آنقدر خسیس است که کلید خورشید را نمی زند. 0 9 Tala 1402/5/4 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 304 صفحۀ 48 اُوِه سیاه و سفید بود. و زنش رنگی بود. تنها رنگِ زندگی اُوِه... 0 46 Kimia 1403/6/6 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 304 صفحۀ 53 0 18 یاسمن یاشیخ اکبری 1404/2/24 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 304 صفحۀ 2 ☘️☘️ دوست داشتن یک نفر مثل اسباب کشی کردن به یک خانه جدید است. ابتدا همه چیز برایت نو و تازه است. هر روز صبح، از این که همه چیز متعلق به توست گیج و مبهوتی، انگار همیشه منتظری تا کسی از در وارد شود و بگوید اشتباه بزرگی رخ داده است، قرار نبود تو در چنین خونه معرکه ای زندگی کنی. اما با گذشت زمان، دیوار ها نم می کشند و چوب ها پوسیده می شوند. آن گاه کم کم خانه را نه به خاطر حسن هایش بلکه به خاطر ایراداتش دوست می داری. همه شکاف ها و برآمدگی های خانه را می شناسی. می دانی کلید را چطور در قفل بچرخانی تا نشکند و تو را در هوای سرد بیرون خانه جا نگذارد. می دانی کدام کف پوش جیر جیر می کند و می دانی در کشوها را چطور باز کنی تا غژغژ نکنند. این ها رازهایی هستند که آن خانه را مال تو می کنند. #مردی_به_نام_اوه #فردریک_بکمن #مهسا_دوستدار #a_man_called_ove #frederik_beckman 0 0 زهرا حیدرپور 1403/12/4 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 304 صفحۀ 335 وقتی عاشق کسی میشی، مثل اینه که به یه خونه جدید نقل مکان کردی. اولش همهی چیزهای تازه برات دوست داشتنیان، هرروز صبح از اینکه همه اونا متعلق به تو هستن شگفت زده میشی، و مدام میترسی یکی از راه برسه و بگه یه اشتباهی پیش اومده و قرار نبوده تو توی چنین خونهی باحالی زندگی کنی. بعد در طول سال ها نمای خونه از ریخت میافته، چوب ها ترک میخورن، و کم کم شروع میکنی به دوست داشتن خونهات؛ نه به خاطر بی نقص بودنش بلکه بخاطر نقص هایی که داره. 0 7 آنشرلی:)) 1404/2/3 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 304 صفحۀ 119 تنها یک پرتو نور لازم است تا تمام سایه ها را دور کنی. 0 5 شوکا 1403/4/2 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 304 صفحۀ 376 گاهی آدم برای آیندهٔ یک نفر دیگر زندگی می کند 0 9 علی 1402/3/26 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 304 صفحۀ 1 0 36 Michikatsu 1402/6/31 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 304 صفحۀ 65 وقتی کسی را از دست میدهید،دلتان برای خاطرات عجیبش تنگ میشود.دلتان برای چیز های کوچکش تنگ میشود،برای لبخندش،رفتارش،آن طور که توی تخت از این پهلو به آن پهلو میشد، یا اینکه بخاطرش رنگ دیوارها را عوض میکردید. 0 39
بریدههای کتاب مردی به نام اوه Tala 1402/5/2 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 304 صفحۀ 90 آدمها رو باید از روی عملشون شناخت، نه از روی حرفهایی که میزنن. 0 64 Reza 1404/1/9 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 304 صفحۀ 274 و مطمئناً خیلی از مردم درک نمیکردند که میشود احساسات آدمها را از روی ماشینهایشان تشخیص داد. زمانی که آنها به این محله نقل مکان کردند اوه یک ساب ۹۶ داشت و رونه یک ولوو ۲۴۴ بعد از تصادف اوه یک ساب ۹۵ خرید تا برای ویلچر سونیا فضا داشته باشد همان سال رونه یک ولوو ۲۴۵ خرید تا برای کالسکه بچه فضا داشته باشد. سه سال بعد، سونیا یک ویلچر جدیدتر گرفت و اوه یک ساب ۹۰۰ هاچ بک خرید رونه یک ولوو ۲۶۵ خرید چون آنیتا تصمیم گرفته بود دوباره بچه دار شوند. بعد اوه پیش از اولین ساب ۹۰۰۰ خودش دو تا ساب ۹۰۰ دیگر خرید رونه یک ولوو ۲۶۵ و در نهایت یک ولوو ۷۴۵ استیشن خرید اما بچه دومی در کار نبود. یک شب سونیا به خانه آمد و به اوه گفت آنیتا پیش دکتر رفته و هفته بعد یک ولوو ۷۴۰ مدل سدان در گاراژ رونه پارک شده بود. 0 6 سمیرا 1404/2/11 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 304 صفحۀ 157 1 1 نورا 1404/2/19 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 304 صفحۀ 41 0 2 ریحان 1403/6/4 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 304 صفحۀ 46 0 16 "𝐷𝑒𝑙𝑎𝑟𝑎𝑚 1402/12/24 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 304 صفحۀ 44 زنش معمولا غر میزند که اُوِه خودش را سر همه چیز اذیت میکند ولی اُوِه خودش را اصلا اذیت نمی کند. فقط میگوید حق باید به حق دار برسد، اُوِه از زنش میپرسد«این توقع زیادیه از زندگی؟» 0 25 samin⋆ 1404/2/31 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 304 صفحۀ 70 وقتی کسی را از دست میدهی، دلت برای عجیب ترین عادت هایش تنگ میشود، برای کوچکترین ویژگی هایش، برای لبخندش، برای غلت زدنش توی خواب، حتی برای رنگ زدن دیوار های خانه به خاطر او. 0 6 فاطیما بهزادی 1404/2/5 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 304 صفحۀ 316 مرگ بزرگترین انگیزه آدم ها برای زندگی کردن است 0 12 clara 1404/2/2 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 304 صفحۀ 360 دردناک ترین لحظه ها در زندگی احتمالا لحظه ای است که آدم میبیند سال های پیش رویش کمتر از سال های پشت سرش هستند و وقتی زمان زیادی برایش نمانده باشد دنبال چیزهایی میگردد که به زندگی کردن بیرزد. 0 63 پریزادِ غزل 1404/1/25 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 304 صفحۀ 165 طوری نگاهش میکرد که انگار او تنها دختر روی کره زمین است 0 6 Bita 1403/4/2 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 304 صفحۀ 147 《 وقتی نتونی به زمان بندی کسی اعتماد کنی، به باقی کار هاش هم اعتباری نیست.》 0 21 امید بهبودی 1404/1/17 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 304 صفحۀ 123 دلیل اینکه مردم اوه را شب صدا میکردند،این بود که او آنقدر خسیس است که کلید خورشید را نمی زند. 0 9 Tala 1402/5/4 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 304 صفحۀ 48 اُوِه سیاه و سفید بود. و زنش رنگی بود. تنها رنگِ زندگی اُوِه... 0 46 Kimia 1403/6/6 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 304 صفحۀ 53 0 18 یاسمن یاشیخ اکبری 1404/2/24 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 304 صفحۀ 2 ☘️☘️ دوست داشتن یک نفر مثل اسباب کشی کردن به یک خانه جدید است. ابتدا همه چیز برایت نو و تازه است. هر روز صبح، از این که همه چیز متعلق به توست گیج و مبهوتی، انگار همیشه منتظری تا کسی از در وارد شود و بگوید اشتباه بزرگی رخ داده است، قرار نبود تو در چنین خونه معرکه ای زندگی کنی. اما با گذشت زمان، دیوار ها نم می کشند و چوب ها پوسیده می شوند. آن گاه کم کم خانه را نه به خاطر حسن هایش بلکه به خاطر ایراداتش دوست می داری. همه شکاف ها و برآمدگی های خانه را می شناسی. می دانی کلید را چطور در قفل بچرخانی تا نشکند و تو را در هوای سرد بیرون خانه جا نگذارد. می دانی کدام کف پوش جیر جیر می کند و می دانی در کشوها را چطور باز کنی تا غژغژ نکنند. این ها رازهایی هستند که آن خانه را مال تو می کنند. #مردی_به_نام_اوه #فردریک_بکمن #مهسا_دوستدار #a_man_called_ove #frederik_beckman 0 0 زهرا حیدرپور 1403/12/4 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 304 صفحۀ 335 وقتی عاشق کسی میشی، مثل اینه که به یه خونه جدید نقل مکان کردی. اولش همهی چیزهای تازه برات دوست داشتنیان، هرروز صبح از اینکه همه اونا متعلق به تو هستن شگفت زده میشی، و مدام میترسی یکی از راه برسه و بگه یه اشتباهی پیش اومده و قرار نبوده تو توی چنین خونهی باحالی زندگی کنی. بعد در طول سال ها نمای خونه از ریخت میافته، چوب ها ترک میخورن، و کم کم شروع میکنی به دوست داشتن خونهات؛ نه به خاطر بی نقص بودنش بلکه بخاطر نقص هایی که داره. 0 7 آنشرلی:)) 1404/2/3 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 304 صفحۀ 119 تنها یک پرتو نور لازم است تا تمام سایه ها را دور کنی. 0 5 شوکا 1403/4/2 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 304 صفحۀ 376 گاهی آدم برای آیندهٔ یک نفر دیگر زندگی می کند 0 9 علی 1402/3/26 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 304 صفحۀ 1 0 36 Michikatsu 1402/6/31 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 304 صفحۀ 65 وقتی کسی را از دست میدهید،دلتان برای خاطرات عجیبش تنگ میشود.دلتان برای چیز های کوچکش تنگ میشود،برای لبخندش،رفتارش،آن طور که توی تخت از این پهلو به آن پهلو میشد، یا اینکه بخاطرش رنگ دیوارها را عوض میکردید. 0 39