بریدۀ کتاب
1403/5/8
4.2
13
صفحۀ 58
سرش را پایین انداخته بود و چیزی نمیگفت. پرسیدم: میخواهید گریه کنید؟ و لبخند زدم. گفت: به بعضی چیزها نمیشود فکر نکرد؛ حتی اگر آدم آن چیزها را فراموش کند، خودشان را تحمیل میکنند، برای همین چیزهاست که باید گریه کرد، گریه کردن هم ارادی نیست؛ گاهی حتی گریه باعث میشود که انسان موقعیتش را درک کند که تنها شده و هیچکس با او نیست.
سرش را پایین انداخته بود و چیزی نمیگفت. پرسیدم: میخواهید گریه کنید؟ و لبخند زدم. گفت: به بعضی چیزها نمیشود فکر نکرد؛ حتی اگر آدم آن چیزها را فراموش کند، خودشان را تحمیل میکنند، برای همین چیزهاست که باید گریه کرد، گریه کردن هم ارادی نیست؛ گاهی حتی گریه باعث میشود که انسان موقعیتش را درک کند که تنها شده و هیچکس با او نیست.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.