بریده کتابهای اسفار کاتبان نرگس سلطانی 1403/11/13 اسفار کاتبان ابوتراب خسروی 4.3 15 صفحۀ 42 0 0 نرگس سلطانی 1403/11/13 اسفار کاتبان ابوتراب خسروی 4.3 15 صفحۀ 48 0 5 نرگس سلطانی 1403/11/12 اسفار کاتبان ابوتراب خسروی 4.3 15 صفحۀ 35 0 2 محدثه 1403/5/8 اسفار کاتبان ابوتراب خسروی 4.3 15 صفحۀ 58 سرش را پایین انداخته بود و چیزی نمیگفت. پرسیدم: میخواهید گریه کنید؟ و لبخند زدم. گفت: به بعضی چیزها نمیشود فکر نکرد؛ حتی اگر آدم آن چیزها را فراموش کند، خودشان را تحمیل میکنند، برای همین چیزهاست که باید گریه کرد، گریه کردن هم ارادی نیست؛ گاهی حتی گریه باعث میشود که انسان موقعیتش را درک کند که تنها شده و هیچکس با او نیست. 0 5 نرگس سلطانی 1403/11/13 اسفار کاتبان ابوتراب خسروی 4.3 15 صفحۀ 47 0 0 حسین درویشخادم 1403/3/17 اسفار کاتبان ابوتراب خسروی 4.3 15 صفحۀ 158 برای همین است که در غیاب آن تن خاکی باید تنی زوالناپذیر از جنس کلام برایش نوشت تا همچنان که شیخ یحیی کندری میگوید، به هنگام قرائت هر غایب یا که نیامدهای که شکل چشمان اقلیما را میخواند، آن هوشیاری در مردمکانش مثل آفتاب بدرخشد. تا در مجال بود و نبودِ شکل خاکی تنش، حضور زوالناپذیرش در کلمات سربی حلول کند و آن هوشیاری قرائت شود. 0 25
بریده کتابهای اسفار کاتبان نرگس سلطانی 1403/11/13 اسفار کاتبان ابوتراب خسروی 4.3 15 صفحۀ 42 0 0 نرگس سلطانی 1403/11/13 اسفار کاتبان ابوتراب خسروی 4.3 15 صفحۀ 48 0 5 نرگس سلطانی 1403/11/12 اسفار کاتبان ابوتراب خسروی 4.3 15 صفحۀ 35 0 2 محدثه 1403/5/8 اسفار کاتبان ابوتراب خسروی 4.3 15 صفحۀ 58 سرش را پایین انداخته بود و چیزی نمیگفت. پرسیدم: میخواهید گریه کنید؟ و لبخند زدم. گفت: به بعضی چیزها نمیشود فکر نکرد؛ حتی اگر آدم آن چیزها را فراموش کند، خودشان را تحمیل میکنند، برای همین چیزهاست که باید گریه کرد، گریه کردن هم ارادی نیست؛ گاهی حتی گریه باعث میشود که انسان موقعیتش را درک کند که تنها شده و هیچکس با او نیست. 0 5 نرگس سلطانی 1403/11/13 اسفار کاتبان ابوتراب خسروی 4.3 15 صفحۀ 47 0 0 حسین درویشخادم 1403/3/17 اسفار کاتبان ابوتراب خسروی 4.3 15 صفحۀ 158 برای همین است که در غیاب آن تن خاکی باید تنی زوالناپذیر از جنس کلام برایش نوشت تا همچنان که شیخ یحیی کندری میگوید، به هنگام قرائت هر غایب یا که نیامدهای که شکل چشمان اقلیما را میخواند، آن هوشیاری در مردمکانش مثل آفتاب بدرخشد. تا در مجال بود و نبودِ شکل خاکی تنش، حضور زوالناپذیرش در کلمات سربی حلول کند و آن هوشیاری قرائت شود. 0 25